حزب سیاسی، چه بورژوائی باشد یا کارگری و کمونیستی، با انجمنها و “ان جی او”ها و کانون نویسندگان و… تفاوتهای اساسی دارد. حزب سیاسی ابزار طبقات مختلف برای تاثیرگذاری بر روند تحولات جامعه اند. از این نظر، برخلاف انجمنهای “فرهنگی” و غیر سیاسی که بر اساس “رای” و “دمکراسی” اداره میشوند و رعایت تصمیمات رهبری الزامی نیست، در یک حزب سیاسی اگر عضوی از رهبری مخالف تصمیم رهبری حزب باشد، نمیتواند علنا علیه آن تصمیم تبلیغ کند و تحت عنوان “من مخاالف بودم”، تصمیم رهبری حزب را زیر علامت سوال ببرد. اولین اقدامی که چنین اعضاء ناراضی رهبری یک حزب سیاسی باید انجام بدهند، استعفا از حزب و سپس تبلیغ نظر مخالف خود در بیرون حزب است. اگر در مکانیسمهای تصمیم گیری حزبی، عضو یا اعضائی از رهبری نتوانند، موافقت رهبری حزب را با نظرات مخالف خود جلب کنند، پس از اتخاذ تصمیم رهبری، مجاز نیستند “نظرات فردی” خود را با حفظ موقعیت عضو رهبری، علنا تبلیغ کنند. این الفباء یک حزب سیاسی است.
اما کاظم نیکخواه، که عضو رهبری حزب کمونیست کارگری است، چنین نمیگوید. در رابطه با “اتحاد” با جناح “غیر رسمی” حزب موسوم به حکمتیست، او در نوشته ای با عنوان: “قطب چپ، اتحاد احزاب”، چنین نوشته است:
“انتظار میرفت که با جدایی گرایش راست مدرسی ها از حزب حکمتیست این جریان به نقد روشنی به نظرات و سبک کاری که بنظر میرسید عمدتا کوروش مدرسی آنرا فرموله کرده بود برسد. و همین مایه نزدیکی بیشتر به حزب کمونیست کارگری باشد. تلاشی که از جانب رهبری حزب ما به سمت اتحاد و همگرایی جدی با حزب حکمتیست صورت گرفت نیز اساسا بر همین مبنا بود و آن زمان قابل فهم بود. گرچه من با همان هم در اشکال و ابعادی که مطرح شد هم نظری نداشتم و مخالف بودم . اما به دلایل سیاسی ای ترجیح دادم علیه آن تبلیغ نکنم.” ( خط تاکید ها از من است)
آنوقتها، کاظم نیکخواه، بدون اینکه خود آگاه باشد، “حزبی” عمل کرد و آن التزام ناخود آگاه او را وادار کرد که بنویسد: “ترجیح دادم” علیه آن تبلیغ نکنم.
اما نوشته اخیر کاظم نیکخواه نشان میدهد، که آن نوع حزبی عمل کردن از سر ناچاری و ناخودآگاه، “مصلحتی” بوده است. چه، درست پس از اینکه “فاتح بهرامی”، عضو دیگر رهبری حزب کمونیست کارگری در مورد اتحاد با حزب حکمتیست، به اتخاذ آن تصمیم در رهبری اشاره میکند و در “کنگره سوم بنیاد منصور حکمت”(اول ژوئیه سال جاری )، به آن تصمیم ارجاع میدهد، کاظم نیکخواه نوشته است:
“اعلام حزب حکمتیست بعنوان یکی از دو حزب طبقه کارگر بیشتر نقطه عزیمت انحلال طلبی را معنی میدهد.”(همانجا)
مصلحت ها کنار رفته است و حزب کمونیست کارگری به این ترتیب به یک انجمن غیر سیاسی تبدیل شده است. کاظم نیکخواه اگر تصمیم گرفته بود که “نظر شخصی” مخالف خود را با سیاست اتخاد شده و مورد تصویب رهبری حزب علنی کند، که مشخص است قادر نشده است با مکانیسمهای حزبی آن را تغییر بدهد، میبایست قبل از علنی کردن نظر فردی و مخالفت خویش، از حزب کمونیست کارگری استعفا میداد.
اینکه، تاکنون حزب کمونیست کارگری در مقابل این نقض ابتدائی ترین الفباء یک حزب سیاسی، کوچکترین عکس العمل نشان نداده است؛ و برعکس باید ناظر تحقیر و تمسخر تصمیم رهبری خود در باره مساله مورد بحث باشد، مستقل از درستی یا نادرستی آن تصمیم رهبری ، خود گویای بسیاری تغییرات در سبک کار و نحوه انتقال از یک حزب سیاسی و تصمیم گیرنده، به یک جریان غیر حزبی و غیر دخالتگر و غیر سیاسی، اما صرفا “افشا گر” است. به منظور نشان دادن تخطی کاظم نیکخواه از اصول سازمانی کمونیسم کارگری، توجه را به این دو “اصل” جلب میکنم:
اصل ۱۲- در سلسله مراتب تشکیلات، اصل بر تبعیت هر کمیته از مصوبات کمیته بالاتر و تبعیت همه کمیته ها از مصوبات کمیته مرکزى است.
اصل ١۵- مبناى تعیین وظایف و مسئولیتهاى حزبى هر فرد آمادگى و انتخاب آگاهانه خود او است. هیچیک از اعضاى حزب به اجبار و برخلاف تمایل خود به انجام هیچ وظیفه و یا قبول هیچ ماموریت و مسئولیتى موظف نمیشود. در عین حال پذیرش هر مسئولیت تشکیلاتى و حضور در هر ارگان حزبى به معناى اعلام آمادگى آگاهانه فرد براى قبول وظایف، نرم ها و دیسیپلین و موازین تشکیلاتى ویژه آن پست یا ارگان است.( اصول سازمانی حزب کمونیست کارگری، دسامبر ۱۹۹۵)
تبدیل شدن حزب کمونیست کارگری به مجمع الجزایر خود مختار که در هر ارگان و نهاد، از جمله در “رهبری”، تصمیمات نه بر اساس مکانیسمها و “دیسیپلین” و موازین تشکیلاتی حزب سیاسی که بر اساس “دمکراسی” و “آزادی بی قید و شرط بیان و نظر فرد” اداره شوند، حرکتی در راستای تغییر ریل جدی آن حزب و کَنده شدن از بستر تاریخی سنتها و اصول برنامه ای و سازمانی کمونیسم کارگری؛ و “انحلال” تمام آن موازین و اصول و پرنسیپهاست. به این ترتیب حزب کمونیست کارگری موجود را متاسفانه نمیتوان یک حزب سیاسی نام گذاشت. چه، با همین روش و متُد که کاظم نیکخواه به ما نشان داده است، در عرصه سیاست، نمیتوان به هیچ تصمیم رهبری این حزب اعتماد کرد، وقتی عدم تعهد به اصول سازمانی حزب سیاسی، و نقض آنها از جانب هر فرد و عضو خودمختار و خودسر و در اینجا زیر پا نهادن و به تاریخ سپردن اصول سازمانی کمونیسم کارگری، “دیفالت” است.
۱۶ ژوئیه ۲۰۱۷
iraj.farzad@gmail.com
Posted in: Uncategorized
» Leave a Reply