جمعه 22 فروردين 1504
   

یادداشتهای روزانه – ۴ ، ۱۸ آوریل ۲۰۱۰

در زمانهای خیلی خیلی دور، یعنی در ۲۸ ژوئیه سال ۲۰۰۲، کورش مدرسی در توضیحی که بر منتخب آثار یک جلدی منصور حکمت، گرد آوری و ادیت شده توسط من، نوشت، از جمله این جملات را بر صفحه کاغذ آورد:

" دولت در دوره های انقلابی را کنار دولت و انقلاب بگذارید، بحث رابطه احزاب، طبقات و جنبش های اجتماعی را کنار ایدئولوژی آلمانی قرار بدهید و دنیای بهتر، برنامه کمونیسم کارگری را با مانیفست مقایسه کنید متوجه قامت عظیم منصور حکمت میشوید."

و در سال ۲۰۱۰ ببینید که ادبیاتی که ایشان به عنوان "لیست مطالعاتی" برای انجام "فعالیت کمونیستی"پیشنهاد کرده است کدامها هستند:

 

 

. مانیفست حزب کمونیست( از سلسله درسهای آموزشی) – کورش مدرسی

. تاریخ چپ ایران( از سلسله درسهای آموزشی) – کورش مدرسی

. در باره اصول فعالیت کمونیستی ( از سلسله درسهای آموزشی) – کورش مدرسی

. درسهائی از جنبش سبز برای طبقه کارگر- محمد فتاحی

. ده روزی که دنیا را لرزاند – جان رید

. تاریخ شفاهی جنبش کارگری در صنعت نفت – یداله خسروشاهی

. کتاب نینا – کمیته سازمانده حککح

. کمیته های کمونیستی، جمع بندی تجربه دو ساله – کورش مدرسی

. قرار در باره "کمیته کمونیستی"

. سازمان و سبک کار کمیته های کمونیستی

. سازمان و سبک کار کمونیستی

. بخش اول – کمیته های کمونیستی

. بخش دوم – چپ فرقه ای و سازمانهای غیر حزبی

همچنانکه می بینید هیچ اثر و نوشته ای از منصور حکمت، حتی آنهائی که کورش مدرسی به نشانه "قامت عظیم" او، به آن اشاره کرده است در این "لیست" موجود نیست. این البته نه سهو است و نه اشتباه لپی. سر برآوردن دو روئی آشکار سیاسی در دوران پس از به سرانجام رساندن "جنگ قدرت" و پس از گرد آوردن بخشی از لایه انسانی حزب کمونیست کارگری دوران منصور حکمت زیر تزها و سیاستهائی است که در این "لیست" اخیر ردیف شده اند. اگر دقت کنید چند قلم از این لیست "کمیته های کمونیستی" است. اما مبانی این کمیته های "کمونیستی" اتفاقا دقیقا در تقابل و نفی "سیاست سازماندهی ما در میان کارگران" فرموله شده اند. من خواننده را به توضیحی که پشت فلسفه ایجاد این کمیته ها توسط خود کورش مدرسی داده  است مراجعه میدهم و قضاوتم و نتیجه گیری ام را به تشخیص مستقل آنان واگذار میکنم.

اما کورش مدرسی یک تز دیگر را در قالب یک جمله و کلمات قصار در آن دوره رواج استعارات و ادبیات نسبیت حقیقت پروراند. " تاریخ صفحات نوشته نشده است که انسانهای امروز و فردا با چشمان باز آنهارا مینویسند." پیش فرض این تز، همان "فراموشکاری" عمدی در مورد "تاریخ نوشته شده و مستند" کمونیسم کارگری و ادبیات آن طی سه دهه اخیر است. مجبورند که این تاریخ و "قامت عظیم" رقم زننده این تاریخ را سفید و ننوشته نشان بدهند تا هذیانهای امثال محمد فتاحی را به عنوان ادبیات کمونیستی ردیف کنند و بخورد جماعت باقی مانده در دایره محدودی بدهند که در پروسه عبور از کمونیسم، علیرغم هر تاریخی که داشته اند،  تماما هضم شده اند.

 

اگر ناسیونالیسم کرد در حزب کمونیست ایران و کومه له، قبل از جدائی کمونیسم کارگری، هیچگاه سخنگو و مدافع و نماینده فکری و سیاسی نداشت و این گرایش به رهبری جریان بیرون از خود و خارج از کومه له پیوست، از طرف دیگر، کاملا برعکس، رگه و گرایش ناسیونالیسم چپ با پیشینه سکوتهای عظما و  اپورتونیسم "آویزان" شدن به کمونیسم کارگری، جریانی که اتفاقا در تاریخ "نوشته شده" جدال مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری با بنیادهای فکری – سیاسی - فلسفی سوسیالیسم خلقی، سند "منسجم" و نوشته شده ای به قلم کورش مدرسی، آنزمان که در راس  "رزم انقلابی"، بر علیه مبانی برنامه مشترک اتحاد مبارزان کمونیست و کومه له، "افشاگری" میکرد، سخنگو، رهیر "فکری" و دارای "تز و سیاست" است. تفاوت این دو بنابراین این است که اولی در یک پروسه خود بخودی به سیاست و سیاستمداران و "دوستان حال و آینده خود" در "جنبش" واقعا موجود ناسیونالیسم کرد "پیوست" و خود را در آن بازیافت، در حالی که دومی "خودآگاه" تر  به گرایشی که در متن بحران انقلابی سالهای ۵۷ تا ۶۰ از کمونیسم منصور حکمت شکست خورد، بازگشته است. جنبشی که در تقابل با مبانی کمونیسم کارگری "تز" و تئوری" هایش را و روایات شکست خورده سوسیالیسم خلقی را "با چشم باز"، بازسازی و بازیافته است، اکنون دیگر پرتاب شدن خود از حاشیه جنبش کمونیستی ایران به راس دایره دنباله روان خود و به برکت پیروزی در جنگ قدرت برای شقه کردن تحزب کمونیسم کارگری، در آخرین سخنسرائی ها مدعی هم هست که "سرهای زیادی" را بسوی خود چرخانده است!  این ذهنیبت و بخود غرگی عوالم دن کیشوتی را البته با یک "صحت خواب" میشود بدرقه کرد.

اما ورای دنیای خودفریبی و بساط تملق متقابل و  از خود متشکری،  اینها در جهان واقعی به ادامه اعاده حیثیت از ناسیونالیسم چپ، که برخلاف اسلاف شان که بر موضع انقلابی عموم خلقی و "طرفداری" از کارگر و زحمتکش ایستاده بود، به سمت تئوری سازی برای اسلام سیاسی مشغول اند و دارند "خشت به خشت" سوسیالیسم خلقی را با سوسیالیسم اسلامی جایگزین میکنند. سوال، اما،  این است چرا اینها به نام جنبش واقعی خود، سوسیالیسم "ضد انحصار" و طرفدار مستضعف و جنبش دستگیری از فقرا و خیرات و حسنات حاج بازاریهای خودی برای اقتصاد صلواتی و همزمان  مخالف مکتبی سرنگونی رژیمهای "خاکی" اسلامی به میدان نیامده اند؟ چرا اگر بپاخاستن مردم را به پای "جنبش بورژوائی سبز" و "طبقه سرمایه دار سبز" مینویسند، اما برای جنبش جنون آدمکشی اسلام سیاسی فلسفه "انسانی" و انگیزه میتراشند و  در تحقیر چپ و کمونیسم، حزب اله را سازمانده امر معاش و زندگی "توده"ها تصویر میکنند؟ آیا واقعا تجدید حیات یک روایت جدید از ناسیونالیسم چپ در هیات سوسیالیسم اسلامی و پرو جنبش اسلام سیاسی اما تحت نام "حکمتیسم"، در چنین متن مادی و با توجه به جنبش واقعی ای که نمایندگی میکنند، هدف ناسالم و موذیانه ای برای بی اعتبار و بی حیثیت کردن کمونیسم کارگری؛ و نصب یک سردر و تابلو  ارجاع به روایت پسامدرنیستی از تاریخ کمونیسم نیست؟ آیا راس "خودآگاه" این جماعت در این تلاش نامیمون برای زیر ابهام بردن مبانی و تاریخ واقعی جنبش کمونیسم کارگری و دور از دسترس قرار دادن آن، و معرفی سوسیالیسم ارتجاعی خود به عنوان "حکمتیسم"،  آگاهانه عمل نمیکند؟  آیا وضعیت کنونی آنها در این "تکامل یافته ترین" مرحله انسجام بخشیدن بخود و  قدم گذاشتن به دوران"بلوغ" مواضعشان، سرنخهائی واقعی تر برای رد یابی منشا اولیه مدافعان این خط در متن اختلافات درونی حزب کمونیست کارگری نیست؟  از قدیم هم گفته اند که تفاوت انسان با حیوان این است که اولیها طبق "نقشه" زندگی و کار و فعالیت میکنند و دومی ها از روی غریزه و انعکاس شرطی.

 

 

 


 
ادرس مايل گيرنده:


ادرس مايل شما:


پيام شما: