جمعه 22 فروردين 1504
   

در باره گسیل نیروی نظامی جدید آمریکا به عراق

دولت بوش اعزام یک نیروی اضافی ۲۱۵۰۰ نفری را به عراق اعلام کرده است. بررسی و تحلیل این تصمیم از چند نقطه نظر، واقعیات قابل تامل تری  و علائم خطرات جدیدی را در منطقه در برابر ما قرار میدهد.

۱. از یک منظر، این اقدام و تصمیم دولت بوش، تظاهر عریان نقشه و هدفی است که در مراحل اولیه خود در پرده ای از تقابل دنیای "دمکراسی" با رژیم "توتالیتر" صدام حسین در عراق پوشانده شده بود. اردوئی که پشت سر اعلام سیاست نظم نوین صف کشید و بغداد را در سال ۹۱ به بهانه اشغال کویت توسط رژیم عراق بمباران کرد، بسیار وسیع تر بود. آنوقتها محتوای واقعی استراتژی نظم نوین و هدف اعاده سرکردگی رو به افول سرمایه داری آمریکا در زمینه های سیاسی و اقتصادی و نظامی برای "متحدین" آمریکا، هنوز ناشناخته و در هاله ای از ابهام بود. جنگ  سال ۲۰۰۳ و اشغال نظامی عراق و ساقط کردن صدام حسین از حکومت، صحنه عراق لت و پار شده و فروپاشیده را به میدان لخت و عور تر آزمون سیاستهای بوش، این بار با ترک میدان از جانب خرده بقایای برخی از "متحدین" سابق آمریکا تبدیل کرد. تقریبا غیر از بخش کوچکی از نیروهای دولت انگلیس که به جنوب عراق محدود مانده اند، تعیین تکلیف نهائی "وضعیت عراق" منحصرا بر عهده دولت بوش قرار گرفته است. تصمیم به گسیل نیروی جدید نظامی به عراق، حتی مراحل فرمال "رایزنی" با تنها متحد نیمه ناتمام دولت بلر، را نیاز نداشت. جوهر و هدف اولیه "نظم نوین"، با تصمیم انحصاری و تکی دولت بوش، نمایان شده است. نظم نوین قرار بود دکترینی برای جلوگیری از سیر رو به افول هژمونی سیاسی و نظامی و اقتصادی آمریکا، پس از بهم خوردن توازن بلوکها، در پی فروپاشی اردوگاه شوروی سابق باشد. "متحدین" سابق و تاکنونی دولت آمریکا، در عمل در برابر محتوای واقعی سیاست نظم نوین قرار داده شدند.
۲. اما از منظر بازتاب داخلی سیاست نظم نوین، تصمیم به اعزام نیروی اضافی، تناقضات و بن بست و دورنمای ابهام و شکست را بیشتر از ظاهر اضافه شدن ابعاد کمی و میزان نیروی نظامی آمریکا در عراق منعکس میکند. نطق بوش به همین مناسبت و بحثها و اظهار نظرهائی که وزیر خارجه، وزیر دفاع و نیز سناتورها و نمایندگان از هر دو حزب دمکرات و جمهوری خواه پیرامون این تصمیم اعلام کرده اند، بیش از هر فاکتوری بازتاب قرار گرفتن سیاست نظم نوین در برزخ و نقطه عطف "شکست یا پیروزی" است.
رابرت گیت وزیر دفاع و رایس وزیر امور خارجه بوش در پاسخ به سوالات طرح شده در کمیته روابط خارجی مجلس سنا، و نیز در یک مصاحبه مطبوعاتی، جوانبی از این تعادل شکننده وضعیت آمریکا در عراق را علنی کردند. از آنها سوال شد که آیا هدف از اعزام نیروی جدید، "تهاجم دوم"( پس از تهاجم نظامی در مارس ۲۰۰۳) است و آیا قرار است آمریکا به مدتی نامحدود در عراق بماند؟ پاسخ دادند خیر، هدف قوت قلب دادن به نیروهای نظامی و پلیس "خود عراقیها" است که تاکنون "دست روی دست گذاشته اند" و "وظیفه را منحصرا به نیروهای نظامی آمریکا واگذار کرده اند". گفتند ادامه اشغال عراق توسط آمریکا نامحدود نیست و این را خود عراقیها باید "بفهمند". در همان حال نسبت به توان و قدرت تحکیم قدرت حکومت ملیکی تردیدات زیادی را بیان کردند. در هر حال نتیجه پیچ و تاب دادنهای وزیر خارجه و وزیر دفاع در برابر فشار افکار عمومی مردم آمریکا و در برابر تردیدهای جدی که  نسبت به سیاستهای بوش در سطوح مختلف دوائر حکومتی و مراکز قانونگزاری و حقوقی بیان شده است، چیزی جز ارائه یک تصویر گنگ، مبهم و فاقد دورنما نبود.
۳. اما همین تردید و خلل و شکاف در انعکاس "داخلی" سیاست نظم نوین و دکترین "رژیم چینج" در سخنرانی بوش، به نحو دیگری  به سیاق خود بوش، بیان شد. مثل همیشه در میان تعدادی از پرسنل دستچین شده نظامی، و در میان کف زدنهای تصنعی و تشریفاتی، بوش با حرارت و قیافه ای "مصمم" ظاهر شد. اما این قاطعیت و مشت گره کرده و چین تقلبی برجنبین، عینا میخواست هراس از دورنمای بازتاب شکست "در داخل" آمریکا را پنهان کند. بوش گفت هدف اعزام نیرو و ادامه اشغال عراق از سر یک اجبار بی بازگشت است. "اگر در عراق پیروز بیرون نیائیم، در درون آمریکا شکست را خواهیم چشید". و این پیام و فراخوان البته در درجه اول رو به سرمایه داران آمریکا دارد. جلوگیری از سقوط سرکردگی بر سیاست و اقتصاد آمریکا در عراق فقط در جلوگیری از خطر "تروریسم افراطیون اسلامی" که به اسم از جمهوری اسلامی از آن نام برد و باز مساله دستیابی به سلاح اتمی را طرح کرد، خلاصه نمیشود. پیام هراسناک تر این است که سیاست نظم نوین و رژیم چینج دیگر تقریبا بدون هیچ "متحد"ی و بدتر از آن در فضای سکوت توام با آرزوی قلبی شکست آن سیاستها توسط رقبائی که تا دیروز تصور میشد میتوان آنان را به دنبال خود کشاند، منحصرا بر عهده دولت آمریکا قرار گرفته است. اگر اشغال نظامی عراق پس از مارس ۲۰۰۳، تاکنون جان ۶۰۰ هزار شهروند عراقی را گرفته است و عراق را عملا به صحنه پاکسازیهای باندهای انتحاری و میدان تاخت و تاز جمهوری اسلامی تبدیل کرده است، اگر در این راستا، و برای باز شدن دورانی دیگر از "شکوفائی" اقتصاد در "داخل"، آمریکا بعلاوه مجبور شده است، جان بیش از ۳۰۰۰ سرباز و شهروند و پرسنل نظامی خود را هم به قربانگاه بفرستد، چاره دیگری جز ادامه اشغال و تداوم جنایات نیست. شکست در عراق، دورنمای این شکوفائی اقتصادی برای شهروندان عزیز و "ارزشهای آمریکائی" در داخل آمریکا را با وحشت تمام جلو چشم همگان گرفته است.
نظم نوین و سیاست رژیم چینج آمریکا در مراحل مهم و تعیین کننده ای قرار گرفته است. اعزام ۲۱۵۰۰ نیروی تازه نفس ارتش آمریکا به عراق، با هدف ظاهری جلوگیری از شکست نهائی در عراق عملی شده است. به همین دلیل عملکرد دولت بوش در عراق و چگونگی ادامه اشغال نظامی عراق، میتواند شتاب وحشتناکتری بخود بگیرد و ابعاد جنایات هولناک، غیر قابل پیش بینی تر از آنچیزی باشد که تاکنون شاهد آن بوده ایم. این نیروی تازه نفس قرار است سرانجام در کنار نیروهای عراقی، علاوه بر قاطعیت بیشتر در برابر "تروریستها"، جستجوی "خانه به خانه" را در محدوده بغداد و "الانبار"، عملی کنند. قبلا از این نوع عملیات "پاکسازی" را در" فلوجه" شاهد بوده ایم و به همت فیلم بردار ایتالیائی صحنه های جنایات شنیع نیروهای "آزاد کننده" ارتش آمریکا در عراق را شاهد بوده ایم. نیروهای جدید، جنایات جدید و در ابعاد وحشتناکتری را مرتکب خواهند شد و صحنه های پاکسازیها و عملیات جنون انتقام و زخم های ناشی از حس نفرت بین سکتهای مذهبی را باز هم عمیقتر بر پیکر لت و پار شده جامعه فروپاشیده و مستاصل عراق وارد خواهند کرد.  کارنامه اشغال عراق توسط ارتش آمریکا، در این مورد شکی باقی نگذاشته است

۴. از آنجا که یکی از نقاط تقابل دولت آمریکا و یک فاکتور دخیل در معادلات سیاسی عراق، رژیم جمهوری اسلامی است، اعزام نیروی اضافی میتواند به باز شدن پرده وحشتناکتری از تقابل، حتی در ابعاد نظامی، آمریکا با جمهوری اسلامی بیانجامد. فرود چند فروند هلیکوپتر نظامی ارتش آمریکا بر ساختمانی که اسما "کنسولگری رژیم جمهوری اسلامی در اربیل" بوده است و درست همزمان و متعاقب تصمیم به اعزام نیروی نظامی جدید به عراق و دستگیری تمامی افراد مسقر در ساختمان مذکور، تصادفی و از اتفاقات عادی نیست. آیا دولت بوش برای جلوگیری از شکست در عراق، وارد دوران دیگری از ماجراجوئیهای نظامی و به آتش کشیدن منطقه خواهد شد؟ آیا اعزام نیروی تازه نفس به عراق صرفا و تنها به منظور کمک به رژیم پوشالی عراق برای ایستادن روی "پاهای خود" است یا ثبات نسبی همین دولت کاغذی و تثبیت موقعیت آمریکا در منطقه در گرو باز کردن یک تقابل آشکار با جمهوری اسلامی از جمله در ابعاد نظامی است؟  همه شواهد دال بر این است که مساله اعزام نیروی ۲۱۵۰۰ نفری به عراق، در مقطعی که تحریم اقتصادی ایران توسط سازمان ملل تصویب شده است، با سیاستهائی فراتر و ورای سرنوشت و سرانجام سیاست نظم نوین و رژیم چینج در محدوده عراق، تعیین تکلیف میکند. اوضاع خطیر، و نقطه خطر جدید و هولناکتری در سیاست خونبن نظم نوین  پدید آمده است. باید فوق العاده هشیار بود. 

۱۲ ژانویه ۲۰۰۷
iraj.farzad@gmail.com


 
ادرس مايل گيرنده:


ادرس مايل شما:


پيام شما: