نقاط قدرت جنبش مردم ایران
خامنه ای در جلسه روز گذشته( چهارشنبه دوم مه) با معلمان گفت که:
" جامعه معلمان صبور است" و "چون کوه در مقابل توطئه ها ایستاده اند"
از طرف دیگر بازداشت و دستگیری فعالانی که مراسم اول مه را برگزار کرده بودند، بویژه در سنندج، ادامه دارد.
رفسنجانی در یک سخنرانی نیز گفته است که:
"میخواهند کاری کنند که ما ناچار شویم به دوران خرداد ۶۰ بازگردیم"!
هر دو مهره انقلاب اسلامی دارند به ظرفیتهای رژیم خود اشاره میکنند و دارند به مردم، به کارگران، به معلمان و به به زنان و دانشجویان و جوانان “تفهیم” میکنند، که فراموش نکنند با چه رژیمی و با چه سابقه ای در دست بردن به جنایت و کشتار طرف اند.
ظاهرا، اوضاع بین المللی و بن بستی که آمریکا در عراق با آن روبروست و کنفرانس شرم الشیخ و تقاضا از جمهوری اسلامی که برای این بن بست و شکست سیاستهای آمریکا، نقشی در ازا بایگانی کردن حمله نظامی به ایران بازی کند، سران رژیم را به یاد “مشت آهنین” سالهای ۶۰ و مقابله آنچنانی با “توطئه”ها سوق داده است.
اما بسیاری از پارامترها و عوامل سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران چنان تغییر کرده است که رژیم اسلامی را ناچار میکند خواب و خیال تکرار صحنه های کشتار های دسته جمعی و دست بردن به سرکوب خشن و عریان و رو در رو با مردم را با احتیاط زمزمه کنند. اگر خامنه ای از یکطرف چماق اسلامی و سیمای بیرحم رژیم را در برابر معلمان کشور نمایش میدهد، در ابتدای همان جلسه”فرشیدی” وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد:
" برای رفع مشکلات معیشتی معلمان، بودجه آموزش و پرورش ۶۰ در صد افزایش یافته است و در سال ۸۵
۲۲ هزار واحد مسکونی و زمین به فرهنگیان واگذار شد، ضمن آنکه بودجه واق قرض الحسنه فرهنگیان نیز ۱۲
برابر شده و برای تکمیل پوشش بیمه ای معلمان هم شرکت بیمه معلم ایجاد شده است. "
صرفنظر از اینکه چنین وعده هائی در رژیم اسلامی تا چه اندازه واقعا عملی بشوند یا نه، اعلام این قول و قرار نه از “رافت” اسلامی مقامات رژیم سرچشمه گرفته است و نه از احترام آنان به “تعلیم و تعلم”. این آشکارا کرنش در برابر مبارزات و اعتراضاتی است که معلمان ایران چند سال است آنرا پیگیری میکنند، تجمع کرده اند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند، بازداشت شده اند و باز امر و خواست واقعی و عادلانه خود را رها نکرده اند. رژیم اسلامی به این ترتیب اذعان کرده است که توان دست بردن به مشت آهنین سالهای ۶۰ و براه انداختن موج کشتار آن سالها و سال ۶۷ را ندارد.
از سوی دیگر، علیرغم هر توطئه ای، علیرغم مصافی که ما گوشه ای از آن را با کارگران شرکت واحد دیده ایم، طی این سالها، کارگران بطور مداوم در صحنه رویاروئی های وسیع با جمهوری اسلامی بر سر دستمزدهای معوقه، حق تشکل و جلوگیری از بیکار سازیها و بستن و تعطیل مراکز کار بوده اند و حق برپاکردن مراسم اول ماه مه بوده اند. دستگیریهای کارگران بخاطر مراسم اول مه، شاید تلاش رژیم و ظرفیت آن در دست بردن به خشونت عریان را به نمایش بگذارد و این هیچگاه نباید از ذهن کارگران و مردم ایران و فعالان عرصه های اجتماعی دور بماند، ممکن است بازداشت و محکومیت شماری از فعالان زنان که به قوانین اسلامی و تبعیضهای چندش آور علیه زنان معترض بودند، نشانی از ظرفیت بالای جنایت و بی رحمی را نشان بدهد. اما یک واقعیت را نباید از دیده پنهان کرد:
جامعه ایران، با مکانیسمهای درونی آن، با یا بدون شرم الشیخ، با یا بدون بحران و بن بست آمریکا در عراق، از قانونمندیها و مکانیسمهای پا برجا تری تبعیت میکند. مردم ایران، رژیم اسلامی را نمیخواهند، جامعه ایران تن به تسلیم به یک رژیم مذهبی و اسلامی نداده است و تن نمیدهد. در این جامعه نیروی اجتماعی طبقه کارگر، علیرغم همه محدودیتها و سالها کشتار و جنگ و سرکوب، همیشه در صحنه بوده است و تن به بردگی اسلامی زنجیر و اسارت سرمایه داری نداده است، زنان به سران رژیم فهمانده اند، که تحمیل زندگی با معیارهای دوران بیابانگردی و راه آمدن به زندگی کنیزان حرم مفت خورها و جنایتکاران اسلامی، یک توهم پوچ و ارتجاعی است، جوانان به عنوان نسلی که هیچ رابطه و علقه ای نه به تاریخ عروج اسلام سیاسی در ایران و نه به موازین نهی از منکرات اسلامی نداشته اند، نیروئی غیر قابل حذف اند. رژیم اسلامی گرچه همیشه در مقاطع مهم به ظرفیتهای جنایتکارانه اسلامی اش دست برده است، اما در برابر این نیروهای واقعی، که حاضر نیستند و حاضر نبوده اند که سطح توقعاتشان از زندگی، از مقام و منزلت انسانی را پائین بیاورند، چاره ای جز تسلیم ندارد. مردم در کنار دیدن ظرفیت جنایت از سران رژیم، باید به نقطه قوتهای خود تکیه کنند.
۳ مه ۲۰۰۷