به سایت ایرج فرزاد خوش آمدید


Posted by at 21 March , 2025

عادل الیاسی نوشته ای دارد با عنوان:

 “آیا چپ ایران می خواهد در این مبارزە با مردم کردستان برقصد؟”

 در این نوشته نسبتا کوتاه، باید از برخی اصطلاحات من در آوردی کشف رمز کرد تا مشخص شود که همراهی “چپ” با “رقص کردی”، چیزی جز تکرار “درسهای فروپاشی دیوار برلین”، با یک تاخیر فاز ۳۶ ساله به ما نمیگوید.

 آنوقتها، “پایان تاریخ” را اعلام کردند  و گفتند که جامعه طبقاتی نیست و برخلاف “ادعای مارکس” که “فرهنگ، قومیت و ملیت” هیچ جایگاهی در تحلیل های او نداشت، این فاکتورها عینی اند، واقعی اند و بسیار بیشتر از مصاف طبقاتی، نیروی محرکه تاریخ اند.

 عادل الیاسی اولین این درسها را، یعنی تعلق ملی و ناسیونالیسم را پس از ۳۶ سال چنین بازآموزی کرده است:

 ” آیا چپ ایران می خواهد از گفتمان مرکزمحور فاصله بگیرد؟”، او سپس این “مرکزیت محور” چپ “سابق وتعلق ناسیونالیستی کنونی خود را توضیح میدهد:

 “گفتمانی که بر اساس یک ذهنیت رایج، حفظ ساختار جغرافیای این کشور را- حال با دستاویز «وحدت طبقاطی»، اصل می داند؟”.

 به نظر میرسد عادل الیاسی چنان شیفته این اولین درسهای فروپاشی دیوار برلین است، که اصلا بروی خود نمی آورد که حتی جریانی که او در رهبری اش نشسته است، حل مساله کرد در ایران را در “استقلال” و جدائی از ایران نمیداند و به رفراندوم اعتقاد دارد. این “رویزیونیسم” او در رد “حفظ ساختار جغرافیای” ایران، برجسته است.

 از این به بعد، انگار که “پایان تاریخ”، یک حقیقت مسلم است، ناسیونالیسم تمام خصائل مبارزه طبقاتی را برای خود “مصادره” میکند. چه او اضافه میکند که “رقص کردی” و “روز لباس کردی” در روزهای مصادف با نوروز در کرستان، نشان داد:

«مسئله کرد» را باید “فراتر از رفع ستم ملی” دید، چون این ثابت قدم بودن “کردستان در فرهنگ سازی”، ارزش هائی چون “تکثر گرائی، سکولاریسم و حفاظت از محیط زیست” را “تثبیت کرده است.

 اضافه میکند، “چپ” باید از “نخبه گرائی” فاصله بگیرد و “دانش و نوآوری” در روشهای “رهبری مشارکتی” و “تفویضی” را بیاموزد. او “نسل جدید” را که در “جشن های نوروز امسال”، قدرت آن رویکرد را به نمایش گذاشت، مثال میزند.

او به دلیل غرق شدن در عرق ملی، این حقیقت را هم ندیده است که برپائی مراسم نوروزی در شهرهای بزرگ ایران، چون شیراز و تهران و یزد، به مراتب وسیع تر از مراسم نوروزی با لباس کردی،  و کاملا “سکولار” و بدون نمایش لباس محلی انجام شد. ندیدن این حقیقت را باید در تعلق سیاسی به جغرافیای کردستان جستجو کرد. و حرکت سیاسی از جغرافیا اینجا هم به وضوح ناسیونالیسم او را برجسته میکند.

 اما مرکز ثقل این قدرت عادل الیاسی، کجاست؟

 درست همزمان با تجلی این قدرت مورد ستایش عادل الیاسی، بحث تعیین حداقل دستمزد، مهمترین مساله زندگی اکثریت مردم ایران بود. تغییر در ساختار جغرافیای ایران و رقص، کوچکتری نقش را در این مورد نداشته است. این سکوت سنگین و عمدی و آگاهانه در باره عاجل ترین مساله زندگی شهروندان جامعه ایران، و در مقابل، “فرهنگ سازی” از طریق رقص و روز لباس ملی و محلی، سقوط کامل در ناسیونالیسم و اتنیک گرائی و لاقیدی و بی تفاوتی مطلق در باره مقدرات و سرنوشت واقعی شهروندان جامعه در متن زندگی است.

 عادل الیاسی با ۳۶ سال تاخیر، تازه قدم در راهی گذاشته است که پست مدرنیستها، پایان “طبقه” و مبارزه طبقاتی، و بایگانی کردن مانیفست و کاپیتال مارکس را اعلام کردند. بی جهت نیست که رسانه ها و میدیای “کردی”، او را با عنوان “دکتر عادل الیاسی”، معرفی میکنند. آگاهانه میدانند که در کوره دهات کردستان، دهها تحصیلکرده و دکتر و مهندس وجود دارند، که بعضا “کارگر” و “کولبر”اند.

 ایرج فرزاد

۲۱ مارس ۲۰۰۵

Posted in: ایرج فرزاد

» Leave a Reply