حمه سور همچون خودش
مرگ حسین مرادبیگی واقعا تکاندهنده بود. نمیخواهم او را در خاطراتی که تا آخرین لحظات که فقط توان نوشتن پیامهای کوتاه در او باقی مانده بود، توصیف کنم. انسانها در خاطره افراد به تصویری کشیده میشوند که گاه بیشتر از آنچه وصف یک یار و رفیق و دوست را نشان بدهند، وصف روای است از آنچه در ذهن خود اوست.
حمه سور صرفنظر از جایگاهش در متن مبارزه، و اینکه برای اولین بار در تاریج جنبش مردم در کردستان، به عنوان فرمانده نظامی روند جنبش کمونیستی نوپای ایران نام خود را بر صفحه تاریخ حکّ کرد، بسیار متواضع و به تعبیری “معصوم” بود.
آن جایگاه را او به ثبت رساند و برای همیشه پس اندازی در نبرد طبقاتی برای نسلها در حافظه تاریخ ، ذخیره کرد. این جایگاه بطور واقعی امکان تعابیر مختلف را از سوی راویان زندگی و مبارزه سیاسی او، اگر نه غیر ممکن که بسیار سخت کرده است.
حمه سور یک خصوصیت دیگر را نیز داشت: دست بردن به قلم و مستند کردن “روایت” خود او از زندگی اش. این اواخر “ادیدئولوژی آلمانی” را دو بار خواند و هر سه جلد کاپیتال را مرور کرد. آخرین نوشته اش، نقد کتاب توماس پیکتی- سرمایه در قرن ۲۱- که من در صفحه بندی و تنظیم فرمت پی دی اف، مشتاقانه او را کمک کردم، بخشی دیگر از روایت خود او از زندگی مبارزاتی اش بود. حمه سور، در باره تاریخ کومه له، صرفنظر از هر تعبیر و تفسیر دیگران و برخی از انتقادات نه چندان صمیمانه همسنگران اسبق، کتاب “تاریخ زنده” را نوشته است. او تصمیم داست اگر سرطان مجال دهد، آن کتاب را بازبینی و ادیت و تکمیل کند. اما خودش میدانست که چنین مجالی عملا وجود نداشت. اما، بهر حال این “روایت” از تاریخ کومه له و صف بندی گرایشات سازمانها و احزابی که او در رهبری اش قرار داشت، باز هم به “روایت حمه سور” مستند است و در دسترس هر کس که بخواهد تعابیر خود را به آن تاریخ واقعی سنجاق کند.
حمه سور با این روایات خود در تاریخ جنبش کمونیستی، کماکان “تاریخ زنده” را نمایندگی میکند.
یاد عزیز این فرمانده کمونیست و پیرو صادق و صمیمی کاپیتال و ایدئولوژی آلمانی، گرامی است.
حمه سور معصوم و بزرگوار! در تاریخ کمونیسم زنده ای، عزیز جان.
:زوایائی از زندگی و شیوه تفکر و نگرش حمه سور عزیز را در سمینار تاریخ شفاهی کومه له- انجمن مارکس لندن ۲۰ ژانویه ۲۰۰۱- که با شرکت او، منصور حکمت و من برگزار شد، در لینکهای پیوست میشنوید
فایل ۱
فایل ۲
فایل ۳
فایل ۴
فایل ۵