آقای ایرج آذرین، یک سایت “رسمی” راه انداخته است. لابد برای جدا کردن حساب خود از سایت “غیر رسمی”، اتحاد سوسیالیستی. به احتمال قریب به یقین به سیاق جمعی که زمانی در اولین “کنوانسیون” فراریان از تحزب کمونیستی، هنوز مواضع دفاع از سیاستهای بانک جهانی را در “رساله” “رفیق ضدانقلابی”، چشم انداز و تکالیف کذائی، کشف نکرده بودند، بجای ماندگان در “اتحاد سوسیالیستی”، “پا روی دُم” او گذاشته اند.(این اصطلاحات همگی از ادبیات خرده محافلی است که چسپ درونی شان زیر پرچم “شورشیان” آوریل سال ۱۹۹۹ ترور شخصیت منصور حکمت بود. )
آذرین پس از ۱۸ سال ناقابل زندگی و سیاست در آن لَجنزار، در صدد روتوش “فلسفی” آن دوران سیاه ۱۸ ساله برآمده است. پس از رونمائی از سایت رسمی، مطلبی نوشته است با این عنوان: “پسا حقیقت در سیاست، یادداشتی بر چپ نیچه ای”. چند صباحی پیش تر، بهمن شفیق، اما، برخلاف آذرین که تلاش کرده است منظور واقعی و هدف “یادداشت” خود را در عبارات مُطَنطَن با زیر نویسها و ارجاع به منابع، از جمله همان اثر بیادماندنی چشم انداز کذئی، خواننده را در باره محتوای فیلسوف نمایانه و حکیمانه “پسا حقیقت”، ارشاد کند، عینا همین رویکرد را “صراحت” داده است:
“و چنین گفت حکمت: تاریخ زیر پا، طبقه در هبوط، قدرت در صعود و کمی هم نیچه در لباس دروغین مارکسیسم!” (عنوان نوشته شفیق در سایت تعطیل شده: “تدارک کمونیستی”!!)
پس از مرقوم کردن آن نوشته، عباس فرد، به دلیل اینکه شفیق به گفته خویش “پا روی دُم او گذاشته بود”، رفت و سایت “رفاقت کارگری”!! را رونمائی کرد. در فاصله ای کوتاه جمع پیرامون شفیق، مُنَهزم شد، اما با فحش و فضیحتهای لومپنی- چاروا داری. در پی افشاگریهای متقابل معلوم شد که آن سقوط به کمپین ضد کمونیستی علیه کمونیسم کارگری و شخص منصور حکمت، با یک انحطاط کم سابقه اخلاقی نیز توام بوده است. هنوز آثار چنین عوارضی بر مُنهَزم شدن اتحاد سوسیالیستی، “افشاء” نشده است. اما قطعا در راه است.
پدیده هائی از جنس آذرین، شفیق و مقدم خیال کرده اند جامعه دارالمجانین و موش آزمایشگاهی هذیانهای آنها، و مردم اهالی آبادی اند که انحطاط سیاسی و اخلاقی آنها را در پس عبارت پردازیها و مغلق گوئیهای آنان نخواهند دید. غافل از آنکه ما آنها را با ننگ نامه هایشان در زندگی واقعی و در همین ۱۸ سال میشناسیم. این طوق و داغ ننگ با ریش بُزی گذاشتن و پوشیدن عبای آخوند “۱۲ عِلم”، و راه انداختن سایت “رسمی” و غیر رسمی، و تابلو “تدارک کمونیستی” و “تز آوردن” را به دور از نظارت ماموران بهداشت و قوانین استاندارد بر گونی و حلبی دکه جگرکی آویزان کردن، بر گردن شان آویزان و بر پیشانی شان حک شده، باقی خواهد ماند. این شارلاتانیسم و عکس مار کشیدنها، لااقل در ما، که آنها را با رگ و پوست؛ و نا انقلابیگری و “شجاعت” شان در دروانهای سخت و نقطه عطفها از دیر باز میشناسیم، کارگر نیست.
یک نکته دیگر را هم بد نیست بدانند:
من از این سرانجام شوم و نکبت بار این آدمک ها خوشحالم، از این بابت که علیرغم سرنوشت تلخ کمونیسم کارگری بعد از منصور حکمت، “آلترناتیو” و “انتقاد” ارتجاعی یک مشت آماتور عافیت طلب، حرّاف و منحط و فاسد؛ و انبان های لبریز از نفرت کور علیه مبانی کمونیسم کارگری و مجاهدان کمپین ننگین ترور شخصیت منصور حکمت، به این آخرین نقطه و بن بست فلج کننده رسیده است. ژست و ادا اطوار پرفسور نمائی امثال جناب آذرین. قدم گذاشتن او در راهی است که تازگیها آن دیگری، شفیق، به پایان رساند.
۴ اکتبر ۲۰۱۸
iraj.farzad@gmail.com
Posted in: Uncategorized
» Leave a Reply