جمعه 22 فروردين 1504
   

اطلاعیه تشکیل کانون دفاع از کمونیسم

۱. کمونیسم در بستر اصلی خود، همواره بخش لایتجزائی از جنبش طبقه کارگر علیه سیستم بردگی مزدی؛ و حزب و تشکل کمونیستی، بخشی از سازمانیابی آن بخش از جنبش کارگری بوده است که خود را کمونیست نامیده است. تقاضا برای "مانیفست کمونیست" با هر صنعتی شدن و کارگری شدن مناطق و شهرها  تناسب و رابطه مستقیمی داشته است. انترناسیونال کمونیستی به تناوب انترناسیونال کارگری هم نامیده می شد. کمونیسم علم و دکترین شرایط رهائی طبقه کارگر و جنبش مبارزه ضد سرمایه داری این طبقه است. در عین حال طبقه کارگر نمیتواند خود را رها سازد مگر اینکه همراه با خود تمام جامعه را از کلیه مصائب جامعه طبقاتی و بردگی مزدی آزاد و رها کند. از این نظر فلسفه وجودی جنبش کمونیستی رجوع به انسان و آزادی و رهائی انسان است. مارکسیسم تئوری جنبش کمونیستی و مانیفست کمونیست، تزهای فوئرباخ، کاپیتال و ایدئولوژی آلمانی، یک دنیای بهتر و مبانی سازمانی و تئوریک و جهت گیری تاکتیکهای سیاسی کمونیسم کارگری، اهرم و سلاح این کمونیسم اند. 

واگذاری صوری و فرمال و بسیار محدود حق رای و اظهار نظر به بخش قلیلی از شهروندان، و سرمایه گذاریهای کلان و صنعت برنامه ریزی شده برای بی اختیار کردن واقعی و سلب حق آنان برای دخالت در سرنوشت جامعه، و ناسیونالیسم و قومیت پرستی، دو ابزار مهم برای ابقا و تداوم سلطه سرمایه و طبقه بورژوازی است. مبارزه علیه بی اختیار کردن شهروندان و تلاش علیه بسیج مردم با سیاست های مبتی بر هویتهای خرافی و کاذب و وارونه، اجزاء مهم جنبش کمونیستی و مارکسیستی در دوران معاصراند.

۲. انقلاب اکتبر حضور سیاسی این کمونیسم کارگری در صحنه  معادلات سیاسی جهان اوائل قرن بیستم را بشارت داد و هر جنبش عدالت خواهانه و هر مبارزه ای برای رفع ستم و تبعیض و علیه سرکوب و اختناق در سراسر جهان خود را به این قطب سیاسی متصل کرد.

۳. شکست انقلاب اکتبر و سر برآوردن سرمایه داری دولتی به نام این کمونیسم پیروز در اواسط  دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰، آغاز جدائی بین کمونیسم و جنبش طبقه کارگر بود. کمونیسم در بستر این شکست به پرچم طبقات دیگر، به پرچم ناسیونالیسم برای استقلال، رشد اقتصادی و به پرچم الیت سیاسی کشورهای مختلف برای تعقیب آرمانهای بورژوازی صنعتی، و به زبان اعتراض بورژوازى و خرده بوررژوازى بومى و سنتی و ضد ارزشهای غربی و تقدیس شرق زدگی و تمکین به "باور تودها"  تبدیل گردید.

۴. انقلاب ایران در سال ۵۷ از طرفی طبقه کارگر ایران و کارگران سوسیالیست را به صحنه جدالهای اجتماعی کشاند و از سوی دیگر کمونیسم در جدائی و انقطاع از بستر تاریخی کمونیسم ملی و خرده بورژوائی و مدافعان آرمان بورژوازی صنعتی الیت سیاسی جامعه ایران، بار دیگر به صحنه آمد  تا کمونیسم و مارکسیسم انقلابی را به بستر طبقاتی خود پیوند بدهد. سرکوبهای خونین جمهوری اسلامی و شکست انقلاب ۵۷ و به پایان رسیدن دوران بحران انقلابی، حزب کمونیست ایران را که متکی بر مارکسیسم انقلابی شکل گرفته بود، با یک انتخاب سیاسی جدی روبرو ساخت.  بر بسترآغاز فروپاشی اردوگاه سرمایه داری دولتی ورويدادهاى جهانى تكان دهنده و از جمله جنگ خليج در سال ۹۱ و زیر و رو شدن آرايش سياسى و اجتماعى و اقتصادى بلوك بنديهاى جهانى، انعكاس واقعى تحركات اجتماعى جنبش هاى مختلف به حزب كمونيست ايران نيز تسرى يافت و درعراق به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق منجر شد. این تغییر و تحولات گرایشات ناسیونالیسم کرد و چپ ۵۷ی را فعال کرد. حزب کمونیست ایران از آن پس دیگر نمیتوانست محمل و چتر ائتلاف ضدپوپولیستی باقی بماند. مارکسیسم انقلابی به عنوان پرچم مبارزه ضد پوپولیستی و متحد کردن حزب ائتلافی مبتنی بر انقلاب ۵۷، میبایست دست اندرکار ساختن حزب واحد طبقاتی خود باشد.

۵. در برابر فروپاشی شوروی و اعلام پایان کمونیسم و دمکراسی خواهی و حقوق بشری طلبی روشنفکران ناراضی و از "سکه افتادن" کمونیسم در میان جنبشهای طبقات دیگر که تا آنوقت خود را به کمونیسم آویزان کرده بودند، منصور حکمت سنگر حزب کمونیست کارگری را بنا کرد و کمونیسم به عنوان یک پرچم برفراشته شد. در شرایط زلزله تکان دهنده فروپاشی اردوگاه شوروی که از جانب دولتهای غربی و کل دستگاه مهندسی و کارخانه ضدکمونیستی بورژوازی بین المللی به نام پایان کمونیسم جار زده شد و مجسمه لنین را پائین کشیدند، منصور حکمت با هر کس که خود را به کمونیسم متعلق میدانست، شمع کمونیسم را فروزان نگاهداشت. او به تلاش بی وقفه اش برای بنا کردن یک حزب سیاسی و مبتنی بر سیاست سازماندهی کمونیستی در میان کارگران ادامه داد. مجموعه این سیستم منسجم که در "برنامه یک دنیای بهتر" و مبانی سازمانی و سیاسی و تئوریک و مستند و مکتوب شده، متجلی است، همواره و در زمان حیات منصور حکمت صرفا یک "دیدگاه" باقی ماند و گرایشات موجود در حزب کمونیست کارگری ضمن اعلام وفاداری صوری و فرمال به این سیستم و دیدگاه، گرایش و تمایلات واقعی خود را اساسا در سکوت و یا رضایت صوری،  حفظ و ادامه دادند. کمونیسم اولووسوونیست و مفسر و خادم تاریخ، با عروج "اصلاحات" از درون رژیم اسلامی، رسما جدائی خود را از کمونیسم دخالتگر اعلام کرد. در حزب کمونیست کارگری و پس از تلاش ناکام برای شکل دادن به یک فراکسیون دوخردادی در سطح رهبری و بدنه حککا، از نظر فرمال کمونیسم کارگری دارای هژمونی بود، اما بطور واقعی در آن حزب، سیاستهای کمونیسمهای خرده بورژوائی، گرایشات باقیمانده از چپ و پوپولیسم ۵۷ی تعقیب و پراتیک میشد. تحولات حزب کمونیست کارگری پس از مرگ منصور حکمت و تحرک گرایشات قدیمی تر پوپولیستی و باور به تکامل تدریجی سیر تاریخ، به نحو برجسته ای نشان داد که رگه های گرایش اولووسوونیستی و بقایای چپ ۵۷ی در حزب کمونیست کارگری، تا چه اندازه قوی بودند. 

۶. مرگ منصور حکمت و انشقاقات و انشعابات در حزب کمونیست کارگری، برتری هژمونیک کمونیسم کارگری را به نقطه پایانی رساند. 

اکنون پس از گذشت نزدیک به شش سال از زلزله سیاسی مرگ منصور حکمت و تکه پاره شدن حزب او، جریانات باقیمانده به سختی قابل بازشناسی اند. حزب کمونیست کارگری که میرفت در معادلات سیاسی جامعه ایران بار دیگر کمونیسم را در صحنه جدالهای سیاسی بر سر سرنوشت جامعه و زندگی مردم نمایندگی کند و به تخته پرش و محمل قدرتگیری سیاسی کمونیسم و نقطه اتکای تشکیل یک حزب واقعا کمونیستی و کارگری و مبتنی بر اعتراض ضد سرمایه داری طبقه کارگر تبدیل شود، به محل تحرک دگر باره گرایشاتی تبدیل گردید که همواره در حاشیه تاریخ کمونیسم نوین ایران قرار داشتند. تحرک از موضع گرایش طبقات دیگر و واگذاری رهبری سیاسی به هنرمندان و شعرا و خوانندگان "میهن"؛ و رضایت و قناعت به موقعیت گروه فشار و در حاشیه تشنجات دیپلوماتیک و تضادهای دولتهای غربی و احزاب و گرایشات و میدیای بورژوائی اروپا و پراگماتیسم آنان با جمهوری اسلامی به نام و در پوشش کمونیسم کارگری، به پدیده ای عادی و غیر انتقادی تبدیل شده است.

اگر گرایش حاکم بر رهبری فعلی حزب کمونیست کارگری، از نظر پیشینه خود، در مقاطعی از تاریخ کمونیسم سه دهه اخیر ایران، یک پدیده درونی، افشاگر صرف، اثباتی و متعلق به میراثهای یک انقلاب معین در یک کشور معین، انقلاب ۵۷، را نمایندگی می کند و با طرح مباحث کمونیسم کارگری اساسا ساکت است، اما از سوی دیگر جریانی که خود را به حکمتیسم منتسب میکند، جریانی بیرونی و منقطع از تاریخ کمونیسم نوین ایران است و هیچ پیشینه مشترکی با بستر این تاریخ ندارد. مواضع اثباتی این جریان که به تدریج و به شکل قطره چکانی در دوران پس از انشقاقات در حککا صراحت یافته اند، نسب گرایش سیاسی آن را به جریان منشعب و منقطع از جنبش کمونیسم کارگری متصل میکند که با عروج دو خرداد در تقابل و تعارض با مبانی کمونیسم کارگری، در سال ۱۹۹۹، پایان مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی و بزیر کشیدن اسلام سیاسی را اعلام، و در خدمت به تاریخ و تکامل گرائی تدریجی و نفی دخالتگری کمونیستی و لنینی به مدافعان متعارف شدن رژیم در پوشش آکادمیسم دانشگاهی تبدیل شده است. این جریان هر اندازه سیاستهای اثباتی خود را ابراز کرده است، خاستگاه و نقطه اتکا خود به قشری در جامعه را که در تقابل طبقات جامعه و در تندپیچهای سیاسی، ناپایدار و در نوسان و تجزیه دائمی است، نمایندگی کرده است. کارگر پناهی و تقدیس موقعیت صنفی فرد کارگر، پوششی برای رسوخ دادن این سوسیالیسم  فلسفی و محافظه کار در میان کارگران است.

جدال و مبارزه "ایدئولوژیک" و افشاگریهای متقابل بین تکه های باقیمانده، در دایره درون فرقه ای و به زبان و فرهنگ سکتهای مهجور و غیراجتماعی وبی اهمیت در جامعه، خصلت نمای اولین تحرکها در آستانه انشقاق در حککا هستند و در نتیجه به محبوبيت و جذابیت و اتوریته معنوی کمونیسم کارگری در ذهنيت جامعه بشدت صدمه رسانده اند. هر تلاش برای "اتحاد" و جذب نیرو برای بازسازی و ترمیم اعتبار کمونیسم کارگری و تحزب آن در این میدان، پوچ و یک تناقض در خود است. به همين دليل "کانون دفاع از کمونیسم"، دقیقا با عبور از تاریخ نضج و شکل گیری و  تعین و قوام گرفتن جهت گیریهای این انشقاقات، و واگذاری این تاریخچه کوتاه تکه پاره کردن حککا به سازندگان آن، موجودیت خود را برای دفاع از سنتهائی که پرچم آنرا مارکس و انگلس و لنین و منصور حکمت برافراشته اند، اعلام میدارد.

۷. تحزب این کمونیسم و تبدیل شدن آن به یک نیروی موثر در معادلات سیاسی، جز جدائی ناپذیر خصلت دخالتگرانه و عامل "تغییر" در کمونیسم ماست. با بلند کردن پرچم دفاع از مبانی کمونیسم، در عین حال ما تلاش خواهیم کرد که عزم خود برای بنای یک حزب متفاوت و مبتنی بر دیدگاه و سنت اجتماعی و طبقاتی کمونیستی و مارکسیستی را نیز به جامعه و نیروهای طبقه خود اعلام کنیم.  ما به آثار بازدارنده آواری که به نام کمونیسم بر سر کمونیسم مارکس و لنین و بر سر کمونیسم کارگری منصور حکمت آمده است و به ظرفیت و توان واقعی خود واقفیم. علیرغم تبدیل نشدن مبانی کمونیسم کارگری به یک قدرت غیر قابل برگشت، و علیرغم دشواریهائی که تحرک دگر باره کمونیسمهای خرده بورژوائی و بورژوائی به نام و تحت نام کمونیسم کارگری و حکمتیسم در مسیر ما ایجاد کرده اند، ما بدون غلو در باره ظرفیت و توان خویش و به دور از غرق شدن در مناسبات تعریف از خود و تملق متقابل، مصممانه به یک فعالیت متین، عمیق و واقع بینانه در راستای تکاندن گرد و غبار از کمونیسم و مارکسیسم و جلوگیری از استیلای سایه یک ابهام سنگین بر آن،  میکوشیم.

۸. کانون دفاع از کمونیسم در درجه اول یک سنگر برای دفاع از یک "مکتب" و قابلیت پراتیکی اصول و مبانی این "دیدگاه" و تقابل با و انتقاد از گرایشاتی است که از جمله به نام کمونیسم کارگری و حکمتیسم، پرچم آرمانها و اهداف سیاسی طبقات و گرایشات بورژوائی و خرده بورژوائی را برافراشته اند.

۹. کانون دفاع از کمونیسم. انتشار یک نشریه ماهانه را در دستور کار خود گذاشته است. موازین فعالیت کانون و مواضع اثباتی آن در نوشته ها و انتشارات و نشریه آن، به اطلاع عموم خواهد رسید.

ایرج فرزاد

 ۱۴ مه ۲۰۰۸


 
ادرس مايل گيرنده:


ادرس مايل شما:


پيام شما: