پنج شنبه 21 فروردين 1504
   

یادداشتهای روزانه – ۷ ، ۲۸ آوریل ۲۰۱۰

سپاه پاسداران و بسیج که دو نیروی اساسی تکیه گاه اسلام سیاسی در جمهوری اسلامی است، همواره دارای دو نهاد "عقیدتی" و "سیاسی" بوده است. این روزها شیخ "سعیدی" نماینده "ولی فقیه" در سپاه پاسداران، در یک مصاحبه ابتدا به وجه عقیدتی ماموریت خود پرداخته است و ضمن اشاره به نقش دیرین تر"مرحوم" مطهری اضافه میکند که دوره درخشش حضرتشان در "عصر فضای مادی گری" بود. عین جملات جناب سعیدی در این مورد این است: " مرحوم مطهری اصول فلسفه و روش رئالیسم را که مرحوم علامه طباطبائی تدوین کرده بود تفسیر و شرح داد. اصول فلسفه رئالیسم دقیقا نقد مبانی اندیشه مادی گری مارکس و در مقابله با مارکسیسم است." و البته آگاهانه فراموش کرده است که اضافه کند که این کتاب مرجع ایشان، تنها کتاب موجود در زندان اوین دوره شاه در زمانی بود که اعلیحضرت حتی احزاب کارتونی را منحل و نظام "تک حزبی" حزب درباری و ساواکی رستاخیز را در دمکراسی شاهنشاهی اعلام کرده بود. زمانی که "اتهام" تیرباران شدگان مخالف و اپوزیسیون را "مارکسیست" اعلام کردند و گفتند که دوره "تمدن بزرگ" است و هر کس نمیخواهد برود خارج.

اما پس از سی و یک سال که از انقلابی که بر اساس "اندیشه" های استاد خدابیامرز گذشته است، این وجه "عقیدتی" اسلام سیاسی، بازهم به گفته صریح حجت الاسلام نماینده ولی فقیه، کارائی چندانی ندارد. چه، به گفته سعیدی، "عصر خمینی"، با "عصر خامنه ای" تفاوت دارد. با برقراری یک تقارن، با عصر صدر اسلام و "دوره امیرالمومنین" گفته است: " يكي از اشتباهات معاصرين حضرت علی همين بود كه اين دو عصر را با هم مقايسه می كردند. يعنی در جنگ جمل، گفتند پيامبر كه با اهل قبله نمی جنگيد! پس اين جنگ، جنگ حرام است"    

این مقایسه بیشتر برای شیر فهم کردن آن لایه های متوهم در بین جناحهای جمهوری اسلامی است که در دنیای سپری شده "همه با هم" در جنایت برای ساختن جمهوری اسلامی اسیر مانده اند. سعیدی به این ترتیب دارد به امثال خاتمی و کروبی و موسوی حالی میکند، که در "عصر خامنه ای" کارکرد وجه "بصیرت" یعنی وجه سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران پر وزن تر است تا وجه عقیدتی - ایدئولوژیک و بنابراین به روشنی اعلام میکند که کسانی که فکر میکردند جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی و سپاه و بسیج "با اهل قبله" نمیجنگند و وظیفه مشترک را کماکان عقیدتی و هم خطی با "راه امام راحل" فهمیده اند و اینکه گویا میتوانند با "سرنیزه کردن قرآن"، انقلاب مخملی و رنگی و سبز راه بیاندازند، کور خوانده اند! مگر نه اینکه همین روزها دادگاه رسیدگی به عوامل "فتنه" اخیر، حکم جلب و دستگیری مهدی هاشمی را صادر کرده است و  پرونده اتهامی حسن لاهوتی اشکوری( فرزند فائزه رفسنجانی و نوه اکبر رفسنجانی)، پس از تکميل تحقيقات، با صدور کيفرخواست به اتهام ارتکاب جرايم امنيتی به دادگاه انقلاب اسلامی تهران ارسال شده است؟ چه کسی "عقیدتی" تر از هاشمی رفسنجانی در جمهوری اسلامی را سراغ دارید که در دوره های "عبور" دادن رژیم اسلام سیاسی از "بحران" به هر جنایت غیر قابل تصور دست زده باشد؟ خیر! جناب سعیدی تاکید کرده است که در "عصر خامنه ای" ملاک دیگر فقط عقیدتی نیست، بلکه پاسداران اسلام باید " خط امام را تشخيص دهند، معيارهاي خط امام را بدانند. ملاك را لباس و ظاهر ندانند". و کسانی که از مدتها قبل از حوادث اخیر نتوانستند تفاوت "دو عصر" را متوجه شوند، در واقع فلسفه قدرت گیری اسلام سیاسی در ایران را نشناختند و بر این توهم ساده لوحانه پای فشردند که گویا رژیم اسلام سیاسی در ایران دارد به مکانیسمهای "متعارف" در هر کشور سرمایه داری دیگر نزدیک میشود! جنبش مردم و مبارزات واقعا کم نظیر و شکوهمند مردم ایران در مصاف با اسلام سیاسی را در معادلات جنگ دو جناح "سرمایه داری" ایران قرار دادند و کلا پدیده ای را که سی سال آزگار است به شیوه "غیر متعارف" جنایت میکند تا اسلام سیاسی را در قدرت نگهدارد، از جدول تحلیلهای صد من یک غاز خود بکلی حذف کردند. متوجه نشدند که سران رژیم اسلامی از مدتها قبل از اتفاقات اخیر، همه امکانات "انقلاب مخملی و رنگی و سبز" را غیر ممکن ساخته بود، با اینحال همه این طیفها و لایه های متلون ناسیونالیسم چپ، پذیرفتند که گویا "جنبش سبز" ی در کار است که وظیفه خود اینها به تناوب یا تبدیل شدن به گروه فشار این یا آن جناح است و یا "افشاگری" پلاتفرم جناحهای رژیم در حال "متعارف" شدن "سرمایه داری" اسلامی و  مقام همیشگی اینها در "ارشاد" و ادامه پروسه "آگاهگری" در باره مکانیسمهای اصلاح سرمایه داری و جایگاه طبقه "طبقه کارگر" در این رابطه!

 

واقعیت، اما این است که خود سکانداران اسلام سیاسی در ایران، تعبیر و سیاست واقعی تر و "ماتریالیستی" تری از "راه کار"های حفظ و بقای قدرت اسلام سیاسی دارند تا آکادمیسینهای تازه کار ناسیونالیسم چپ ایران.

و به همین جهت است که وقتی به جایگاه "سرنگونی" رژیم اسلامی و "جنبش مردم برای سرنگونی" اسلام سیاسی در ایران و اهمیت این مصاف واقعی در مبارزه برای هرگونه اصلاح و بهبود وضعیت معیشتی و زندگی مردم و "طبقه کارگر"، میرسند، کل این طیف مختلف و گاه حتی متضاد ناسیونالیسم چپ هاج واج میمانند که چرا کسی به این فرمایش آنان اهمیتی نمیدهد که "آخر جامعه ایران سرمایه داری است و طبقات در آن هست"! فکر نکنم اینها حتی در خلوت خود باور کنند که میتوان تحت رژیمهای فاشیست و تحت رژیم اسلام سیاسی که با غیر متعارفترین روشها فقط با دایر کردن کارخانه آدمکشی هر روزه لاشه متعفن اش را بر زندگی مردم ایران و منطقه و جهان پهن کرده و تحمیل است،  بتوان بدون بزیر کشیدن رژیم اسلامی، رابطه ای بین "اصلاحات" و "انقلاب" برقرار کرد. در "یک دنیای بهتر"، برنامه کمونیسم کارگری،  به عنوان یک حکم برنامه ای اتفاقا زیر تیتر "انقلاب و اصلاحات"  چنین میخوانیم: " قابل ترديد نيست که امروز حتى کوچک ترين بهبود در زندگى مادى و معنوى مردم ايران و کسب بديهى ترين حقوق و آزادى هاى فردى و مدنى در گرو بزير کشيدن رژيم ارتجاعى و ضد بشرى جمهورى اسلامى است".

برای طیفهای مختلف اپوزیسیون پرو رژیم سابق، البته این نقل قول بی تاثیر است، چرا که حداکثر تاریخ آنها در منتهی الیه چپ به جریان فدائی و در راست ناسیونالیسم چپ، به سنت حزب توده میرسد و از اول هم با مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری دشمنی ناموسی و مکتبی خود را داشته اند.  اما برای کسانی که با یدک کردن "حکمتیست" و چسپاندن نام "حکمت" به حزب خود، نویسنده برنامه یک دنیای بهتر، به میدان منتالیته جناح راست ناسیونالیسم چپ قدم رنجه کرده اند، و مخالفت با "سرنگونی" رژیم اسلام سیاسی را به هویت خود و موضوع هوچیگری علیه چپ و رادیکالیسم و انقلابیگری و لجن مال کردن اراده مردم ساخته اند، این تغییر ریل باید جدا  موجب شرم باشد. البته اگر در عزم "قاطعانه" عبور از مبانی کمونیسم کارگری کماکان بر طبل خود بکوبند، احساس شرم، جایش را به افتخار در همسنگری و "همرزمی" با کسانی میدهد که در تندپیچهای تاریخی "ناقهرمان" ظاهر شدند و در توجیه این پشت کردن به مردم و طبقه کارگر و کمونیسم پراتیک و انقلابی، "پایان" و "بن بست" کمونیسم کارگری را اعلام کردند. اما این "سیاست" و تبری جستن از "دگم"های کمونیسم  کارگری و "سر عقل" آمدنهای رفیقان نیمه راه در دورانهای فترت، بیش از حد شناخته شده و معرفه خاص و عام است. نمیتوان "در آینه" پنهان شد.

 

 


 
ادرس مايل گيرنده:


ادرس مايل شما:


پيام شما: