به سایت ایرج فرزاد خوش آمدید


Posted by at 10 June , 2025

 

رفیق سابق من، “آسو کمال”، کتابی نوشته است با عنوان: “کمونیسم نو، تحلیلی در باره حزب و دولت و معضلات کمونیسم معاصر”

قصد نقد نوشته مذکور را ندارم، فقط یک سوال را از آسو کمال دارم:

آیا کسی از او پرسیده بود که چرا از فعالیت با حزب کمونیست کارگری کناره گیری کرده است؟ این سوال را میپرسم چون کتاب او سرتا پا انتقاد است از ینیانهای کمونیسم. انگار با جمع “بی خبر” از تاریج و از جمله بی خبر از تاریخ مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری، دارد میگوید که “رفتن” او، به دلایل بس “عمیق و فلسفی” مربوط است.

گفتم مخاطب او “بی خبران” از تاریخ است، چه، او در این کتاب نیز خود را در جمع بی خبران تصور کرده است. فقط به یک مشت از خروار فکت های غیر واقعی که او مکتوب کرده است، اشاره میکنم:

نوشته است:

(تشکیل حزب کارگری و تشکیل دولت کارگری، خود با آرمان آزادی جامعه و دم و دستگاه طبقاتی متناقض است. به این دلیل در واقع حزب کارگری و دولت کارگری، هدف کارگران نیست و اینها مقدسات این طبقه نیستند و معنای واقعی ندارند.”) و

(“مدل سوسیالیستی بلشویکها در عرصه سیاسی، دیکتاتوری حزبی و تحکیم بوروکراسی؛ و در عرصه اقتصادی سرمایه داری دولتی بود که مدل سوسیالیسم دولتی را شکل داد.”)

خوب سوال این است که چرا آسو کمال اسم کتاب خود را گذاشته است: “تحلیلی در باره حزب و دولت و…”؟!

مسائلی که در باره “حزب” و “طبقه” و “مدل بلشویکی”. به تعبیر او “دیکاتوری حزب به جای طبقه” و “سرمایه داری دولتی” چون مدل “سوسیالیسم بلشویکی”، طرح کرده است را فقط باید به حساب “تظاهر” به بی خبری او گذاشت. چون، “در تجربه شخصی” او، در این مورد، در باره نقد سوسیالیستی یا دمکراتیک به تجربه انقلاب اکتبر، جدلهای بی بدیلی انجام شده است. “حزب و قدرت سیاسی” زمانی مکتوب شد که آسو کمال هنوز خود را در این سوی دیوار میدید. و طنز تلخی است که او، بی ارتباط و “بی خبر” از “منشویکها”ی دوخردادی، همان بهانه ها و توجیه ها را در کناره گرفتن از تحزب کمونیسم کارگری، نجوا کرده است.

البته باید اطلاعاتی به طیف بی خبران هم بدهم. تیتر کتاب آسو کمال از یکی از نوشته های “اسلاوی ژیژک” اقتباس و کپی شده است و منبع “اوریژینال”، صریح تر “کمونیسم نو” را در جنبش های قانونی اتنیسیته های قومی و جنسیتی، قرموله کرده است. ژیژک بی پرده تر گفته است که این جنبش ها، نه در سودای “قدرت سیاسی” اند و نه اصلا به حزب نیاز دارند و به جز “حقوق مدنی” و برسمیت شناخته شدن توسط دولت و قانون، هیچ مطالبه “اقتصادی” ندارند. در کمونیسم نو  ژیژک، تولید کاپیتالیستی از این ظرفیت برخوردار است که سوسیالیسم و کمونیسم را در سیستم خود هضم کند. کمونیسم نو، نه طبقه میشناسد و نه مبارزه طبقاتی. این کمونیسم نو، که آسو کمال در نقل قولهای عاریه ای از امثال ژیژک فرموله کرده است، در منابع اصلی منتورها:”سرمایه داری سوسیالیستی” و “سوسیالیسم بازار” نام گرفته است.

خیر آسو کمال عزیز! این تاریخ را سر راه نگذاشته اند، تا هر کس که ریگی در کفش دارد به آن لگدی پرتاب کند. من شخصا از کناره گیری شما، ناراحت شدم و دوست داشتم “دندان روی جگر بگذارید” و نفطه امیدی را که کمونیست کارگری های عراق در میان آن مارهای افعی خورده سیاسی در آن منطقه، باز گذاشته اند، تیره نکنید. اما احساس من، شاید کمی جنبه عاطفی دارد، چه، آسو کمال فقط به کناره گیری یسنده نکرده است. او در این نوشته اش، دلیل “انتقال طبقاتی” از صفوف طبقه کارگر به جنبش طبقات و اقشار دیگر را فرموله کرده است. تاسف من از این جهت نیز هست که می بینم چگونه منشویسم، دو خردادیسم و “سوسیالیسم بازار”، انسانهای مبارز را به خود جذب و از جنبش کمونیستی تلفات انسانی میگیرد.

جدا تردید دارم که احکامی که در نوشته آسو کمال راجع به کمونیسم، طبقه، حزب، کمونیسم کارگری و قدرت سیاسی صادر کرده است، جز یک دنباله روی کور از تئوریسین های “پایان تاریخ” باشد. “رفیق” آسو کمال میتوانست پیشینه چند ساله مبارزات خود را مفت و ارزان در آن دنیای مالیخولیای روشنفکر مذبذب خرده بورژوا، حراج نکند و به این سادگی چون یک سرباز داوطلب به جنبش و سیاست طبقه بورژوا و خرده بورژوا، خود و پیشینه اش را “منتقل” نکند. این میدان “نو” آسو کمال، انبوهی از “تئوریسین” و پرفسور های مقوائی و حمایت افکار طبقات حاکم را پشت بند خود دارد، کسی از او نخواسته بود که در مقام شاگرد تنبل در مکتب این شارلاتانهای سیاسی، مشق آنان را در زرورق “نو” به دنیای بی خبران و البته به صف “باخبرها”، یعنی ناسیونالیسم چپ بطور کلی و ناسیونالیسم کرد بطور اخص، رونویسی کند. ظاهر شدن در نقش پامنبری جهان سومی و “کردستانی” آکادمیسینهای کارتونی و “مد روز”، اصلا برازنده “رفیق” آسو سابق نبود.

برای کسانی که نمیخواهند در تفکر و تعمق در؛ و بازبینی تاریخ بطور کلی و تاریخ کمونیسم کارگری بطور اخص و بازنگری پیشینه سیاسی خویش بطور مشخص تر، اعتماد به نفس خویش را در مواجهه با تب و لرز روشنفکر خرده بورژوا، از دست بدهند، برای کسانی که نمیخواهند در “سطح” با آنچه که برای این طیف “مُد” شده است، همراه شوند، بخشی از این تاریخ زنده و ماندگار را ضمیمه کرده ام. شخصا از گام گذاشتن آسو کمال در این بیراهه و برهوت سیاسی، متاسف شدم.

ایرج فرزاد ۹ ژوئن ۲۰۲۵

بر این سطر کلیک کنید

Posted in: ایرج فرزاد

» Leave a Reply