جمعه 22 فروردين 1504
   

یادداشتهای روزانه – ۶ ، ۲۵ آوریل ۲۰۱۰

از طرف شیخ حسن نصراله، دبیر کل حزب اله لبنان، به ۲ هزار از زنان و دخترانی که "تصمیم گرفتند مفتخر به پوشش حجاب برتر" شوند، چادرهائی "اهدا" شد.

این اتفاق، در نگاه اول و  بطور در خود ممکن است به عنوان "تمایل" مردم به اسلام و مساله ای در حوزه "اعتقادات" تفسیر شود. حتی ممکن است، همانطور که برخی جریانات مدافع سوسیالیسم اسلامی  هم گفته و نوشته اند، این اتفاق از  عدم پاسخگوئی "چپ" و "کمونیسم قدیم" به مسائل مبارزاتی مردم "کشورهای اسلامی" سرچشمه گرفته باشد. چرا که بزعم مدافعان این روایت اسلامی از سوسیالیسم،  "تکرار طوطی وار" بحثها و سیاستها و تئوریهای مارکس "قرن نوزدهم" و یا رجوع به ادبیات کمونیسم کارگری که با انقلاب سفید "جامعه مدنی" دوخردادیها و سوسیالیسم مستضعفانی که رای خود را پشت احمدی نژاد و توزیع "عادلانه" سیب زمینی در یتیم خانه ها بردند، دیگر "از مد" افتاده است!  آری اگر به روال این سیستم فلسفی مدافعان نسبیت حقیقت و نسبیت علم و اصول کمونیسم به اتفاقات نگاه کنیم، هیچ رابطه ای بین "انقلاب اسلامی" در سی سال قبل در ایران و "اهدا" چادر به دو هزار زن و دختر در لبنان وجود ندارد.

 

اما واقعیت این است که منادیان انقلاب اسلامی و جریان اسلام سیاسی، برخلاف سیاسی کارهای آماتور، و برخلاف ورژن ایرانی دستگاه سقط شده پسامدرنیسم دو خردادی، به این مساله واقعی تر و "ماتریالیستی" تر نگاه کرده اند.

 

سایتهای رژیم جمهوری اسلامی، ریشه های روی آوری زنانی را که خود را "مفتخر" به دریافت چادر و پوشش "حجاب برتر" از دست شیخ حسن نصراله شناخته اند چنین برشمرده است:

 

" بسیاری از شیعیان لبنان به ویژه ساکنین بیروت به دلیل فشارهای سیاسی و اجتماعی تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی حجاب نداشتند. پیروزی انقلاب اسلامی جامعه شیعیان را به طور چشمگیری متحول ساخت. پوشش مانتو به عنوان یک نوع حجاب اسلامی از ایران وارد این کشور شد و در کنار چادر قرار گرفت. مانتوهای دهه ۶۰ ایران به همان بلندی و مدل در میان زنان لبنانی به وفور دیده میشود." ( سایت بازتاب، سایت "سردار" رضائی،  خط تاکید ها از من است.)

 

چنانچه میبینیم، قدرت "بسیج" نیروهای حزب اله برای راه انداختن "مقاومت" در برابر اسرائیل تحت اختناق حجاب اسلامی و قدرت و توان آنها برای راه انداختن "مهد کودک" های اسلامی، نه از پایان "تاریخ مصرف" کمونیسم کارگری و نه از  ناتوانی و سترونی سوسیالیسم و عقاید پیشرو و افکار آزادیخواهانه نشات نگرفته است. رویگردانی ساکنین لبنان از "بی حجابی" و "متحول" شدن "جامعه شیعیان" این مملکت رابطه بسیار نزدیکی با "پیروزی انقلاب اسلامی" در ایران دارد. و دگر اندیشهای محترم و تازه کارهای عالم سیاست نسبیت حقیقت که قدرت گیری جریانات اسلام سیاسی را به عنوان وسیله ای برای تحقیر و تمسخر چپ و کمونیسم کارگری در دست گرفته اند، عامدا عالما فراموش میکنند که به این حقیقت تلخ اشاره کنند که "مد شدن مانتوهای بلند اسلامی" در لبنان دقیقا با موج کشتارها و نسل کشیهای "دهه ۶۰" در جمهوری اسلامی همزمان و  رابطه تنگاتنگی یا همدیگر دارند و ما به ازاء یکدیگرند.

 

اینها که اکنون هم "جنبش سبز" را، در حالی که حتی لاشه آن هم از حیات سیاسی جامعه ایران حذف شده است ، به عنوان وسیله و حربه ای برای تحقیر و  خفت دادن به "چپ" و کمونیسم کارگری در دست گرفته؛ و به هوچیگریهایشان تحت لفافه دفاع سالوسانه از کارگر و "صف مستقل طبقاتی" آن ادامه میدهند، قبلا قدرت "بسیج توده مستصعف" حزب اله لبنان و محصول و "دستاورد" لبنانی جنایات دهه ۶۰ در جمهوری "خاکی" اسلامی  را مصداق "پایان" کمونیسم کارگری و دعوت به در افزوده های سوسیالیسم اسلامی خود ساخته بودند. خیر! حضرات، تاریخ اتفاقات تصادفی و بدون قانونمندی نیست. منطق رویگردانی مردم غیر اسلامی و جامعه غیر اسلامی لبنان از "بی حجابی"، پیروزی "انقلاب اسلامی" در دل دوران جنگ سرد در ایران بود و فلسفه "مد شدن" مانتوهای اسلامی در دهه ۶۰ در لبنان رابطه بسیار نزدیکی با کشتارها و جنایات این دهه توسط جانورانی دارد که شما آنها را منتخب "مستصعفان" و رژیم خاکی تصویر کرده اید. سران اکنون خاکی و لاجوردی های قبلا "گیوه پوش" این رژیم، همانهائی هستند که در دوران نسل کشی ها و کشتارهای سیاسی سالهای ۶۰ و ۶۷، فجایع هولناکی علیه بشریت مرتکب شدند و این تاریخ قتل و جنایت زنجیره ای را هنوز هم ادامه میدهند. از این نظر قدری حس شرافتتان را بخارانید، شاید بتوانید لحظاتی پای تان را از روی پدال گاز تعرض و دهن دریدگی علیه چپ و کمونیسم به پشت گرمی پیشروی های ارتجاع هار اسلام سیاسی و حزب اله و جنایات جنون انتحاری این جنبش ضد انسانی در منطقه، با توجیه مرزبندی با سبز، بردارید. ناسلامتی خود شما هم، اگر چه از سرناچاری و اجبار زمانه، در تاریخ جدال کمونیسم ایران و اسلام سیاسی، حضورکی در حاشیه این تاریخ داشته اید! به بهانه روز اول مه و با پوشش عوامفریبانه "صف مستقل کارگران" در برابر سران "سبز"، حرمت و احترام طبقه کارگر و آرمان سوسیالیستی این طبقه را دستمایه هوچیگریها و یورش به کمونیسم کارگری و بنیانهای آن قرار ندهید.

 

قبلا توان سازماندهی اسلامیون و حزب اله در لبنان را به عنوان "مدرک" شکست و بی آلترناتیوی چپ و سوسیالیسم و کمونیسم، دستمایه تحقیر و به ریشخند گرفتن عقاید و سیاستهای پیشرو ساختند؛ و اکنون در هم پیچیدن سناریو انقلاب مخملی و سبز که سران آن میخواستند با گروگرفتن نارضایتی و اعتراضات شکوهمند میلیونی ماههای گذشته بر سر "تقلب"،  با خودیها "چانه زنی" راه بیاندازند، بهانه و پوشش تعرض لجام گسیخته دیگری به چپ و  کمونیسم را براه انداخته اند.  این "سیاست" بشدت آلوده و ناسالم و حرکتی موذیانه و ضد تاریخ است و صرفا توجیهی برای حمله به هر تلاش مردم ایران برای مصاف با  رژیم اسلامی است. مدتها قبل از ماجراهای اخیر، به عنوان "درافزوده" اعلام کردند که "جنبش سرنگونی شکست" خورد. حمله بی محابای اینها به چپ و کمونیسم کارگری، تقلائی عقیم به منظور پنهان کردن این سیاست دیرین تر ضد مردمی از طرفی، و نمایش تسلیم به ارعاب جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی به عنوان "درایت" پیچیده در تملق به کارگر و ریاکاری در دفاع از "خط مستقل طبقاتی کارگران"،  از سوی دیگر است. و لنین صدهزار بار حق داشت که بگوید: "عوامفریبان بدترین دشمنان طبقه کارگراند".  


 
ادرس مايل گيرنده:


ادرس مايل شما:


پيام شما: