یاداشتهای روزانه، ۳۸- پنجم اکتبر ۲۰۱۱
"عبرت"
سال ها پیش، و قبل از لحظاتی که نظم نوین جناب جرج بوش پدر به بهانه حمله نظامی رژیم بعث به کویت، در عملیات "توفان صحرا" با بمباران بغداد عروج خونین اش را به جهانیان اعلام کند، آقای عبداله مهتدی در پس فضای خونینی که بر فراز جامعه عراق و منطقه خاورمیانه در حرکت بود، شبح متبرک "دوستان حال و آینده" خود را برای گرفتن قدرت در کردستان عراق رویت کرد. آنوقتها "حزب کمونیست" و عضویت در مرکزیت آن، برای او یک مانع بسیار دست و پاگیر بود. یک مشخصه شاخص عبداله مهتدی طی کردن مدارج تخصص در ارتکاب اشتباهات فاحش سیاسی است. آنوقت ها او، به هیچ تعهدی که تا آن زمان به دوستان "قدیم"ی تر و در فاصله "پائیز سال ۱۳۴۸" تا سالهای ۱۳۷۰ داده بود، وفادار نماند و تمام گذشته و تاریخ زندگی سیاسی اش و همه علقه ها و عواطف را به پای کردایه تی بازیافته اش قربانی کرد.
تجربه تاکنونی به خود او هم نشان داد که او بار هم بار دیگر دچار یک اشتباه محاسبه سیاسی شده است. این را البته "مشاور" دیرین او، "امین صادقی" در آخرین نوشته اش افشا کرده است. ما طی این همه سال از طریق "تجرید" و با شناخت از مواضع مذبذب مهتدی، سرنوشت رقت انگیز او را پیش بینی کردیم. اکنون امین صادقی که طی سالهای بعد از جنگ خلیج در سال ۹۱ تاکنون در جریان "جزئیات" برباد رفتن اوهام عبداله مهتدی بوده است، نوشته است که در تمام این مدت "حسرت" یک دیدار حضوری، حتی "۵ دقیقه ای"، با جلال طالبانی بر دل او ماند که ماند!
برای هر کسی که شاهد عروج یک نفرت ضدکمونیستی از درون محفل تحت اتوریته امین صادقی بوده است، طنز اخیر او، حکم انحلال و فروپاشی این حلقه منحط را به نمایش میگذارد. این طنز چهره پشت پرده "بازسازی" کردایه تی کومه له، دقیقا این باند را درست در موضع مشابهی قرار میدهد که حزب توده در این "شعر" کیانوری:
"توده ای هستم و همراه امام ماندگارم که ایام است به کام"،
در آن گرفتار آمد و حزب توده تاوان حسرت و توهم همراهی با خمینی و رژیم اسلام سیاسی را بسیار سنگین پس داد.
اینها هم از کمونیسم گذشته خود اعلام نفرت و برائت کردند و گفتند و نوشتند که "کردایه تی" میکنند و همراه "مام جلال" ایام را خوش و خرم میگذرانند، اما امین صادقی میفرماید که خیر! طی بیش از بیست سال، زمان به کامشان نچرخید، حتی ۵ دقیقه! و این البته برای هر جماعت دیگری که وسوسه شده اند تا به جمع "نمک خوردگان" جلال طالبان و مواجب بگیران او ملحق شوند تا بساط دیگری تحت رهنمودهای امین صادقی سرهم بندی کنند، نیز میتواند طنز گزنده ای باشد.
برای هر آزادیخواه و انسان مبارزی که طی سالها بعد از فروپاشی دیوار برلین و پس از جشن بورژوازی بین المللی در "پایان کمونیسم"، ناظر پوست ترکاندنهای ضدکمونیستی "کمونیست سابقی" ها بوده است، این اتفاق، یعنی شکست و انهدام و پرت و پلا و تکه پاره شدن ائتلافها و محافل فالانژ و افسار گسیخته ضدکمونیست، تماشائی است و خصلت نما. سایت "بروسکه" متعلق به سازمان زحمتکشان جناح مهتدی که اولین "اسپانسور" لیچارهای ضدکمونیستی "امین صادقی" بود، اکنون باید روشن کند که میان چرخش "تثلیث" مهتدی- زکریائی- مشکی، کدامیک آن ننگ را به نام خود ثبت خواهند کرد؟
برای حضرات که طی بیش از بیست سال آزگار با نفرت ضدکمونیستی زندگی کرده اند، و تلاش مضخکی کردند تا مشکلات جسمی و عصبی و روانی خود را با قرص کردایه تی شفا بدهند، روبرو شدن با تصویر سرافکنده و ذلیل و حقیر دوستان و فروریختن مامن و سرپناه انحطاط سیاسی شان باید بسیار گران باشد. گران است البته، اگر شرافت اخلاقی شان به حد "سرمایه داران باوجدان" رسیده باشد!
سرنوشت عبداله مهتدی در عین حال آئینه عبرتی است برای کومه له، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران. جلال طالبانی در بازیهای "دیپلوماسی"، سربزیرترین و چاکر منش ترین دوستان "دیرین" اش را بی محل و تحقیر کرده است. نمونه پیشقراولی گردان ضربت اتحادیه میهنی برای نفوذ نظامی سپاه پاسداران تا مقر دفتر سیاسی حزب دمکرات در سال ۱۹۹۶ به فرماندهی "شهید سردار کاظمی"، در مقابلشان قرار دارد و در این روزها دستگیری و خلع سلاح و تبعید دسته جمعی "ناراضیان" درون اردوگاه "بانه گه وره" تحت زعامت ایلخانی زاده به اطراف کرکوک را، هاج و واج نظاره میکنند. هر آن و تحت هر بهانه و توجیه، و یا پس از توافق های سری با سازمانهای اطلاعاتی دولتهای منطقه، این شتر ممکن است پشت درب خانه آنها هم اطراق کند. اگر به گفته امین صادقی، جلال طالبانی برای دوستان دیرین برادران صلاح الدین- عبداله طاقچه بالا میگذارد، چه دلیلی دارد که سازمانی را که مدعی کمونیسم نیز هست، در داد و ستدهای سیاسی معامله و حراج نکند؟
هر چند بسیار دیر شده است، اما رهبری کومه له باید شجاعانه تصمیم جدی ای برای خارج شدن از مدار جاذبه این حفره سیاه و مراکز مرموز و پشت پرده "دیپلوماسی" کردانه!، اتخاذ کند. باید هر چه سریعتر خود را از خطرات تهدید دائمی دخالت نظامی و قرق کردن "اردوگاه" ها توسط نیروهای "آسایش"( اسم بی مسمای سازمان امنیت اتحادیه میهنی جلال طالبانی)، رها و خلاص کنند. لازم است مسئولانه فکری برای از کف رفتن استقلال عمل خود و زمینگیر شدن و بی اختیار ماندن در اردوگاه تحت کنترل افراد مسلح جلال طالبانی، تدبیر کنند.
آیا رهبری کومه له قادر است حتی این سوال را در برابر خود قرار بدهد که کومه له مترادف اردوگاه داری و اردوگاه نشینی به هر قیمت نیست؟ آیا با این همه سال و با این همه "فاکت" و "اتفاقات" فکر نمیکنند توهم به حفظ کومه له و "تشکیلات داری" در مماشات های بیش از دو دهه و لاقیدی در مورد پرنسیپهای کومه له کمونیست، برای "روزهای مبادا" یک خرافه است؟
"اسطوره" کومه له را نباید در ردیف آثار باستانی، بایگانی کرد. کومه له فعلی باید بتواند ابزار مبارزه سیاسی و در دسترس روزمره مردم باشد، در غیر این صورت، حتی صرف سر کردن زندگی با خاطرات گذشته کومه له خلاف جریان و کمونیست، با یک تناقض شکننده بین آن سابقه و تاریخ و تجربه؛ و وضعیت جاری طی این بیست سال اخیر روبرو خواهد شد. رهبری کومه له باید قبل از اینکه کار از کار بگذرد، سیاست مدبرانه و مسئولانه ای در قبال امنیت و سلامت سیاسی خود و مجموعه انسانی مستقر در اردوگاه های تحت کنترل نیروهای جلال طالبانی در پیش بگیرد.