پاسخ به سوالات رفیق: زمناکو عزیز
رفیق "زمناکو عزیز" عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری عراق، دررابطه با هفته منصور حکمت، سوالاتی را برای من و عبداله شریفی فرستاده بود، که متن کردی هر دو پاسخ، در شماره ویژه نشریه "اکتبر"، ژوئن ۲۰۰۸، انتشار یافته است. در اینجا ضمن تشکر از رفیق گرامی زمناکو عزیز، ترجمه و ادیت ورژن فارسی پاسخ من به سوالات را ملاحظه میکنید. برای خواندن پاسخ سوالات به زبان کردی در نشریه اکتبر، لینک زیر را کلیک کنید:
نشریه اکتبر ویژه
سوال: آیا حکمتیست، مارکسیست این شرایط است یا یک آرایش حزب کمونیست کارگری حکمتیست است؟
ایرج فرزاد:
من معتقد به مقوله ای به نام حکمتیسم نیستم، همانطور که منصور حکمت هم اعتقادی به "مارکسیست - لنینیست" نداشت. "مارکسیست - لنینیست" اسم رمز تمامی آن احزابی بودند که خود را به عنوان گرایش سوسیالیسم بورژوائی و سرمایه داری دولتی؛ و خط و رگه ای از کمونیسم "اولووسوونیست"، متمایز میکردند و در آن مقوله و قالب قرار میگرفتند. طبیعی است که هیچکس نمیتواند جلو افراد و یا احزاب و تشکلها را برای برگزیدن هر نامی که خود بخواهند، بگیرد. خود ما هم شاهد بوده ایم که برخی از گرایشات و رگه های جنبش های دیگر که تابلو کمونیسم را بر سر در خود آویزان کرده بودند، برای متمایز کردن خود از بقیه، نامهای مائوئیست، ترتسکیست، مارکسیست- لنینیست یا مارکسیست -لنینیست - مائوئیست را برای خود انتخاب کرده بودند. اکنون دیگر برای همه ما روشن است که برای مثال خروشچفیسم یا مائوئیسم چیزی دیگری جز دو نام متفاوت برای کمونیسم ملی روسی و چینی نبودند. "حکمتیسم" برای معرفی یک حزب و جدا کردن آن از بقیه احزابی که تحت نام کمونیسم کارگری فعالیت دارند، اسم متفاوتی است، اما به عنوان هویت و شناسنامه کمونیسم چنین نیست. بطور خلاصه: کمونیسمی که منصور حکمت نمایندگی میکند، هیچ چیز جز مارکسیسم و دفاع از، و تاکید بر درستی انتقادات و احکامی که مارکس و انگلس در آثاری از جمله: سرمایه، ایدئولوژی آلمانی، تزهای فوئر باخ و مانیفست کمونیست و ... مکتوب و مستند کرده اند، نیست. بحث کمونیسم کارگری چیزی جز همان بحث کمونیسم نیست. این حکم من را خود منصور حکمت در سمینارهای خود: "سمینار مبانی کمونیسم کارگری" بطور موجز و به دقت، اثبات میکند. بعلاوه من بر این باور نیستم که کمونیسم کارگری "مارکسیسم معاصر" است، این تعبیر محدود کردن و محصور کردن منصور حکمت در چهاردیواری احزابی است که خود از تشکیل دهندگانش بوده است. کمونیسم منصور حکمت همان کمونیسم "اوریژینال" و بدست گرفتن روش و متد و شیوه لنین در پراتیک کردن آن، و ادامه یک تاریخ بهم پیوسته است که شکست انقلاب اکتبر در پروسه آن یک انقطاع و برش بوجود آورد. زنده کردن و تجدید حیات فلسفه و سیاست و تئوری و پراتیک و هنر و متد تحلیلی "انسان شناسی" و "کارگر شناسی" ای بود که در دورانهائی از تاریخ بشر، سیمای سیاسی و اجتماعی در سطح جهانی را تماما زیر و رو کرده بود. کمونیسم منصور حکمت چیزی نیست جز بدست گرفتن همان سلاح بنیانهای مارکسیسم در شرایط و اوضاع و احوال کنونی جهان. مبارزه ای خستگی ناپذیر و سرسختانه در راه اثبات درستی احکام "اوریژینال" مارکسیسم و زنده و آپدیت کردن آنها با توجه به تمامی تغییرات عظیمی که بر سر سرمایه داری و ابزار و وسائل کسب قدرت سیاسی و مکانیسمهای تبدیل شدن به یک نیروی سیاسی کمونیستی آمده است. این کمونیسم موانع و سدهائی را که در مسیر مبارزه طبقه کارگر سوسیالیست قرار گرفته اند، با هوشیاری و تیزبینی میشناسد.
سوال: تفاوت آنهائی که مخالف مواضع منصور حکمت اند با او و کمونیسم او چیست؟ در حالی که منصور حکمت میگوید آنهائی که تفاوتی را با (کمونیسم کارگری) میبینند، بروند مانیفست را بخوانند؟
ایرج فرزاد:
به نظر من تفاوتهای مخالفان کمونیسم منصور حکمت دو مبنای اساسی دارد: اول، یا کمونیسمشان پرچم و موضع و خاستگاه طبقات و اقشار اجتماعی دیگری غیر از طبقه کارگر است؛ یعنی کمونیسم را نه به عنوان جنبش و پرچمی برای لغو کار مزدی و از بین بردن و امحا و زوال دولت، نه برای آزادی و رهائی انسان، بلکه برای دنیای طبقاتی دیگری و در راه آرمان و اهداف بورژوائی مثل ارتقا سطح پیشرفت و رشد "میهن" از نظر اقتصادی و از این قبیل میخواهند. طبیعی است که این نوع کمونیسمها به منظور اینکه دامنه تاثیر و نفوذ خود را در صفوف طبقه کارگر حفظ و گسترش بدهند، به نام کمونیسم و سوسیالیسم، لباس کارگرپناهی هم بر تن میکنند. بطور خلاصه اولین محور اختلاف کمونیسمهای دیگر، به گفته انگلس این است که آن انواع کمونیسمهای دیگر همه چیز هست جز علم و دکترین شرایط رهائی طبقه کارگر و اگر هم از کارگر بحثی به میان می آورند به این خاطر است که در مقابل این استرتژی انقلاب کارگری قرار بگیرند که باز به قول انگلس طبقه کارگر نمیتواند خود را رها سازد مادام که همراه با خود کل جامعه را رها نسازد. همانطور که پیشتر گفتم آن انواع کمونیسمهای مخالف کمونیسم کارگری، پرچم به قدرت رساندن دولتهای دیگری است و بدست گرفتن دولت به عنوان مهمترین اهرم تغییر و تحولات در حیطه اقتصادی نه برای الغا سیستم بردگی مزدی، بلکه با هدف صنعتی کردن کشور و میهن و "مدرن" کردن آن، تا "مملکت خود" را در صف کشورهای "پیشرفته" قرار بدهند. "سده بیستم است کردها همت کنید، دیگر بس است از علم و صنعت بی بهره باشید"، شاید وصف گویائی برای این نوع ترقی خواهی ناسیونالیستی، برای این نوع کمونیسم ملی باشد.
دومین محور اختلاف اینجاست که مارکسیسم تئوری و مبنای برنامه و سیاست و تاکتیکهای کمونیسم کارگری است، نه علم جامعه شناسی بورژوائی یا تاریخ نویسی و تبدیل شدن به قاضی و داور پاسیف حرکت چرخ تاریخ. اساسی ترین مبانی این کمونیسم در کاپیتال، ایدئولوژی آلمانی، تزهای فوئر باخ که در همگی وزنه انتقاد انقلابی و "سلبی" از جامعه سرمایه داری برجستگی دارند و نیز در مانیفست که اصول تشکیل حزب کمونیست را تدوین کرده است، تدوین شده و موجود اند. برنامه "یک دنیای بهتر" زنده و آپدیت شده همان مانیفست با توجه به و در نظر گرفتن تمامی تحولاتی است که از نیمه دوم قرن نوزدهم بر سر جامعه بشری آمده است. منصور حکمت کمونیسم را در زمان کنونی انسان قابل پراتیک میدانست و سعی و تلاش میکرد که کمونیسم را در زمان حیات خود و تمامی انسانهای این کره خاکی اجرا و عملی کند، نه به عنوان یک وعده روز قیامت تاریخ و امری که حرکت تاریخ سرانجام بالاخره بطور خودبخودی و "محتوم" به آن میرسد.
سوال: برای شناساندن فکر و فلسفه و سنت منصور حکمت چکار باید کرد؟
ایرج فرزاد:
به نظر من برای شناساندن منصور حکمت، ساده ترین راه خواندن و مراجعه به آن آثاری است که خوشبختانه برای ما بجا گذاشته است. منصور حکمت در بخش بزرگی از آثار خود، از کتابهای مارکس و انگلس و شیوه و متد انقلابی و برداشت لنینی از مارکس نام میبرد و به آنها مراجعه میکند و مراجعه میدهد. به این ترتیب اولین کار این است که کتابهائی چون کاپیتال، تزهای فوئر باخ، مانیفست و اصول کمونیسم و نیز آثار منصور حکمت مطالعه شوند و مبنای آموزش قرار بگیرند و به سخنان او که در سایت آرشیو منصور حکمت قابل دسترس اند، گوش داده شود. من از میان آثار منصور حکمت: "برنامه یک دنیای بهتر"، "دمکراسی تعابیر و واقعیات"، "ملت، ناسیونالیسم و برنامه کمونیسم کارگری"، "بازخوانی کاپیتال"، "آیا پیروزی کمونیسم ممکن است"، و مباحث مربوط به تحلیل علل شکست انقلاب اکتبر و فروپاشی کمونیسم روسی و مبحث حزب و جامعه را مهم میدانم و آنها را سفارش میکنم.
سوال: پیشنهادت برای هفته منصور حکمت چیست؟
ایرج فرزاد:
هفته منصور حکمت، همانطور که قبلا گفتم، قراری است که یک گرایش و حزب یا احزابی برای جدا نشان دادن خود از بقیه و بویژه از حزب کمونیست کارگری صادر کرده اند و مشخص است که این هفته فلسفه دیگری جز این ندارد. مسلم است اگر در طول این هفته هم تلاشی برای شناساندن کمونیسم منصور حکمت انجام شود، مثبت است. اما از نظر من، تا جائی که من در جریان جزئیات خطوط و گرایشات و سیاستهای این چند ساله دوران پس از مرگ منصور حکمت هستم، از جمله خطوط و جهتگیریهائی که حزب کمونیست کارگری و حزب حکمتیست در پیش گرفته اند، به نام منصور حکمت گرایشات و خطوط کاملا متفاوت و متباین با کمونیسم منصور حکمت، دست بالا پیدا کرده اند و پراتیک میشوند. همانطور که مائو و استالین و انورخوجه و برژنف و گورباچف همگی، خوشان را مارکسیست لنینیست مینامیدند و دیدیم که با پیش بردن ناسیونالیسم و ملی گرائی و سیر عروج و افول یک بلوک بوروکراتیک و دولتهای مافوق مردم تحت نام سوسیالیسم و کمونیسم، چه ضربات سهمگینی به اعتبار مارکسیسم و کمونیسم زدند. به این ترتیب من فکر میکنم این نوع هفته منصور حکمت تعیین کردن، درست در حالی که در تمامی هفته ها و روزهای سال، سیاستهائی تماما در نفی و رد کمونیسم منصور حکمت و احکام منقضی شدن تاریخ مصرف آن، مدام تصویب میشوند و به مرحله اجرا هم در می آیند، ضربات سنگین تر و ضرر و زیان بسیار بیشتری هم دارند. اما از سوی دیگر درست در این تند پیچ ها و تحت شرایطی که مبانی کمونیسم کارگری از هر سو مورد هجوم هر روزه قرار گرفته است، وظیفه مهم هر جریان و گرایش و جمع و محفل کمونیستی و مارکسیستی و مبارزین امر جنبش کارگری و فعالین جنبشهای اجتماعی است که سلاح کمونیسم کارگری و سیاستها و تئوریها و مبانی تاکتیکی کمونیسم منصور حکمت را چون سلاح و زرادخانه کارآمدی بدست بگیرند و با آن به جنگ این دنیای پر از استثمار و ستم و بی عدالتی بروند.
۲۸ مه ۲۰۰۸