iraj farzad site » Blog Archive » میان ماه من تا ماه گردون…!
Wordpress Themes

میان ماه من تا ماه گردون…!

هشدارهای من در مورد خطر هژمونی قوم پرستی بر حرکت مردم کردستان، که در ماجرای اعتصاب عمومی اخیر از قوه به فعل در آمد، بسیار جدی بود. این هشدار ممکن است با موضع کمونیسم انزوا در رابطه با خیزش میلیونی سال ۱۳۸۸، از “یک جنس” قلمداد شود. این توضیحات را برای ثبت در تاریخ لازم میدانم که همگان بدانند، موضع من، با متد شفیق –  مدرسی در دو بستر کاملا متفاوت اند.

“ظاهر” مساله این است که انگار ما یک حرکت “توده”ها را جلو چشم می بینیم، و داریم نسبت به پرچمهائی که توسط گرایشات بورژوائی و ناسیونالیستی و ارتجاعی به دست مردم بپاخاسته میدهند، “هشدار” میدهیم. در یک مشاهده ایستا و غیر دینامیک، این “هم موضعی”، درست و “اصولی” به نظر میرسند. اما تفاوت اساسی را وقتی میتوانیم متوجه بشویم که به  نازائی و عقیم بودن گرایشی که آن شعارهای “بورژوائی جنبش سبز” را به دست مردم بپاخاسته میدهد، نه در “لحظه” که در یک پروسه، پی ببریم.

ناسیونالیسم و قوم پرستی کُرد، یک گرایش واقعی است، اما در عین حال گرایشی “نازا” نیست، از قدرت بسیج برخوردار است و در تحولات پیش رو و آتی جامعه، “نقش” دارد. “متاسفانه”، در سیر تاریخ، و بویژه پس از جنگ اول جهانی، سرکوب مردم کرد زبان و محروم کردن آنان از ابتدائی ترین حقوق شهروندی توسط دولتهای مرکزی چنان ادامه یافت و چنان “دل چرکینی” هائی را در میان شهروندان کرد زبان ایجاد کرد، که گزینه تلخ “جدائی” را، دستکم برای “پارچه”هائی از مناطق “کرد نشین”، به یک انتخاب ناگزیر مجبور ساخت. ناسیونالیسم و قوم پرستی کُرد، متکی به این تمایل “جدائی طلبانه” یک گرایش واقعی و جدی و برخوردار از قدرت سازماندهی در مقیاس وسیع است. به دلایلی که در نوشته های دیگر و ادبیات کمونیسم کارگری به تفصیل مکتوب و مستند اند؛ کردستان ایران، بویژه از دوره بحران انقلابی سالهای آخر دهه ۵۰ شمسی،”حیاط خلوت” ناسیونالیسم و قوم پرستی کرد نبوده است. اما تحرک و جان گرفتن ناسیونالیسم کرد، بویژه پس از “جنگ خلیج” در سال ۱۹۹۱، به همگان نشان داد که مردم کردستان ایران در برابر نفوذ ویروس امتیاز طلبی قومی و ناسیونالیستی “بیمه” و “واکسینه” نبودند. این حقیقت تلخ، که با قدرت گیری ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق، در صفوف “کومه له کمونیست”، انشعاب رخ داد و  ابراز تعلق “به جنبش کردستان” و بیعت با ناسیونالیسم دست یافته به حکومت طالبانی و بارزانی در “اقلیم” کذائی، پرچم جدائی از کمونیسم و کمونیسم کارگری شد و بر آن اساس چهره های مهم حرکت دادن کومه له پوپولیست به مارکسیسم انقلابی را به ایجاد حزب نفرت از کمونیسم سوق داد، خیلی گویا است. ناسیونالیسم و قوم پرستی کُرد چنان گرایشی “جدی” و دارای ظرفیت بسیج و شکل دادن به آراء و نگرش مردم است که بسیاری از بازماندگان و نیروی انسانی و پایه ساختمان کومه له کمونیست و حزب کمونیست ایران را، پس از جنگ خلیج و ریزش دیوار برلین، به خود و صفوف خود جذب کرد. طرف فرمانده نظامی کومه له در دوره شکست دادن ظفرمندانه و افتخار آمیز “جنگ سراسری” حزب ناسیونالیسم کرد است، اما روی میز خانه اش، پرچم کردستان را نصب؛ و در مراسم فارغ التحصیلی فرزندانش پرچم کردستان را بدست گرفته است.

از این نظر، و با توجه به اتکاء ناسیونالیسم و قوم پرستی به این بستر اجتماعی، هشدار دادن به مردم  در برابر شیوع این بیماری واگیردار، صد برابر جدی تر و واقعی تر است.

اما، “جنبش سبز” و “دو خرداد” و هر گرایش دیگر برای “اصلاح” رژیم اسلامی و یا “متعارف سازی” پروسه انباشت سرمایه داری ایران تحت حاکمیت اسلام سیاسی، از جنس ناسیونالیسم کرد نبودند و نیستند. دو خرداد و “جنبش سبز”، با همه شاخه هایش، زیر مجموعه یک گرایش قدیمی تری در تاریخ جامعه ایران، از “دوره انقلاب مشروطه” است. درست است که این گرایش نیز “قوی” است و احزاب مختلف، حتی متخاصم را زیر چتر خود قرار داده است. اما برخلاف ناسیونالیسم و قوم پرستی کُرد، یک گرایش “عقیم” و نازاست. ماجرای ظهور و سقوط “دو خرداد” و اعلام شکست “گفتمان اصلاحات” از زبان جناح “چپ” و شبه سوسیالیست چه در “پوزیسیون” و یا “اپوزیسیون” مجاز و غیر مجاز و پروسه ادامه دار “رویگردانی”ها در کل این طیف، نشان عقیم بودن این گرایش پر سابقه، و هیچکاره بودن آن در تحولات پیش رو و در دوره آتی جامعه ایران  بود و هست. ناسیونالیسم و قوم پرستی کرد، برعکس، از صفوف چپ و مدعیان سوسیالیسم و کمونیست سابقی ها، نیرو کَند. و این تفاوت بسیار بسیار مُهمی است.

بنابراین روشن است که مرزبندی کنندگان با جنبش “سبز” در سال ۱۳۸۸، و در راس آنها “اثتلاف” غیر رسمی دو “هسته” کمونیسم انزوا، شفیق – مدرسی، که اولی در نفرت ضد کمونیسم کارگری و ترور شخصیت منصور حکمت بدنام؛ و دیگری در “معازله” با همان کانون چرکین نفرت کور و در سایه “تئوری” های “رفیق بهمن”،  “تز”های خود را بنا کرد، گفتمان اصلاحات و “جنبش سبز” را  یک گرایش که در تحولات سیاسی جامعه ایران  رو به صعود و برخوردار از قدرت سازماندهی و تخدیر مردم “خیابان” است، آراستند. این “نطر و موضع سیاسی” خود این دو هسته بود و نه خطر ناموجود از جانب گرایشی که صاحبان اصلی آن از آن تبّری جسته و حجاریان های آن، علنا از طرح “چانه زنی در بالا و فشار از پائین”، ابراز ندامت کردند.

 لازم دیدم برای سد کردن سوء استفاده و جلوگیری از سیر حاشیه سازی از مبانی جنبش کمونیسم کارگری توسط کمونیسم انزوا، این تفاوتهای خود را به ثبت برسانم.

 و یک نکته دیگر برای ثبت در تاریخ:

اگر ۵ امضاء کننده فراخوان مشترک برای اعتصاب عمومی در کردستان ایران، یعنی:

“کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ــ حکمتیست”، “کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران”، “مبارزان کمونیست”، “روند سوسیالیستی کومه له” و “کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)”؛

توافق و همسوئی خود را با “مرکز همکاری احزاب کردستان شرقی”، علنی میکردند و به اطلاع جامعه میرساندند، من قطعا در حمایت از فراخوان آنها، اطلاعیه شخصی نمی نوشتم.

امیدوارم جریانات مدعی سوسیالیسم و کمونیسم، از این به بعد چه در “اتحاد عمل ها” و یا ائتلافهای آتی؛ و در ادامه تلاش ها برای شکل دادن به “آلترناتیو سوسیالیستی”؛ به سنت “دیپلوماسی” و “پولتیک زدنها”ی احزاب بورژوائی و ناسیونالیستی، پشت نبندند. بدانند که این یک پرنسیپ است:

کمونیستها از “پنهان کردن عقاید خود، عار دارند”.

۲۱ سپتامبر ۲۰۱۸

iraj.farzad@gmail.com

محل نوشتن نظرات