در دوره ای که منشویسم خود ویژه ایرانی، تحرک جناحی از رژیم اسلامی را برای بقاء و متعارف کردن اسلام سیاسی در هوا قاپید و زیر توجیه جامعه مدنی، مناسک تکفیر کمونیسم انقلابی و تحزب کمونیستی و جنبش استععفا از انقلابیگری و سرنگونی طلبی را بر پا کردند و سپس به فاصله کوتاهی با “حفظ مواضع” پراکنده شدند و متفرق؛
در دوره ای که تعدادی نه چندان کم از درون یک حزب کمونیست کارگری، با ماسک یک کارگر پناهی دروغین، پیوستن شان را به آن مناسک برائت از “خشونت” و سرنگونی طلبی و راه “غیر متمدنانه” بزیر کشیدن هیولای اسلام سیاسی در ایران، نشانه درایت و عقل تعریف کردند؛ نادر بکتاش، با ظرافت و دقت، شیوا، نکته سنج و طنز پر معنی و صریح و بی تعارف، با قلمش در سنگر دفاع از کمونیسم انقلابی محکم ایستاد. این نقطه اوج زندگی سیاسی نادر، مستقل و صرفنظر از اینکه پس از آن دوران در مصاف با ناملایمات و تنهائی و دیپرسیون در برابر چه مشکلاتی قرار گرفت که به او آسیب رساند، به عنوان وجه مشخصه یک انقلابی شریف در داستان زندگی و کاریر سیاسی اش حک شد. آن نادر بکتاش نگهبان سنگر دفاع از شرافت انقلابی و وفاداری به کمونیسم، در تاریخ مبارزات سیاسی و ادبی اش. ماندگار شد. نام او بخاطر نبرد در آن دوره سخت و بخاطر مقاومت در برابر هجوم و شبیخون وادادگان و نادمین سیاسی به کمونیسم خلاف جریان، با عزت و احترام در خاطره ام ثیت شده است.
حیف شد واقعا، حیف نادر!
دوم ژوئیه ۲۰۱۵
iraj.farzad@gmail.com
Posted in: Uncategorized
» Leave a Reply