در باره انتخابات ۱۴۰۰
“انتخابات” ریاست جمهوری اسلامی ۱۴۰۰ سیزدهمین دورهٔ نمایشهای اسلام سیاسی در ایران است که روز جمعه، ۲۸ خرداد ماه سال ۱۴۰۰ همزمان با انتخابات ششمین دورهٔ شوراهای اسلامی شهر و روستا، میاندورهای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری برگزار و طی آن از جمله هشتمین رئیسجمهور ایران از “صندوق” ها سر در می آورد و به احتمال قوی پروسه جانشینی خامنه ای، کلید خواهد خورد. اما اینها فقط علائم ظاهری تحولات و سناریوهای پیچیده تری برای کنترل امواج در اعماق اند.
۱. انتخاب رئیس جمهور ۱۴۰۰ نباید “رقابتی” باشد
اما نمایشات این بار، حکایت از نوعی مهندسی هزار لایه “واگذاری قدرت” است. این روند را از نشانه ها و علائمی که “شورای نگهبان” در رد صلاحیت امثال لاریجانی و جهانگیری؛ و نیز اینکه “اصلاح طلبان” رد صلاحیت شده خیال ندارند اوضاع را “متشنج” کنند، بروز داده اند، میتوان تشخیص داد.
گفته شده بود که شورای نگهبان تصمیم رد صلاحیت ها را به “کاندید” های مربوطه اطلاع داده است. اما علی لاریجانی در واکنش به “قائم مقام شورای نگهبان” اعلام کرد: “به من هیچ نگفتند”. در مقابل او گفته است نه شورای نگهبان که:” یک مقام امنیتی” رد صلاحیت را به او اطلاع داده است و او هم به همان مقام توضیح داده است که او مصلحت نظام را بالاتر از هر “پُست و مقام” میداند و لذا جیکش هم از آن تصمیم غیر منتظره شورای نگهبان، در نخواهد آمد.
به نظر میرسد مقامات اصلی و پشت پرده اسلام سیاسی در ایران، تصمیم گرفته اند از “رقابتی” کردن مضحکه انتخابات به منظور جلوگیری از استفاده مردم از شکاف بین اصلاح طلب و اصولگرا، تماما جلوگیری کنند. چه، همچنانکه مردم دستکم از دوره انتخابات دو خرداد سال ۱۳۷۶ مداوما با تشدید شکافها در میان بالائی ها، قدرت و نیروی خود را در برابر “کل نظام” به صحنه خیابان آورده اند، در این اوضاع که رژیم اسلامی در یک بحران فلج کننده گفتار آمده است، حساب کرده اند که سرنوشت رژیم را نباید مردم و خیزش و قیام آنان رقم بزند. از این روست که “آقا تهرانی” نماینده تهران در مجلس اسلامی و رئیس کمیسیون فرهنگی همان مجلس اسلامی، فلسفه تصمیمات شورای نگهبان را بسیار صریح توضیح داده است. او خطاب به “منتقدان” عملکرد شورای نگهبان چنین گفته است:
“نباید مردم را بترسانیم برای اینکه نظام زیر سوال برود، اینها راهش نیست، نظام به شما چنین اجازه ای نمی دهد، کمی تحملتان میکنند بعد هم جمعتان میکنند.” ( از روزنامه های ایران، شنبه ۲۹ مه)
از آنسو، خرده بقایای اصلاح طلبان نیز بر تابوت توهمات اپوزیسیون بورژوائی، که شرکت و یا تحریم انتخابات را فرصتی برای به پیش راندن “آلترناتیو جانشین” و یا مدیریت “دوران گذار” میدانستند، آخرین میخ ها را کوبیدند:
“بیانیه انتخاباتی حزب مردمی اصلاحات: از کاندیدای مستقل، فراجناحی، عمل گرا و اصلاح گر واقعی یعنی رئیسی حمایت میکنیم”( همان منبع)
۲. سفت کردن کمربندها در میان پایه رژیم اسلامی
اما فضای حاکم بر انتخابات ششمین دورهٔ شوراهای اسلامی شهر و روستا را رها کرده اند که رقابتی بماند. در این مرحله “گذار”، برای مهندسین رنگارنگ داخلی و بین المللی نوعی جانشین فارغ از کمترین تکانهای اجتماعی، مهم است که پایه اسلام سیاسی در شهرها و روستاها، کماکان نفوذ و قدرت خود را در یک پروسه ظاهرا انتخاباتی و با حمایت مردم “مسلمان” در محل تحکیم کنند. شوراهای اسلامی شهر و روستا که در حقیقت سمبل به قدرت رسیدن اقشاری از جامعه اند که در دوره رژیم شاه، یا در حاشیه تولید و سیاست بودند و یا طفیلی و در حال انقراض، باید تضمین کنند که آن طیف “مستضعف” در ایام سلطنت، که دست بر قضا در دوره انقلاب ۵۷ هیچ تحرکی نداشتند و “انقلاب اسلامی” آنان را از حاشیه به متن قدرت آورد، با چنگ و دندان از تکرار تجربه یک شورش و انقلاب و تحرک دگر باره”آشوب طلبان” جلوگیری خواهند کرد. رژیم جمهوری اسلامی طی چهل سال قتل و کشتار و شکنجه زنجیره ای، موقعیت های سیاسی و اقتصادی این اقشار را چنان تحکیم کرده است، که هر آلترناتیو بورژوائی را نا چار کرده است ساختار حکومتی جانشین را بر این پایه نسبتا وسیع و اجتماعی اسلام سیاسی بنا کند. این جزئی از هر گونه نفوذ جریانات اپوزیسیون، چه انقلابی و یا قومی و ملی و اتنیکی، در مسیر نقشه های “تحویل” قدرت است. اینجا بویژه اوهام و خیال پردازی های آن جریاناتی که نقشه “ایران مبتنی بر فدرالیسم قومی”، “دمکراسی مشارکتی” و یا هدف “تجزیه طلبانه” و مخالف “تمامیت ارضی” را در سر دارند، برای شرایط بحران و تند پیچ، پوچ میسازند. اسلام سیاسی، حتی اگر رضایت بدهد که در ایران قدرت را تحویل بدهد، تا مغز استخوان ضد کمونیست و ارتجاعی است که میدان بدهد تا بر ویرانه اختناق و استبداد خونین و چرکین اسلامی، یک جامعه پیشرو و مترقی بنا شود.
۳. معمای “رئیسی”
“رئیسی”، قاتل حرفه ای و عضو هیات مرگ خمینی در کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷، ظاهرا “مُنتصب” از پیشی است. اما همزمان “انتخابات مجلس خبرگان رهبری” که مهمترین وظیفه اش انتخاب جانشین “رهبر”، در صورت مرگ خامنه ای و یا “برکناری” اوست، نیز با انتخاب رئیس جمهور اسلامی همزمان است. از رئیسی به عنوان یک گزینه بسیار محتمل، “رهبر” آینده اسم برده شده است. دور از انتظار نیست که دولتهای غربی و آمریکا، در چنین شرایط بحرانی، با انتخاب رئیسی به عنوان رئیس جمهور ایران اسلامی، اهرم “چانه زنی” در بالا البته “در خفا” را بدست بگیرند و اعلام کنند که در هر سفر خارجی رئیس جمهور منتخب، در برابر اقدامات “اینترپول”، برای دستگیری یک آمر و عامل قتل عام، هیچ “تضمینی” نخواهند داد. در صورت پافشاری بر انتصاب از پیشی رئیسی، جمهوری اسلامی از نظر وجه مرسوم در تعهدات بین المللی، بسیار فراتر از “تحریم”های مصلحتی فعلی، لخت و عور در برابر جامعه بشری ظاهر خواهد شد و در نتیجه جایگاه “مقام معظم” هم در میان همه لایه های رژیم اسلامی که با هزار رشته به غرب و آمریکا وصل اند، دود میشود و به هوا میرود. جالب است بدانیم که همه جناحهای رژیم، شخصیتهای مختلف خود را به داشتن “گرین کارت” آمریکا، تابعیت دوگانه، و اکثرا با فرزندانی فرستاده به غرب، بویژه آمریکا، “مُتهم” میکنند.
رژیم اسلامی، به احتمال قوی در مشورت و “رایزنی” با دوایر امنیتی و جاسوسی دولتهای غربی، برای چنین چاله و دست اندازها، گوشه ای از راه برون رفت را نمایان کرده است. “سعید جلیلی” و “زاکانی” از اصولگرایان فوق فاشیست و اولی بعلاوه “جانباز”، از فیلتر شورای نگهبان گذشته اند و یکی دو روزنامه این جناح “پیش بینی” کرده اند که احتمال “کنار کشیدن” رئیسی به نفع جلیلی و یا زاکانی، در “دقیقه نود”، کم نیست. شاید به این ترتیب یکی دیگر از دندانهای طمع اپوزیسیون بورژوائی را که برای انتخاب و یا انتصاب رئیسی به عنوان “فرصت طلائی” برای به جلو راندن آلترناتیوهای مُلوّن فرصت طلبان سیاسی و عافیت طلبان سلبریتی مآب و ریزه خواران شیوخ خلیج، له له میزنند، کشیده اند.
اما در عین حال احتمال دیگری نیز قابل تصور است: اینکه راس اسلام سیاسی و دوایر سپاهی و امنیتی آن تصمیم گرفته باشند که از رئیسی قوچ قربانی و “فدیه” و بلاگردان بسازند، اما با تبانی های پشت پرده، احتمالا حتی بدون اطلاع “مقام معظم” با دوایر “رژیم چینج” به این شرط که غرب و آمریکا، هیچ اپوزیسیون پرو غرب را لانسه نکند و تصفیه حساب و مجازات یک جنایتکار و قاتل حرفه ای و چند تن از رسواترینها را به لایه هائی از رژیم که “غربی”اند و از مدتها قبل تلاش کرده اند که “معضل ولی فقیه” و “حکومت آخوندها” را با توجه به نفوذ و پایگاه و امکانات نظامی و سیاسی و اقتصادی خود در “داخل” و در میان “مردم مسلمان ایران و منطقه” حل کنند، بسپارند. دولتهای غرب و آمریکا هم بخوبی میدانند که “مهار” و افسار زدن به جریانات اسلامی در منطقه، مثل حشدالشعبی و ده ها جریان شبه نظامی اسلامی ساخته رژیم اسلامی در عراق، حوثی های یمن و حزب الله و حماس در خاورمیانه و لبنان و فلسطین از عهده عافیت طلبان و جاسوس مسلکهای نازپرورده و سانتی مانتال ساخته نیست. میدانند که رژیم اسلامی از ظرفیت اداره و کنترل و هدایت جریاناتی مثل “پ.ک.ک” و “پژاک” علیه “تجزیه” ایران و حفظ “تمامیت ارضی” میدان استراتژیک انباشت سرمایه در ایران، برخوردار است و در میان جنبش ناسیونالیسم کرد و احزاب و جریانات “میلیتانت” و دست در قدرت “اقلیم” کردستان عراق، ترکیه و سوریه، نفوذ کلام دارد. از این نظر کار نقشه مند برای تغییر “رفتار” رژیم اسلام سیاسی، بدون اینکه به “دستاوردهای” حاکمیت اسلام سیاسی در چهار دهه علیه سوسیالیسم و ترقی خواهی و در جهت “امنیت” سیر انباشت سرمایه، کمترین خلل وارد شود، با پایان فلسفه وجودی به قدرت رساندن اسلام سیاسی، در اجندای هر دو طرف بوده است. رژیم اسلام سیاسی در ایران، سالهاست که برای دوران پس از سقوط و فروپاشی، سرمایه گذاری کرده است و “شخصیت”های رژیم جایگزین را در کشورهای اروپائی و آمریکا و کانادا، “کاشته” است. بگذارید به چند مورد از منابع روزنامه های رژیم، اشاره کنم:
“پرفسور” حمید مولانا، “تبعه آمریکا”، فردی که سالها ستوننویس روزنامه “کیهان” بود، پیش از انقلاب با بورس تحصیلی خاص از وزارت خارجه آمریکا به این کشور رفت، در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد به ایران بازگشت و از جانب محمود احمدینژاد به سمت “مشاور رئیس جمهور” منصوب شد؛
۶ فرزند شهردار “قم” برای “تحصیل و زندگی”، در آمریکا بسر میبرند و فرزند محسن رضائی هم ظاهرا بخاطر مشکلات روحی به آمریکا مهاجرت کرد، اما شاید به همین دلیل و بخاطر اینکه در جریان اسرار زیادی قرار داشت، او در آمریکا “کشته” شد و یا سربه نیست کردند. پسر ولایتی را در یک جشن لوکس و مجلل در رابطه با شرکت عظیم ساختمانی در”شعبه” ترکیه “بیزینس” او در خارج کشور دیدند و ویدئو آن، شاید به قصد، سریع و وسیع پخش شد؛
آقازاد ه های اصولگرا در خارج مرزها!
فرزندان بسیاری از مسئولان در خارج کشور هستند و نکته قابل تامل آنجاست که بیشتر آنها از جریان اصولگرایی هستند که شعارهای ضدآمریکایی و عدم سازش با غرب سر می دهند. دو دختر حدادعادل مدتی در آمریکا بودند . “محمد علی کی نژاد” عضو ارشد شورایعالی انقلاب فرهنگی به همراه همسر و دخترش در آمریکا لباس کریسمس پوشیده بودند. اما شاید نکته ظریف تر این “طنز” ارزان “اصلاح طلبان” و “اعتدالگرایان” است: فرزند عضو شورا یعالی انقلاب فرهنگی در آمریکا تابعیت بگیرد و از آنجا برای ایرانیان سبک زندگی تدریس بکند!؟
پس می بینید که تلاشها با بودجه شیوخ خلیج و تلویزیونهای اجاره ای برای تربیت سلبریتی مآب های عافیت طلب و به عنوان ذخیره های بازگرداندن ایران به مونتاژ “سبک زندگی ملی- باستانی- اسلامی” با فرهنگ سرمایه داری اروپائی و آمریکائی، آب در هاون کوبیدن است. رژیم اسلام در ایران کارکُشته تر، هفت رنگ تر و با امکانات بسیار بیشتری، ماتریال پرسنل اداری- فرهنگی- مدیریتی و آموزشی، رژیم جانشین را در دسترس غرب و آمریکا قرار داده است.
شورای نگهبان اعلام کرد: “هیچ داوطلبی بخاطر اقامت بستگانش در خارج رد صلاحیت نشده است”. مگر نه اینکه “دلواپسان” اصولگرا میدانند که صلاحیت “زاکانی” علیرغ اینکه دخترش در “سویس” اقامت دارد و حتی نوه اش هم در سویس متولد شده است، از جانب شورای نگهبان تائید شده است؟
این تحرک ها، توطئه ها و دسیسه های هزارتو و مرموز در خفا و پنهان در “عمق”، با ورجه وورجه ها و تحریک احساسات سطحی در ظاهر، نباید ما را از پیچیدگی سناریو و نقشه و برنامه های رژیم جانشین منحرف کند. رژیم اسلامی و غرب و آمریکا، با دقت و برنامه ریزی شده، به این فکر اند که بن بست سیر انباشت سرمایه در ایران را با کمترین دخالت مردم و بدون تکانهای اجتماعی غیر قابل کنترل، در سیر “بازگشت دمکراسی به ایران کُهن” باز کنند. در نهایت حداکثر تلاش چند طرفه را امتحان میکنند، که بتوانند مردم و جامعه را با سناریوهای پیچیده خود، “همراه” کنند و یا آنها را پاسیو؛ و به انتظار توافقات بین “از ما بهتران ها” در “بالا” هدایت کنند.
مردم ایران یک بار در انقلاب ۵۷، به دنباله رو سناریوهای طراحی شده در “گوادلوپ” و قرار و مدارهای “مشاوران امام” در نوفل لوشاتو با دوایر جاسوسی غرب و آمریکا تبدیل شدند.
اگر محدودیتهای تاریخی چپ انقلابی آن دوره و سلطه نگرش سوسیالیسم ملی و خلقی بر آن چپ، آن همسوئی ها را با خمینی ضد امپریالیست و رهبر “توده مسلمان”، توجیه میکند، سیر تحولات در جنبش سوسیالیستی ورواج ادبیات کمونیستی که بر بستر آن انقلاب عروج کرد و شکوفا شد، و حضور انبوه عظیمی از کارگران انقلابی و آگاه و جوانان مدرن و پیشرو در عرصه جدالهای اجتماعی و طبقاتی، تکیه گاه امیدوار کننده ای است.
ایرج فرزاد اول ژوئن ۲۰۲۱