یادداشتهای روزانه – ۱۷ ، بیستم ژوئن ۲۰۱۰
مصاحبه عبداله مهتدی با تلویزیون بی بی سی فارسی در ۱۶ ژوئن سال جاری از چند نظر جالب و در عین حال هشدار دهنده است. اول از این نظر که عبداله مهتدی گفته است هیچگاه کمونیست، و یا به تعبیر خود او "مارکسیست لنینیست" که باز هم به تعبیر او اختراع استالین و مترادف با "استالینیسم" است، نبوده است. هیچ لازم نبود برای اینکه بگوید سازمان متبوع او، سازمان زحمتکشان، که اکنون از "انترناسیونال سوسیالیست" تقاضای عضویت کرده است، از "همان ابتدا" سوسیال دمکرات بوده است. این واقعیت ندارد، چرا که سازمان زحمتکشان محصول یک گردنه بگیری آشکار با حمایت و پول و نیروی مسلح جلال طالبانی و در یک کودتا علیه کومه له رسمی و قانونی است. این واقعی نیست نه بخاطر اینکه اگر او با این شکل و شمایل و با مواضع فعلی اش گذشته خود را کمونیست بداند، گویا اعتباری به کمونیسم داده است. چه بهتر، که همه بدانند که حتی اگر زمانی او در موقعیت "دبیر کل" حزب کمونیست ایران قرار گرفت، مصلحتی و از سر اجبار زمانه بوده است. آنوقتها هنوز دورنمای به قدرت رساندن "اتحادیه میهنی کردستان" آقای طالبانی، که عبداله مهتدی خود را "یار باوفا" و "دیرین" این جریان ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق، ببخشید کردستان شمالی!، میداند، بسیار دور و تاریک بود. بعلاوه آنزمان که اتحادیه میهنی ایشان بعد از "شکست مذاکرات" با رژیم بعث در سال ۱۹۸۴، در این تردید جدی گرفتار شده بود که آیا کلا "مبارزه پیشمرگانه" و "کردایه تی" را ول کند و "آش بتال" دیگری اعلام کند، عبداله مهتدی از اینکه او را به عضویت"کانون کمونیسم کارگری" و فراکسیون کمونیسم کارگری در حزب کمونیست ایران نمی پذیرفتند، شبها کابوس میدیدند. پیشتر از این دوره، همه کسانی که در "کنگره سوم" کومه له شرکت داشتند، که خوشبختانه سازمان کومه له فایلهای صوتی آنرا در سایتها قابل دسترس ساخته است، آگاهند که عبداله مهتدی بسیار بسیار برای تشکیل حزب کمونیست ایران و تصویب برنامه مشترک کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست، عجله داشت. بگذارید متن کتبی جمله ای از ایشان را در این کنگره نقل کنم. عبداله مهتدی در این کنگره چنین میگوید:
" مااطلاع دقیقی داریم که رژیم جمهوری اسلامی طرح نابودی فیزیکی مرکزیت کومه له را از طریق بمباران مقرهای مرکزی ما ریخته است، بگذارید افتخار شرکت فعال در تشکیل حزب کمونیست ایران به نام ما و در تاریخ ثبت شود."
بنابراین تاریخ سوسیال دمکرات شدن ایشان نه از "همان ابتدا"، که با به قدرت رسیدن اتحادیه میهنی پس از بمباران بغداد در جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱ و زیر سایه عروج خونین "نظم نوین" جناب جرج بوش رقم میخورد. عبداله مهتدی میتوانست مثل خیلیهای دیگر که عرض سالن جنبشها و احزاب و گرایشات سیاسی و اجتماعی را طی میکنند و از صفی میبرند و به صف مقابل می پیوندند، عمل کند. هیچ لزومی به جعل تاریخ و دستکاری ناشیانه تاریخ زندگی سیاسی خود نداشت. اما این روتوشها و دستکاری زندگی سیاسی گذشته نیز برای کسانی که مقبولیت کمونیسم را برای پیشبرد اهداف خود تایید میکردند با دوره "مد" بودن آن منطبق بود. آن دوره ها، "مام جلال" ایشان هم مائوئیست بود و چپ و راست از مارکس و لنین نقل قول می آورد. قطعا عبداله مهتدی یادش مانده است که وقتی در همان کنگره سوم کومه له با همین جلال طالبانی در مورد نقش مترقی یا ارتجاعی ناسیونالیسم بحث میکرد، خود او، جوادمشکی و عمر ایلخانی در برابر ارجاع "مام جلال" به نقل قولهائی از مارکس و لنین، که نسخه عربی برخی آثار را همراه داشت، خلع سلاح شدند و این منصور حکمت بود که نه با کلیشه پردازی از مارکسیسم بلکه به اتکاء نگرش مارکسیستی به تاریخ و از جمله به تاریخ ناسیونالیسم کرد و عرب در عراق، پوچ بودن ترقیخواهی ناسیونالیسم را به جلال طالبانی اثبات کرد و او ساکت ماند. آری آن زمانها جلال طالبانی و ملا بختیار و فریدون عبدالقادر، رهبران اتحادیه میهنی و "کومه له ره نجده ران" کردستان عراق و خالد عزیزی، کادر آنوقت کومه له در ناحیه شنو و دبیر کل کنونی یکی از احزاب دمکرات کردستان ایران، هم به مارکس و لنین آویزان بودند. نه نشانه ای از فروریزی دیوار برلین به چشم میخورد و نه احزاب ناسیونالیست کرد در بورس قدرت بودند و نه بوی تشکیل دولتهای "نوپا" و "آزاد شده" در بلوک شوروی سابق به مشام ناسیونالیستهای عزیز و ناسیونالیستهای "چپ" رسیده بود. به فلسفه سوسیال دمکرات شدن عبداله مهتدی و رابطه این غسل تعمید با "جنبش سبز" و جایگاه "کرد" ها در این رابطه در ادامه خواهم پرداخت.
عجالتا به جنبه دوم مساله که به بنگاه بی بی سی ربط دارد باید اشاره ای داشته باشم. مجری برنامه، آقای عنایت فانی، به دقت جزئیات تاریخ کومه له را میداند، تا جائی که به وقوع حداقل ۳ انشعاب به نام کومه له اشاره میکند. به تاریخ دقیق سالهای جنگ حزب دمکرات و کومه له رجوع میکند، حتی به تناقض "دمکراسی خواهی" ادعائی جناب مهتدی با رفتاری که با مخالفان درونی شان داشته اند، کاملا اشراف دارد. با همه اینها ظاهرا عجیب به نظر میرسد که بخش فارسی بی بی سی، که از دوره برپائی "امپراطوری" رسانه ای اش، جزئیات تاریخ ایران و احزاب و شخصیتهای آنها را ثبت شده در آرشیو دارد، از حادثه مهم تشکیل حزب کمونیست ایران و عناصر و شخصیتهای موثر در تشکیل آن، و این نقطه عطف تاریخ معاصر ایران آنهم درست در مقطع کشتارهای خونین سال ۶۰ بی اطلاع باشد! بی بی سی، اما، وظیفه اصلی ترش را هیچگاه فراموش نمیکند. قرار است بخشی از دستگاه مهندسی افکار بورژوازی غرب و دولتهای غربی باشد. در این مورد هم عینا به وظیفه و تکلیف خود عمل کرده است. از مهمترین مقطع تاریخ ایران و تشکیل یک حزب کمونیست که نه در سنت مائو و حزب توده و چریک فدائی و "استالین" و به گفته جناب مهتدی نه در سنت"مارکسیست لنینیست" نبوده است خود را به بی خبری میزند و نقش "بی طرف" و رعایت موازین "دمکراسی" را بازی میکند. و این دخالت در جعل شخصیت و تاریخ تراشی، البته با پلاتفرم هر دو سوی این گفتگو منطبق است. بی بی سی از موضع پراگماتیسم غرب، دو خرداد و جامعه مدنی و "دیالوگ تمدن" ها و جنبش سبز و منشور موسوی را جدی تر از موقعیت عینی خود این جریانات و جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی و فلسفه جنگ جناحهای آن تصویر میکند تا در این زمین غیر واقعی و در راستای پراگماتییسم خود هم به "سرنگونی" و "براندازی" متهم نشود و هم جریانات سیاسی اپوزیسیون ملی – مذهبی - قومی را با خود همراه و در ذخیره پروژه های سیاسی خود به ثبت برساند. این رسالت بی بی سی و سیاستها و استراتژیهای دولتهای غربی به منظور نفی و انکار نیروی مردم ایران و منافع واقعی آنان در مصاف با رژیم اسلامی، البته با حرص و ولع و با مراتب ابراز امتنان از جانب کل طیفهای اپوزیسیون ملی – مذهبی - قومی و احترام به نظر لطف آنان و پافشاری بر "خشونت گریزی" و مبارزه " مردم ایران در راستای "میثاق حقوق بشر"، مواجه شده است.
اما در این میان، وضعیت آقای عبداله مهتدی از همه یاران این طیف پریشان تر و مذبذب تر است. ایشان مدارج جدیدی در طی کردن پله های تخصص در اشتباهات سیاسی را باز هم طی کردند. توهم دارند که گویا، دوخردادیهای سابق و سران "جنبش سبز"، آلترناتیو "اصلاح از درون" رژیم اسلامی برای احیاء جمهوری اسلامی دهه ۶۰ و پاسداری از قانون اساسی رژیم اسلامی بوده و هستند و بنابراین لازم دیده است که از پیش "وفاداری" نمایندگان "کرد"ها را نسبت به این حکومت موهوم آتی اعلام بفرمایند. این توهم که گویا میتوان "جمهوری اسلامی دوم" را از درون و با حفظ پوسته و ماهیت اسلامی رژیم جمهوری اسلامی و با حفظ قوانین اسلامی آن برقرار کرد، البته با پلاتفرم پراگماتیستی غرب و تلاش برای جایگزین کردن تدریجی رژیم اسلامی و به شیوه کودتاهای کاخی از طریق بی تفاوت کردن مردم و حتی همراه کردن آنان با این نوع پلاتفرم سازگار است. آقای مهتدی چهار نعل تاخته است تا بر صندلی کاندید یکی از شخصیتهای "کرد" با ارائه شناسنامه ابراز نفرت و برائت از کمونیسم، و به لنگر این پراگماتیسم غرب به عنوان شخصیت تازه وارد به طیف متوهم اپوزیسیون ملی اسلامی تکیه بزند. تمام فلسفه دروغ پردازی در مورد تاریخ تعلق ایشان به سوسیال دمکراسی و فاصله گرفتن از گذشته کمونیستی، چیز دیگری جز توهم به تکرار سناریو ملیت سازیهای ناشی از فروپاشی بلوک شوروی سابق و بمباران بلگراد؛ در ایران و برای "ایران کثیرالمله و فدرال" نیست. اینکه آقای مهتدی با آن تاریخ که بر بی بی سی هم پوشیده نیست، در میان خیل مارهای افعی خورده مهره های دست ساز دوایر سازمانهای جاسوسی و "شخصیت ساز"، در این بازار مکاره به چیزی گرفته شود، جزئی از همان تخصص ایشان در ارتکاب اشتباهات سیاسی است. عبداله مهتدی خیال میکند که میتواند تاریخ واقعی جامعه، و نقش و دخالت کمونیستها و جنبش کمونیستی و کومه له کمونیست را در تحولات جامعه ایران و کردستان و تلاش برای حل اصولی "مساله کرد" را در این دانشکده تخصص در اشتباهات سیاسی و ذهنیت همیشه متوهم به خود ایشان در این پلاتفرم پوچ مستحیل کند. این ذهنیت متوهم که حتی با خواب و خیالات دن کیشوتی، یک طنز خنده دار هم نیست، بیشتر اسارات در دنیای مهجور درونی او را به نمایش در می آورد. مصاحبه کنننده بی بی سی، اگر در دنیای ذهنی عبداله مهتدی نیست، اما آگاه است به اینکه علیرغم ادعای پیروی از سوسیال دمکراسی و تغییر اساسنامه سازمان زحمتکشان بر مبنای اساسنامه حزب سوسیال دمکرات سوئد، و علیرغم "کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه"، او در رفتار با مخالفان درونی خود، اصول ابتدائی همان دمکراسی ادعائی را نقض کرده است و برای ساکت کردن مخالفین سیاسی خود به "اسلحه" سرد و گرم متوسل شده است. با همه اینها، از همین موجود، به عنوان یکی از رهبران "کرد"ها و رهبر "حزب کومه له" نام می برد! و همه اینها با علم به اشراف مسئول برنامه بی بی سی به تاریخ کومه له و "انشعاب" های آن انجام میشود. مهندسی افکار و رهبر تراشی از معماران کودتا علیه کومه له واقعی یعنی همین. تا جائی که به رسالت بی بی سی مربوط است، این جوهر و فلسفه گفتگو با اشخاصی چون عبداله مهتدی است.
و مگر فجایع تاریخی را، بویژه در دوره ملیت سازیهای پس از فروپاشی دنیای دو قطبی جز "نا شخصیت"ها و جز دلقکهای سیاسی آفریده اند؟ اینکه بی بی سی این تاریخ سازی جعلی را از عبداله مهتدی پذیرفته است، میتواند در راستای امپراطوری مهندسی افکار و شخصیت تراشی برای مردم، و در این زمینه برای مردم کردستان ایران، هشدار دهنده هم باشد. نقطه خطر پلاتفرم بی بی سی و رسانه های غربی، نه در جعلی و یا موجودات موهوم ناشخصیتهائی از نوع عبداله مهتدی، که در لانسه کردن چنین پدیده هائی به عنوان شخصیت و "رهبر" "جنبش کردها" و "قومیتها"ی ایران است. خاطره تلخ و خونین پرتاب کردن "عزت بگویچ"ها به عنوان زعیم ملیتهای "تحت ستم" در جریان قوم سازیها و سرهم بندی "ارتش آزادیبخش" قومیتهای مقدونی و کوسوو در یوگوسلاوی پیشین؛ و حکایت هولناک کنونی پاکسازی "ازبک" ها در قرقیزستان نفس بشریت و انسانیت متمدن را در سینه حبس میکند. عبداله مهتدی کاندید "کرد" چنین کشور و ملیت و قوم سازی ها برای بی بی سی نازنین است. علیرغم مسخره بودن مشغله های درونی امثال عبداله مهتدی، این شخصیت تراشی و سناریوئی که از طریق لانسه کردن اینها برای ما میتراشند و مینویسند، را باید بسیار جدی گرفت. چنین سناریوهائی را باید قبل از اینکه کار به پاکسازی های قومی و ایجاد گورهای دسته جمعی برسد، رسوا کرد و به شکست کشاند و عناصر آنرا از صفوف مبارزات پیشرو و متمدنانه مردم طرد و منزوی ساخت.