یادداشتهای روزانه – ۲ – دوم آوریل ۲۰۱۰
به دنبال خواندن مقاله کوتاه "لقمان فاروقی" در مورد اراجیف "عرفان قانعی فر"، اصل هذیانهای او را خواندم. باید اذعان کنم که مطالعه تا آخر این سند که به نظر میرسد کار تحقیقاتی مقامات امنیتی رژیم اسلامی و مشاوران وقت امثال چمران و پاسدار رضائی است، بدون لبریز شدن از خشم در برابر اینهمه تحریف، دروغ و شیادی در مورد تاریخ کومه له و شخصیتهای جان باخته و سیاستهای این تشکیلات ممکن نشد.
نوشته کثیف عرفان قانعی فر، "کومه له گروهک منحله، یا عامل سرویس اطلاعاتی"، اما، در همان حال، سندی دیگر است بر بستر مشترک یک تاریخ سازی جعلی و غیر واقعی برای کومه له بویژه از جانب خرده جریانات کومه له سابقی، که برای بنیانگذاران و منشا تاریخ عروج کومه له یک روایت تماما ناسیونالیستی و کردی تراشیده اند. تاریخی جعلی، که در طنزی تلخ و آزار دهنده، برخی از عناصر قدیمی تر کومه له در آن نه تنها سهیم که "تولد دیگر" شان شده است. اکنون انگار شتر دیدی ندیدی، فواد و همه بنیانگذاران کومه له تو گوئی از رحم مادرشان کرد بوده اند و ادامه دهنده سکت و فرقه مهجور "کومه له ژ. ک". انگار نه انگار که "کمونیسم" در تاریخ کومه له محلی از اعراب داشته است. چپ و راست و به بهانه های مختلف، برای کومه له، و بویژه آنهائی که نیستند، از فواد و محمد حسین کریمی و ایوب نبوی گرفته تا "پیشمرگان گردان شوان" تصویری ساخته اند که صرف نگاه به آن، حتی شعله خشم از ضد حقیقت را در مقایسه با مزخرفات عرفان قانعی فر، بیشتر در هر وجدان انسانی و مدافع حقیقت دامن میزند. یکی یکی در یک مراسم ندامت و پشیمانی از گذشته چپ و کمونیستی و "غفلت" در همراهی با کومه له کمونیست و مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری، به سرو صورت خود تیغ میکشند و در مناسکی از ندبه و ضجه و نفرت از "بانیان" چرخش کومه له به چپ و کمونیسم، سند و هویت جدید و بازیافته کردایه تی را بر علم و کتل خود حک میکنند. و این نمایش شیون و عزا و شام غریبان کردایه تی، چیزی نیست جز روی دیگر تصمیم "تاریخی" ای که این جماعت، با اختلاف فازهائی، پس از سر برآوردن حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد در مقام حکومت "اقلیم"( هه ریم) در زیر سایه بمباران وحشیانه بغداد توسط منادیان "نظم نوین" در سال ۱۹۹۱ گرفتند. هر چه از دهنشان در آمد بر علیه تاریخ و منشا کمونیستی کومه له گفتند. اما برای فروش متاع بنجل، از "خود زنی" شروع کردند. آخر گویا نوعی "صداقت" در اقرار به "اشتباه" و اعتراف نزد کشیشهای صومعه سرای کردایه تی در این بازار مکاره سمپاتی به عملی زشت را تسهیل میکند!
عرفان قانعی فر، راستش، کار عجیبی نکرده است. مواجب گرفته است که روایتی امنیتی - اسلامی از تحریف تاریخ کومه له که توسط برخی بنیانگذاران تازه ناسیونالیست شده گرامی بیش از بیست سال است گاه با نفرتی به مراتب غیر قابل هضم تر علیه کمونیسم و کمونیستها ورد زبان محافل گوناگون است، در سایت سردار پاسدار رضائی به نام "تحقیق" بنویسد.
فکر میکنم، حضرات، که بیست سال آزگار است در تف کردن به حقیقت و بد نام کردن حرمت سیاسی رفقای جان باخته کومه له و زهرآگین و کردایه تی کردن یک تاریخ پر از افتخار و سرشار از صحنه های حماسی و قهرمانی و فداکاری و سرسختی، از جمهوری اسلامی، از نیروهای ارتجاع مذهبی، از رهبری وقت حزب دمکرات برای راه انداختن جنگ جنایتکارانه و سراسری علیه کومه له، دارند اظهارندامت میکنند، در عین حال قصد دارند تاریخ سقوط اخلاقی خود را نیز به جای تاریخ واقعی بخورد مخاطبان خود بدهند. باد به غبغب انداخته و میفرمایند: "نمیدانیم بانی این جنگ کی بوه است"!؟ "صادقانه" ترین حرکتشان این است که سرشان را پائین بیاندازند و بدور از چشم مردم و ناظران یک تاریخ با عظمت، عرقهای شرم را از سر و صورت خود پاک کنند. نه! آقای عرفان قانعی فر، "وظیفه" امنیتی اش و امورات "شغل" اش را پیش میبرد. پروژه لجن مال کردن تاریخ چپ و کمونیست آن جامعه زیر سایه خونین و چرکین ارتجاع اسلامی، تا زمانی که این دستگاه توحش دایر است، "بازار" است و "پول" و "مقام" ساز. قبلا شاهد تاریخ نگاری جریان فدائیان خلق توسط وزارت اطلاعات بودیم، اکنون آقای قانعی فر، دارد مقدمات مهندسی تاریخ جعلی کومه له را مز مزه میکند. تفاوت این است اگر همه طیفهای منتسب به فدائی، از اکثریت و اقلیت گرفته تا هسته ها و محافل پراکنده آن، علیه این تحریف حرف زدند و برآشفتند و نوشتند، اما کومه له سابقی ها به دلیل اشتراک در مبانی "تحلیلی" و خاستگاه ضدکمونیستی آقای قانعی فر، زبان در کام گرفته اند. به نظر میرسد این پلاتفرم، چندان هم با روایت وادادگان از تاریخ و منشا کمونیستی کومه له متناقض نیست. مگر نمیبینید که جنابشان نه تنها از سوی جمهوری اسلامی و سردار رضائی، که در محافل و مجالس کمونیست سابقی ها و بیشتر دوایر ناسیونالیسم کرد نیز به عنوان استاد "زبان شناسی کرد" چه احترام و برو بیائی دارد؟ "کرد" و هویت کردی، دیگر نقطه شروع و نقطه ختم نادمین از همراهی با کمونیسم کومه له هم شده است. آقای قانعی فر، به این ترتیب مدال "محقق کردشناس" را هم از دوایر غیر حکومتی نیز دریافت کرده است. برای برخی از شخصیتهای ناسیونالیسم کرد این دیگر طنز تلخی نیست که بعضا چه بسا "افتخار" هم میکنند که ایشان را در نگارش این نوع "تحقیقات" یاری کرده اند و در "حضور" "استاد" بوده اند.
"آثار" جناب قانعی فر، خوب است که مستند و با امضای خودشان انتشار یافته است، این مدارک و شواهد و "اقرار" های از پیشی ایشان در محضر هر دادگاهی است که در فردای سقوط رژیم جنایتکاران جمهوری اسلامی در دادگاه همکاران مکتبی و مواجب بگیر و پشت میز محاکمه توسط مردم و صاحبان واقعی تاریخ کومه له چپ و کمونیست قرار خواهند گرفت. مطمئن باشند که مردمی که میخواهند سرنوشتی انسانی و جامعه ای آزاد برای خود بسازند، انتقامجو نخواهند بود. دادگاه های ما، مجازات اعدام نخواهد داشت، بزور از زبان کسی اعتراف نخواهد گرفت. همین اسناد و مدارک را جلوشان قرار خواهیم داد، راه "پشیمانی" از همراهی با رژیم قتل عامها و نسل کشیها و لشکرکشیها و اعدام هزاران انسان شریف؛ و بازگشت به زندگی شرافتمندانه به عنوان یک شهروند برخوردار از حقوق مدنی را برویشان باز خواهیم گذاشت.
سرنوشت کسانی که در روز روشن، آگاهانه و از روی هویت قوم و قبیله ای بازیافته خود، بر تاریخ زندگی و مبارزه هزاران انسان بزرگ و کمونیست ننگ و چرک و لجن پاشیدند، رقت انگیز خواهد بود. منظره اینها، آنگاه که دیگر از دوران جشن و پایکوبی "فروپاشی کمونیسم" اثری بر جای نمانده است و فی الحال گند و فساد از سرتاپای "حکومت کردی" چنان بالا آمده است که همرهان سابق همینها خود را کنار میکشند و وجاهتشان را از همراهی با مردم کوچه و خیابان و در هیات اپوزیسیون حکومت "فرعونهای کرد" میگیرند، تماشائی است. فراتر از این، مردم کرور کرور بار دیگر میراثهای انقلابی کومه له کمونیست را به قدرت عظیم خود ضمیمه خواهند کرد، آنرا باز خواهند ساخت و از آن خود خواهند کرد و برای تداوم و پیوستگی سیر تاریخ آزادیخواهی و انسانیت و برای پیشروی و پیروزی سوسیالیسم به واماندگان و جا ماندگان و ابن الوقتهای نسلهای پیشین بدهکاری پس نخواهند داد. درست است که دوران فروپاشی دیوار برلین، همراه با خودش، پاکسازیهای قومی و عملیات جنون انتحاری را تولید کرد، درست است که در دل بمباران بی ملاحظه و بیرحمانه بلگراد ساختن دولت های مبتنی بر قومیت و ملیت در بورس بود، اما تاریخ، انقلاب کبیر فرانسه را و کمون پاریس و انقلاب اکتبر را هم دیده است، در ایران مردم به صحنه آمدند و علیرغم معماری غارتگران اسلامی تاریخ به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، رژیم استبداد سلطنتی را بزیر کشیدند. در کردستان مردم همراه و در کنار کمونیستهای انقلابی حماسه ها آفریدند و با قهرمانیها و فداکاریها حرمت آزادی را پاس داشتند. مردم به سرنوشت سیاه و خودکشی سیاسی و اجتماعی تمکین نمیکنند، بپا خاسته اند و میروند که بار دیگر با جمع بندی از تجارب و درس گرفتن از اشتباهات و دستاوردهای نسلهای پیشین صحنه های درخشش حقیقت و محبتهای های گرم و انقلابی و صمیمانه، میدان را بر نیروهای سیاه ارتجاع تنگ کنند. جنبش کمونیستی، اما، برخلاف اینها، بر کینه جوئی سرمایه گذاری نمیکند و مردم در فضای هژمونی سیاستهای سوسیالیستی اینها را که در غیظ از هر اندیشه آزادیخواهانه برای خود دایره نفرت کور از کمونیسم و تحبیب ناسیونالیسم و قوم پرستی و تقدس خون و نژاد و پرستش خاک دایر کردند و به سمای سلک دراویش قومیت در تحقیر انسانیت دل مشغول ماندند و به حال خلسه رفتند، فقط بخاطر همان گذشته پرافتخارشان، حتی اگر از آن ابراز ندامت کردند، درخواهند گذشت. "افتخار" عبور و پشیمانی از کمونیسم و آزادیخواهی به احساس سنگین و ترحم انگیز گناه و شرم تبدیل خواهد شد. در همه انقلابات و خیزشها چنین بوده است. در این حقیقت نباید شک کرد. اما آنگاه، متاسفانه، اینها دیگر بجای "نخبگان" و پیشروان دوره قبلی، جزو "تلفات" و قربانیان به توهمات و هذیانهای رخوت آور و خرافی دوره فترت و سقوط اخلاق و وجدان علمی، بحساب خواهند آمد.