iraj farzad site » Blog Archive » خیاط در کوزه افتاد
Wordpress Themes

خیاط در کوزه افتاد

کورش مدرسی، در رابطه با تشنجی که بین جمهوری اسلامی و آمریکا پیش آمده است، یک مطلب خود را که در فوریه ۲۰۰۶ نوشته است، “جنگ، مواضع و جنگ مواضع” بازتکثیر کرده است. آن مطلب دو “درس” دارد و یک فراخوان.

درسها:

[درس اول در سیاست فرقه ای و غیر اجتماعی این است که بیرون از من، گاهی هم ما، دنیائی وجود ندارد! جامعه مساوی ما با فرقه ما است! پس زنده باد خودم. درس دوم: موضوع سیاست نه جامعه بلکه “خودم” است]

درس های واقعا حکیمانه ای است. اما انتظار میرفت که استاد به آموزشهای خود لااقل در همان نوشته وفادار میماند و یا دستکم برای اینکه اسباب تمسخر نشود نوشته ۱۴ سال قبل را همانطور زمخت و نخراشیده باز تکثیر نکند. دقت کنید:

“طبقه کارگر ایران و کمونیست های راستین در ایران باید راهشان را از این ساکنین طویله اوژیاس جدا کنند. باید این بندها را برید. بیش از هر کس این کار دست حزب حکمتیست را میبوسد.”(خط تاکیدها از من است).

من از “نزاکت سیاسی” او و ادبیات “مردم خر نشوید” و ” ساکنان طویله اوژیاس” که کمونیسم کارگری را هم در آنجا جای داده است، میگذرم و این نوع “اجتماعی” شدنها را به خود ایشان واگذار میکنم. اما انگار خود او هم خبر ندارد که حزب مربوطه به دو محفل چند نفره و با تعدادی کناره گیری “کادرهای” اصلی تچزیه شده است! گوئی خود او هم بی خبر است که شخصا نیز هر گونه کار متشکل را رها کرده است!! بالاخره جامعه بیچاره دست کی را ببوسد؟

از این گذشته، در سرتاسر آن پند و اندرزها یک کلمه در باره اصل مساله، یعنی اینکه بالاخره مردم در مواجهه با جنگ احتمالی بین جمهوری اسلامی و آمریکا چه بکنند، وجود ندارد. کل نوشته به بهانه“جنگ مواضع” بر افشاگری علیه کمونیسم کارگری متمرکز است. آن هم از سوی کسی که با “های جک” نام منصور حکمت و با سیاستهای دو خردادی و تز و تئوری امثال بهمن شفیق دکه “نقطه سر خط” را باز کرد.

ارجاع به نوشته ۲۰۰۶، در عین بوالهوسی و تجاهل به بی خبری، حامل طنزگزنده ای علیه ناصح گرامی هم هست. هم او بود که رو به که مردم شریف و کارگر و زحمتکش دارای شعور میفرمود: “خر نشوید”. خود ایشان در همین لیچارها علیه مبانی کمونیسم کارگری نوشته اند: این بو از “طویله اوژیاس” بلند شده است.

هرکول ما پلاستیکی از آب در آمد و خیاط تحصیلکرده و دکترا، در کوزه افتاد.

۹ ژانویه ۲۰۲۰


*. ضرب المثل “خیاط در کوزه افتاد” از این قصه درآمده است که سال‌های بسیار دور، مردی در یکی از روستاهای ایران در نزدیکی قبرستان یک خیاطی داشت. به همین خاطر هر از گاهی شاهد تشییع جنازه‌ی اهالی روستا بود. مرد خیاط تصمیم گرفت به مدت یک سال افرادی را که از دنیا می‌روند بشمارد، اما سواد نداشت. به همین خاطر جلوی مغازه‌اش کوزه‌ای قرار داد و تعدادی سنگ ریزه در کنارش گذاشت و با دیدن هر جنازه‌ یک سنگ داخل کوزه می‌انداخت. روزی خود خیاط هم فوت کرد. چند روز بعد یکی از اهالی دهکده که در مسافرت بود به خانه‌اش بازگشت و برای اطلاع از تعداد مرده ها به مغازه‌ی خیاط رفت، اما دید که مغازه‌ی او بسته است. از افرادی که نزدیک آنجا بودند پرس و جو کرد، یکی از افراد حاضر به او گفت: خیاط هم در کوزه افتاد.

**. آوژیاس یا آوگیاس نام پادشاه الیس در اساطیر یونان است. او  اصطبلی بزرگ با سه هزار گاو داشت که سی سال تمیز نشده بود، تا اینکه هرکول به عنوان پنجمین شاهکار خود درطی یک روز با منحرف کردن آب دو رودخانه آن را شست وشو داد و تمیز کرد.

محل نوشتن نظرات