یادداشتهای روزانه - ۲۹، هشت دسامبر ۲۰۱۰
زیر سطح
تفاسیر قلابی از جنگ کومه له و دمکرات
جنجال تبلیغاتی ای که از جانب یکی از چند "حزب دمکرات"، یعنی "حزب دمکرات کردستان ایران" بر سر انتشار کتابی از عبداله مهتدی "دبیر کل"! سازمان زحمتکشان، ۵ سال با عبداله مهتدی، در گرفته است، در نوع خود تماشائی است.
تمرکز اصلی هیاهو بر سر "جنگ کومه له و دمکرات" است که طی سالهای ۶۳ تا ۶۷ ادامه داشت و با تصویب رهبری وقت حزب دمکرات، به اعلام جنگ سراسری علیه کومه له منجر شده بود. این جنگ با تحمیل شکستهای سنگین نظامی به حزب دمکرات و اعلام آتش بس یک جانبه از سوی رهبری کومه له، یک آتش بس دوفاکتو که هیچگاه از سوی رهبری حزب دمکرات بطور رسمی پذیرفته نشد را در پی داشت. این جنگ در عمل شکست سیاست های جنگ طلبانه و قلدرمنشانه رهبری حزب ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران را در ابعاد اجتماعی تثبیت کرد و اتوریته سیاسی این حزب بویژه و تصویر تاریخی و "اساطیری" ناسیونالیسم کرد را عموما، چه در رابطه با مسائل اجتماعی و طبقاتی و چه در رابطه با "مساله کرد" دچار تغییرات بنیادی ساخت.
این نبردها، از لحاظ سیاسی و در وجه نطامی صفحات کاملا جدیدی در آرایش گرایشات اجتماعی و بطور مشخص قدرت رو به رشد و بالندگی کمونیسم نوین ایران را در مقابل ناسیونالیسم کرد و تمامی جریانات و تشکلهای احزاب ناسیونالیست چپ، چه در سطح سراسری و چه در محدوده کردستان، باز کرد.
شکست نظامی حزب دمکرات کردستان ایران، از سوی دیگر، فصل دیگری را در تاریخ تحولات سیاسی جامعه ایران باز کرد. طبق داعیه های اولیه رهبری حزب دمکرات، "کردستان" حیات خلوت جریانات ناسیونالیست کرد بود و همه دیگر احزاب کوچک و بزرگ می بایست هژمونی حزب "اصلی" "کرد"ها را گردن میگذاشتند. با اولین بروز نشانه های تعرض نظامی و جنایتکارانه حزب دمکرات، یورش به سازمان پیکار در بوکان و با سربریدن اعضای دستگیر شده این سازمان، زنگ خطر به صدا در آمد. در ادامه این جنایت، حزب دمکرات طی سالهای ۵۹ تا ۶۳ در گوشه و کنار چند عملیات ایذائی را در کامیاران و سردشت و اطراف مهاباد و بوکان به منظور آزمایش توان و ظرفیت نیروهای کومه له انجام داده بود که علیرغم به قتل رساندن چند نفر از کادرها و پشمرگان کومه له، با مقاومت و تقابل روبرو شد و در نتیجه تیرش به سنگ خورد.
اما، مقدم بر این نمایش توحش ناسیونالیسم کرد علیه "کمونیستها" و یا چپ های "غیر کرد"، فی الحال حزب دمکرات با اولین نشانه های تعرضها و لشکر کشیهای جمهوری اسلامی و فرمان حمله به کردستان، دست را به نیروهای کمونیست که با کومه له تداعی میشد باخته بودند. بسیاری از برجسته ترین کمونیستهای ایران و نسل وسیع و گسترده ای از کادرهای کمونیست جوان و تحصیل کرده و کارگران سوسیالیست شهرها از همان دوران شروع اعتراضات برای بزیر کشیدن رژیم سلطنت، در راس مبارزات توده ای قرار داشتند و به یکه تازی های جریاناتی چون "مکتب قرآن" میدان ندادند. به اقرار عبداله حسن زاده از اعضای وقت رهبری حزب دمکرات، که البته اکنون در حزب دمکرات دیگری به نام "حزب دمکرات کردستان" فعالیت دارد، این حزب در جریان آن مصاف عظیم و در آن دوران مهم بحران انقلابی، "در گوش گاو" خوابیده بود. کومه له در ادامه رشد و شکوفائی خود به عنوان یک جریان مدافع کمونیسم، عملا رهبری ایستادگی و تعرض نظامی به نیروهای رژیم اسلامی را در دست گرفته بود. حزب دمکرات به تدریج به عنوان جریانی که از همان بدو به قدرت رسیدن رژیم اسلامی، مترصد این بود که در هیات نماینده انحصاری مردم کردستان ایران و نماینده پر سابقه "خلق کرد" بساط بند و بست و سازش و مماشات و مذاکرات جداگانه و پنهان از مردم با حکام جدید را بر سر "خودمختاری" و سهیم شدن در قدرت محلی پهن کند، شناخته شد. در همه صحنه ها، از نظامی گرفته تا از دست دادن نفوذ معنوی در انظار مردم بپاخاسته کردستان و تا نشان دادن موضع ارتجاعی در برابر نقش زنان و دفاع از جایگاه مذهب نزد "مردم مسلمان و سنی کرد" و تا حتی در زمینه "مذاکرات" با دولت مرکزی، به عنوان جریانی که در مصافها و تندپیچهای تاریخی سترونی خود از هرگونه رگه آزادیخواهانه و پیشرو و مترقی و "صداقت" در وفاداری به حقوق مردم کردستان به نمایش عموم گذاشته بود، خود را معرفی کرد. افول حزب "با سابقه"؛ و عروج و رشد و بالندگی برق آسای کومه له کمونیست، پایان کار سناریونویسانی نیز بود که تا آنزمان تاریخ را در سطح سراسری و منطقه و در گستره دیگر بخشهای "کردستان بزرگ"، به روایت گرایش ناسیونالیستی و انواع "چپ" در حاشیه آن نوشته و خوانده بودند. توقع و تا مدتها "توهم" داشتند همان سناریو را حداکثر در جنگ بر سر هژمونی در "جنبش کردستان" بازنویسی و تکرار کنند. این سناریو و تمامی نمایندگان و عاملان و تجسم شخصی و سیاسی افراد مدافع آن، با شکست نظامی حزب دمکرات در اعلام جنگ سراسری با کومه له پوچ درآمدند.
جنگ تبلیغاتی بین سازمان زحمتکشان آقای عبداله مهتدی و حزب دمکرات تحت زعامت آقای مصطفی هجری، در دنیای واقع هیاهوها و جنجال نمایندگان آن سناریو وارفته و به شکست رسیده است. در دوران های قبلی، جناب عبداله مهتدی یکی از متوهم ترین انسانها در رهبری کومه له برای تکیه زدن به نیروی اجتماعی کومه له در راستای سناریو "جنگ بر سر هژمونی در جنبش کردستان" و در تبیین علل و ماهیت جنگ کومه له و حزب دمکرات بود. آنوقتها، و در گرماگرم این نبرد چند ساله، که دست بر قضا خود ایشان نقش بسیار اندکی در آن داشتند و حضوری اندک تری و سیاستهایش به تبع آن، با بی تفاوتی در صفوف کومه له روبرو بود، قطعنامه اعلام آتش بس یک جانبه از طرف منصور حکمت، خوشبختانه مورد قبول و تصویب رهبری وقت کومه له قرار گرفت و شخص مهتدی به آن رای "ممتنع" داد. روایت جنگ بر سر هژمونی در جنبش کردستان و یا سیاست "جنگ جنگ تا پیروزی"، کمترین خریداری در صفوف کومه له نداشت. حزب دمکرات بر اثر این جنگها، چندین پایگاه و مقر مهم نیروهای نظامی و کمیته های مناطق اش، بویژه در جنوب کردستان ایران، را از دست داد و متعاقب تعدادی از رهبری آن حزب جدا شدند و حزب دمکرات دیگری با پسوند "رهبری انقلابی" تشکیل دادند. حزب دمکرات در تحمیل خود به عنوان نماینده حیات خلوت "جنبش کردستان" نه تنها شکست خورد، بلکه در صفوفش ریزش و انشقاق بزرگی روی داد و تعداد بسیاری از افراد مسلح اش خود را تحویل رژیم اسلامی دادند.
سوال این است که چه شده است که اکنون و پس از سالها، به تعبیر جوابیه سازمان زحمتکشان روی این "زخم" نمک می پاشند؟ چرا علیرغم کوهی از اسناد و مدارک، که بعضا توسط برخی از "فرماندهان" نظامی سابق حزب دمکرات انتشار یافته اند، از جمله توسط شخصی به اسم "حاتم منبری"، به خود جرات داده اند که ضد حقیقت های تاریخی را روی کاغذ بیاورند و آشکار رو به جامعه و در انکار لجوجانه فاکتها و حقایق ثبت شده دروغ ببافند؟
به نظر من چند فاکتور در این زمینه دخیل اند:
اول اینکه آقای عبداله مهتدی در کتاب مورد استناد حزب دمکرات، شناسنامه وفاداری بی چون و چرای خود را به اتحادیه میهنی مورد تاکید مجدد و چند باره قرار داده است و علت تبانی این حزب جلال طالبانی با جمهوری اسلامی برای راهنمائی و پیشقراولی نیروهای سپاه پاسداران تا مقر دفتر سیاسی و محل ایستگاه رادیوئی را لجاجت و بی تفاوتی نسبت به نصایح "دلسوزانه" جلال طالبانی برای انتقال ایستگاه رادیوئی ذکر کرده است. داستان از این قرار بود که بعدازظهر روز ۲۶ ژوئیه سال ۱۹۹۶، دويست خودرو نظامی جمهوری اسلامی به همراه دو هزار نيروی مسلح سپاه پاسداران و مجهز به سلاحهای سبك و سنگين، با هماهنگی قبلی با سران اتحادیه میهنی از مرز ايران و عراق در منطقه "پنجوين" گذشتند و با پیشقراولی نیروهای اتحادیه میهنی به سوي "كوی سنجق" در منطقه اربيل در شمال كردستان عراق ـ منطقهای كه در كنترل نيروهای اتحاديه ميهنی كردستان عراق بود ـ حركت كردند. در سحرگاه روز ۲۸ ژوئیه، آنان بر منطقه و كمپهای حزب دمكرات كردستان ايران و همچنين مراكز اداری و مركز كوی سنجق، مسلط شدند و آنجا را محاصره كردند. جناب مهتدی که به تخصص در اشتباه شهرت دارد، ناشیانه به کاهدان زده است و پس از گذشت ۱۴ سال از خدمات بی شائبه نیروهای جلال طالبانی برای فراهم کردن یورش نظامی سپاه پاسداران به مقر دفتر سیاسی و اردوگاه پناهندگان و خانواده اعضا و هواداران حزب دمکرات و ایستگاه رادیوئی آن، خود مبتکر پاشیدن نمک بر زخمهائی است که ولی نعمت ایشان، اتحادیه میهنی، بر پیکر حزب دمکرات وارد کرده است. این دریدگی و این وارونه کردن مطلق حقایق آشکار و این رندی ناشیانه، برای حزب دمکرات قابل هضم نبوده و نیست. دوم اینکه آقای عبداله مهتدی رسما از سال ۲۰۰۰ از "کمونیسم" برائت جسته است و دیگر نه تنها بحث بر سر "هژمونی" در جنبش کردستان را بایگانی کرده است، بلکه در برابر عجز و لابه و التماس او به حزب دمکرات برای ایجاد "جبهه کردستانی"، این حزب برای او شانه بالا انداخته است و او و سازمانش را علیرغم سرقت نام کومه له، عددی به حساب نمی آورد. طبیعی است که حزب دمکرات در برابر ذهنیات خرافی و اشراف منشانه مهتدی که سعی کرده است به عنوان یک مدعی و شریک تازه و یک "رهگذر" در تاریخ ناسیونالیسم کرد، و در هیات فکاهی پرنس "قوم کرد" برای ایران فدرالی موعود در دفاتر ثبت اندیکاتور سناریو نویسان دولت آمریکا و غرب برای خود سهمی قاپ بزند، عکس العمل نشان بدهد. سوم اینکه نه تنها او، بلکه حتی تعدادی از کسانی که خود در آن نبردها و جنگ کومه له و دمکرات دخیل بوده و بعضا ناقص العضو هم شده اند، به روایت و به پامنبری وعظ و خطابه نقالان "نمیدانیم" آن جنگ چگونه و چرا و با "تحریک" چه روحیات ضد کردی اتفاق افتاد نقل مکان کرده اند. بر تعداد "کومه له سابقی" هائی که در حال و هوای خودزنی و ندامت از زندگی انقلابی گذشته خویش به هر حقیقت تاریخی و از جمله به حقایق جنگ حزب دمکرات و کومه له با دیده شک و تردید و نفی گرائی و نهیلیسم مینگرند. اضافه شده است. کسانی که در شیون و عزای "لطمات جبران ناپذیر" ناشی از تصمیم به تقابل کومه له با تعرضهای نظامی حزب دمکرات بر "جنبش کردستان"، و ضربه به امر ملی"ما کرد"ها، محافل پشیمانی از گذشته شان را دایر کرده اند. اینها در دنیای سپری شده نسبیت حقیقت فریز شده اند. برجسته تر شدن گرایش حاشیه ای ناسیونالیسم کرد در درون انشقاقات متعدد کومه له و فراکسیون سازیهائی بر اساس رجعت به هویت ملی و کردستانی و تعریف هویت ملی برای خاستگاه و تاریخ کومه له کمونیست، با توجه به دستاوردها و نوبرهای آزمایش دکترین خونین و چرکین نظم نوین بوش در سرتاسر عراق و کردستان عراق، از دلایل مهم باز کردن این "زخم" است. زخمی که در واقع بر کالبد ناسیونالیسم "سراسری" و "کردستانی" آن و تمامی سنتهای ارتجاعی و فرهنگی و سیاسی و نظامی آن وارد آمد.
اما باز کردن داستان "تلخ" سرشکستگی و افول ناسیونالیسم کرد، دلایل دیگری هم دارد. احزاب ناسیونالیست حاکم در کردستان عراق، با اتفاقاتی چون قتل وسیع زنان، که نمونه قتل ناموسی "دعا" فقط گوشه ای از نمایش توحش لجام گسیخته مردسالاری و سنتهای عشایری و قبیله ای تحت صدارت ناسیونالیسم کرد در انظار جامعه و دنیا بود، آتش گشودن مزدوران اجیر سرمایه داران نوکیسه سلیمانیه بروی کارگران سیمان تاسلوجه و ترور امثال "سردشت عثمان"، اکنون بیش از پیش مورد نفرت مردم اند. پیروی از این نمونه و نشان دادن آن به مردم کردستان ایران به عنوان آینده ای که امثال سازمان زحمتکشان برایشان خواب دیده اند، با توجه به انشقاق نه چندان کم اهمیت از جانب شخصیتهای اتحادیه میهنی، از جمله کناره گیری امثال نوشیروان مصطفی و تشکیل اپوزیسیون "تغییر"، تصویر بشدت نامحبوبی از وعده دهندگان تکرار همین سناریو برای مردم کردستان ایران داده است. حزب دمکرات کردستان ایران، دارد با انگشت گذاشتن بر رابطه ارباب و نوکری بین سازمان جناب مهتدی و اتحادیه میهنی، تصویر خود را برای مقبول شدن و یا دست کم منفور نشدن نزد مردم کردستان ایران، دست کاری و بازسازی میکند. کومه له و تاریخ آنرا به این ترتیب به روایت "کمونیست سابقی" عبداله مهتدی مینویسد تا در عین حال که میخواهند این کومه له را دربست به مهتدی ببخشند، و شناسنامه کومه له را به اسم سازمان زحمتکشان قالب کنند، دیگر احزاب و شخصیتهای تاریخ گرایش خود را برای این روایت پوچ و عاریه ای و منسوخ از جنگ کومه له و حزب دمکرات که اسناد و مدارک و فاکتها و نیز حافظه مردم و بسیاری انسانهای شریف و آزادیخواه و کمونیست حکم ابطال آنرا میدهند، دوباره به "خطر کمونیسم" توجه دهد. اگر حزب دمکرات به کتاب "۵ سال با عبداله مهتدی" استناد میکند، قصد آگاهانه اش هم این است که با تقلب در تاریخ واقعی جنگ کومه له و دمکرات و جایگزینی نقش "تروریستی" و "خشونت طلبانه" حزب دمکرات در شروع و ادامه سراسری آن، برای کومه له پاپوش دوزی کند و به این ترتیب سازمان زحمتکشان را که او به عنوان کومه له واقعی معرفی کرده است در لیست "تروریست" قرار بدهد تا در معادلات و سناریوها و حسابگریهای دوایر امنیتی آمریکا و غرب زیر پای این مهمان ناخوانده خالی شود. حزب دمکرات با عشوه های حقوق بشر پناهی و "خشونت گریزی" سازمان زحمتکشان آشناست. این پولتیک زدنهای آماتوری "کاک عبداله" اگر در آدمکی چون علیرضا نوریزاده کارگر افتاده است، برای رهبری حزب دمکرات که سالهای سال است با درس و مشق ها و سناریو های اخوی بزرگتر ایشان و تذبدب ها و پشت هم اندازیهای او آشناست، زیادی ساده لوحانه است.
حزب دمکرات کردستان ایران در همان حال دارد خود را برای تحولاتی که در انتظار جامعه عراق است آماده میکند. این جایگاه متزلزل و آویزان و "بلاتکلیف" بویژه برای احزاب "برادر" ناسیونالیست کرد در کردستان عراق با نزدیک شدن دورنمای خروج نیروهای آمریکائی از عراق و نقل مکان بخش مهمی از این نیرو به منطقه کردستان عراق، دیگر زیاد قابل اتکا و قابل اعتماد نیست. بویژه اینکه همانطور که نوشتم، این حزب دلایل زیادی برای بی اعتمادی و دلچرکینی و دل نگرانی از بروز دگر باره ظرفیت آدم فروشی و خنجر از پشت از جانب اتحادیه میهنی و جلال طالبانی برای تقویت هر چه بیشتر جریانهای هواخواه و نوکرمنش خود، چون سازمان زحمتکشان، دارد. اما شاید مهمترین فاکتور بازکردن این روایت عتیق از جنگ حزب دمکرات و کومه له، اوضاع متحول جامعه ایران و وضعیت شکننده اسلام سیاسی در منطقه است. حزب دمکرات با این روایت و در این جنگ تبلیغاتی با باند سازمان زحمتکشان مهتدی، دارد خود را برای سناریو آمریکا و غرب در تبدیل کردن مساله کرد به یک مساله "حقوق بشری" به عنوان یکی از اهرمهای فشار به جمهوری اسلامی، در معرض انتخاب میگذارد. به این ترتیب به پیشینه "کمونیست" سابقی دارو دسته قوم پرستان مراجعه میدهد تا از این رقبای تازه وارد در سناریو رژیم چینجها و خلاصی "حقوق بشری" از رژیم اسلامی و از این نماینده خود خوانده "قوم کرد" در ایران "فدرال" محتمل، رفع زحمت کند. جوهر بالا گرفتن جنگ بر سر تبیین های من درآوردی و قلابی در باره جنگ کومه له و حزب دمکرات، و وحشت سازمان زحمتکشان مهتدی از تحریک نهادهای امنیتی و ضدجاسوسی غرب توسط حزب دمکرات کردستان در رد اعتبارنامه این دارودسته خودگمارده "قوم کرد" و ناله از نمک پاشیدن بر زخمها در همینجاست. جنجال بین شکست خوردگان رویاروئی کمونیسم و ناسیونالیسم و مهمانان ناخوانده قومی بر سر خود این مصافهای عظیم و تاریخساز نیست. این هیاهو و بازارگرمی برای درستی یا نادرستی روایت تازه وارد قومی و یا ناسیونالیسم "دیرین" کرد بر سر جنگ کومه له و دمکرات نیست. این جنگ، مثل هر رویداد مهم و دوران ساز، دلائل و اسناد و فاکتها و حقایق ویژه خود، و تاریخ ابژکتیو و راویان واقعی و صاحبان و پیروزها و قهرمانان و ناقهرمانان و شکست خوردگان خود را دارد. صاحبان این تاریخ روایات خود را نوشته اند و باز هم خواهند نوشت. جنگ شکست خوردگان این مصاف و تحول اجتماعی، فلسفه دیگری جز خود رویدادها را دارد. جنجال تبلیغاتی بر سر روایات تقلبی و غیر واقعی از این جنگ، باز شدن یک "رقابت" به بهانه آن تاریخ، برای پذیرش اعتبار نامه و صلاحیت بین مدعیان سنت دار ناسیونالیسم کرد و حریفان تازه وارد قوم پرست در ذهنیت سناریو نویسان دوایر نظامی و امنیتی دولت های آمریکا و غرب است. بر خلاف پوشش ظاهری، این جنجال ریشه در اوضاع فرا "کردستانی" و "فرا" منطقه ای دارد.