iraj farzad site
Wordpress Themes

تذکراتی در برخورد به جنبش کارگری

سخنان منصور حکمت در کنگره سوم حزب کمونیست کارگری ایران، ۱۴ اکتبر  ۲۰۰۰

(باز تکثیر)

 در شرایطی که آنتن بشقابی سیاسی است، صیغه سیاسی است، مسابقه فوتبال سیاسی است، مبارزه بر سر دستمزد، اقتصادی نمیماند. هر اعتصاب کارگری با بی ثباتی که در جامعه ایران میبینیم و جمهوری اسلامی با این معضلاتی که دارد نهایتاً اعتصابی است در رابطه با حکومت. برای همین هم هست که فوراً «سپاه» راه میافتد و میرود سراغ اعتصاب، اتحادیه کارفرمایان با آن اعتصاب روبرو نمیشود، سپاه پاسداران روبرو میشود و کمیته های اسلامی میروند و میزنند، می کُشند. شلیک میکنند،  در رابطه با مبارزه ای احتمالاً برای حقوق معوقه است (یعنی حقوق پرداخت نشده است).

در ایران امروز مبارزه طبقه کارگر سیاسی است، بنا به ماهیت شرایط.

ادامه مطلب را بخوانید »

از منظر رویدادهای بزرگ

بحث و جدلها، و البته انگ زدنهای غیر مسئولانه به برخی از فعالان سیاسی و کارگری، که نمونه شاخص و تحقیر آمیز و لوس و لوده و سلبریتی مآب آن را در مورد “اسماعیل بخشی” دیدیم، زمینه های اجتماعی و تاریخی دارند. آن مواضع و برچسپ زنی ها، مصداق بارز: “رویدادهای بزرگ و انسانهای کوچک” اند.

در این رابطه شاید مناسب باشد که برخی اصطلاحات را در دنیای این انسانهای کوچک، مرور و بازبینی و شناسائی کنیم: “حماس و حزب الله نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی اند”. نتیجه: یورش به این نیروها و رقص و شادی بر کشتار مردم غزه از جانب دولت فوق فاشیستی اسرائیل، و نه شهروندان اسرائیل، که مرز خود را از جمله در نامه ۱۳۰ سرباز اسرائیلی: این جنگ، دیگر جنگ ما نیست” با آن توحش ترسیم کردند، تقابل با “سر مار” و “نایب” حزب الله و حماس است.

ادامه مطلب را بخوانید »

بستر اصلی شماره ۱۰۰، منتشر شد

چند نکته در باره نوشته امید اقدمی

من در نوشته مذکور با تناقضات متعددی روبرو شدم.

– “سیاست زدائی” وجه مشترک “براندازان” و جمهوری اسلامی است. این “تز”ی است که ساختمان نوشته بر آن استوار است. مولفه های این تز را بشکافیم تا متوجه شویم “خانه از پای بست ویران” است.

سیاست زدائی جمهوری اسلامی: این مولفه پر از ابهام است، زیرا:

ادامه مطلب را بخوانید »

به این سادگی هم نیست حضرات!

بر این باورم که شیوه نگرش “براندازان”ی که از “گفتمان” دوخردادی مایه گرفته اند، به درجه زیادی گوشه هائی از نظام جانشین که دولتهای غربی برای جمهوری اسلامی در آستین دارند را نشان میدهد.

در این رابطه تحلیل “علی افشاری” که از عناصر شاخص “دفتر تحکیم وحدت” بوده است، مولفه هائی از آن سناریوها را به روشنی طرح میکند. اما قبل از پرداختن به این نکته، لازم میدانم به روش “پراگماتیستی” دولتهای غرب و آمریکا در قبال رژیم های “توتالیتر”، چه قبل از فروپاشی جهان دو قطبی و چه بویژه پس از پایان دوران “جنگ سرد” اشاراتی داشته باشم. برای دولتهای غرب، مبارزات مردم کشورهای مربوطه هر اندازه وسیع و همه گیر، نیروی قابل اعتماد به حساب  نمی آمدند تا وقتی که آن مردم به هژمونی یک اپوزیسیون “برانداز”، اما  تماما ضد کمونیست و متعهد به جامعه طبقاتی، تن بدهند. اصلاح طلبان “برانداز” از این  قماش اند. جالب این است که وقتی  اعضاء دولت “پزشکیان” در مجلس اسلامی رای آورد، قیل و قالی بین لایه ها و عناصر دوخردادی راه افتاد. تا اینکه “عباس عبدی”، در “نامه سرگشاده” به محمد خاتمی، هشدار داد:

ادامه مطلب را بخوانید »

بستر اصلی شماره ۹۹، منتشر شد

در سوگ یک یار وفادار

  

در پائیز سال ۱۳۵۳ که جمعی از ما کادرهای “تشکیلات” دستگیر و زندانی شدیم، جعفر حسن پور و سعید معینی در رابطه جداگانه دیگری نیز دستگیر شدند. جعفر و سعید یکی از حوزه های تشکیلات بودند. هیچکدام نه به رابطه با یکدیگر و نه با تشکیلات اقرار نکردند. جعفر خود، رابط دیگری خارج از تشکیلات داشت که بخش زیادی از آثار لنین و از جمله قسمتهای زیادی از “منتخب آثار” را از او میگرفت و در اختیار تشکیلات قرار میداد و خود در تکثیر آن ها به شیوه کپی روی کاغذهای نازک سهیم بود. این اطلاعات و آشنائی با رفیق مذکور نیز از ساواک و شکنجه گرانش پنهان ماند. برای جعفر که نقص جسمی هم داشت، آن مقاومت و پایداری موجب تحسین و ستایش ما بود.

جعفر از نظر سجایای شخصی بسیار دوست داشتنی بود و فوق العاده وفادار. در جریان قرار “تشکیلات” برای شرکت در کار بدنی و ارتباط با کارگران و زحمتکشان، به دلیل همان نقص جسمانی، همواره خود را سرزنش میکرد تا اینکه بدون اطلاع ما، و حتی علیرغم مخالفت من- من از جانب تشکیلات رابط او بودم-، خودش راسا راه افتاده بود و در اطراف ورامین در یک مزرعه پنبه، کار پیدا کرده بود. با وجود اینکه “صاحب کاران” او را خیلی مراعات میکردند و نوعی “دلسوزی” در حق او داشتند، به او گفته بودند همینکه دست در برابر مردم دراز نمیکنی و با این “پای چلاق”، “گدائی” را در پیش نگرفته ای، ما کار نکرده دستمزدت را میپردازیم. اما او چون یک کارگر معمولی دیگر، به کار پنبه چینی ادامه داده بود. صاحبکاران این را به حساب همت بلند و اعتماد به نفس او گذاشته بودند. اما او میخواست با نشان دادن دستهای تاول زده ثابت کند که در عمل به قرار تشکیلات، از هیچ کوشش دریغ ندارد.

یاد عزیزش گرامی باد و به همه دوستان و نزدیکانش صمیمانه تسلیت میگویم.

 ۱۸ اوت ۲۰۲۴

ایرج فرزاد

بحث و اظهار نظر منصور حکمت در پلنوم هشتم کمیته مرکزى حزب کمونیست ایران 

 (۱) ــ  گزارش دفتر سیاسی 

(۲) ــ ریشه های سیاسی ـ اجتماعی معضلات رهبری حزب 

 

 گزارش دفتر سیاسی 

عبدالله مهتدی: رفقا!  بحث در مورد گزارش دفتر سیاسی شروع میکنیم. رفیق نادر(منصور حکمت) بحث دارند. 

منصور حکمت:  رفقا آن چیزی که من اینجا میگویم قبلا قصد داشتم بصورت نامه ای به رفقای کمیته مرکزی بنویسم و بدهم خدمت تان. منتها بعداً، با توجه به نکاتی که اینجا مطرح میکنم، نامه میتواند بحث برانگیز باشد. با توجه به اینکه فُرم نوشتنی یک چیز خشکی است که در آن یک فورمولبندی روی کاغذ ثبت میشود. چون استعداد زیادی در حزب ما وجود دارد برای اینکه جملات معنائی غیر از آن چیزی که منظورشان هست را بدهند؛ ترجیح میدهم راجع به آن صحبت بکنم و نوشته اش را ندهم. 

موضوعی که میخواهم درباره اش صحبت کنم مسأله رهبری در حزب و بدنبال آن ارائه یک نوع پلاتفرم برای عمل در حزب است. بعداً در صحبتم روشن میشود که این بنحوی نوعی طرح کردن شرایطی است، تا آنجائیکه به من  مربوط میشود، که میتوانم تحت آن کار کنم. یعنی وقتی به دفتر سیاسی و معضلاتش نگاه میکنیم، لااقل از زاویه دید من به عنوان یک فرد، راه حل مشکلاتی که اینجا مطرح میکنم مشروط به فراهم کردن آن شرایطی است که من لالقل میتوانم تحت آن کار کنم. وگرنه همان مباحث کم راندمانی قطعاً شامل حال من هم میشود. این را توضیح میدهم.

ادامه مطلب را بخوانید »

از “گفتمان اصلاحات” تا سناریوهای “تغییر رفتار”

 

آنچه در ایران میگذرد، نشان تمام نمائی از ناممکن بودن بقاء سلطه اسلام سیاسی به شیوه ای است که در چهل سال گذشته وجه مشخصه جمهوری اسلامی بوده است. خود سران رژیم متوجه شده اند که در تداوم بکار گرفتن آن شیوه ها، از پَسِ مردم و قبول مطالبات و خواستهایشان بر نیامده اند. هیچ رژیم فوق دیکتاتوری و سوپر ارتجاع، نمیتواند به اتکاء صرف سرکوب و کشتار به حکومت خود ادامه بدهد، اگر قادر نباشد از نظر اقتصادی اقدامات و سیاستهائی را به نفع  اقشاری از جامعه در دستور کار خود بگذارد. در جمهوری اسلامی، و حاکمیت اسلام سیاسی، اقتصاد به ورشکستگی محض دچار شده است. رژیم جمهوری اسلامی در بنیان، و در آستانه عروج خود، به هیچ بدیل اقتصادی در برابر سیستم جاری در جامعه ایران و در دوران سلطنت، متکی نبود. “انقلاب اسلامی”، برعکس قرار بود تمامی آن اقشار جامعه را که با رشد پروسه سرمایه داری شدن جامعه ایران پس از تحولات سالهای آخر دهه ۴۰ شمسی، به حاشیه رانده شده و در معرض انقراض قرار گرفتند، آنچه که خود اسلامی ها “مستضعفین” مینامیدند، نه از نظر اقتصادی، که اساسا از نظر سیاسی، از حاشیه به متن بیاورد. روشن است که “موقعیت” جدید سیاسی آن اقشار وسیع بعد از انقلاب ۵۷، و در سلسله مراتب ارگانهای مختلف حکومتی، که نهادهای جدیدی مثل سپاه پاسادارن، بسیج، جهاد سازندگی، بنیاد شهید، دوائر اطلاعات و “ارتش امام زمان” به قدیمی تر ها اضافه شدند، با خود مزایای اقتصادی، “رانت” و غیره را به همراه داشت. اما تمامی آن نهادها، قرار نبود و قرار نیست که “روبنا” و ساختارهای اداری و نظامی و بوروکراتیک یک شیوه از اقتصاد باشند. ثروت کشور، عمدتا ناشی از فروش نفت، صرف بقاء و راه اندازی همان ارگان ها، به عنوان پاسدار و محافظ یک شیوه از سیاست، یعنی بقاء حاکمیت اسلام سیاسی در ایران شد. اکنون دیگر مشخص شده است که رژیم اسلامی نه تنها نفس حیات را برای شهروندان ایران مورد تهدید جدی قرار داده است، بلکه از تامین منابع بودجه ارگانهای سیاسی خود نیز، ناتوان مانده است. بالاخره فهمیده اند که با حضور یک مردم متوقع در یک جامعه هشتاد و چند میلیونی و شهری، ادامه وضعیت کنونی کل بساط اسلام سیاسی را به مخاطره انداخته است. نمیتوانند با محکوم کردن مردم به زندگی در قحطی و نا امنی اقتصادی، حکومت خود را نگهدارند. چهل سال آزگار همه شیوه های ممکن و شنیع ترین حربه های کشتار و سرکوب را بکار گرفتند و این مردم زمین نخوردند.

ادامه مطلب را بخوانید »

بستر اصلی شماره ۹۸، منتشر شد