به سایت ایرج فرزاد خوش آمدید


Posted by at ۱۲ مهر , ۱۳۹۸

حدود ۱۹ سال قبل، سال ۲۰۰۰، منصور حکمت در سمینار اول مبانی کمونیسم کارگری، از جمله چنین گفت: “بی تاثیری کمونیسمهای موجود، شروع قدرت و اعتبار مبانی کمونیسم کارگری است”. این جمله از جانب کسی که خود تدوین کننده ۹۹ درصد مبانی کمونیسم کارگری بوده است، اکنون به طنز تلخ و گزنده ای شباهت دارد. چه، آنچه که به نام کمونیسم کارگری و فراتر از آن تحت عناوین “حکمتیسم” رسمی و غیر رسمی در جریان است، نمونه مجسم بی تاثیری و سکتاریسم انزواهای کمونیستی در برابر قضاوت جامعه است.

“جدائی” اجتماعی نه تنها کمونیسم از طبقه، بلکه جدائی از تئوریهای مارکس و انگلس در ایدئولوژی آلمانی و کاپیتال  را نیز به طرز عجیی در کمونیسمهای مدعی نام و راه منصور حکمت، میبینیم. کارگران هفت تپه و هپکو در امروز، و مردم بپاخاسته در ۱۳۸۸ مسیر طبقاتی خود را میروند و اهداف و سیر حرکت خود را در مسیر بزیر کشیدن رژیم اسلامی تحت هر پوششی که مبارزه آنان را تسهیل کند تعقیب میکنند، اینها اما نگران قدرت جادوئی تئوری “جنبش سبز” بودند. طبقه کارگر ایران، در دوره شکوفائی کمونیسم کارگری، داشت به “سیاست سازماندهی” کمونیسم میچرخید، که ناگاه در دوخرداد سال ۱۳۷۶، ندای “جامعه مدنی” برای جلوگیری از ریزش کل استبداد اسلام سیاسی، از درون جناحهای رژیم اسلامی برخاست. کمونیسم کارگر پناه، اما، تصمیم داشت جدائی خود از “کمونیسم خام” درون جنبش کارگری را با عاریه گرفتن تعابیر جامعه مدنی چی ها، حضور جان سخت سوسیالیسم ملی را به همگان، و حتی در درون رادیکالترین حزب موجود، اعلام کند. نوشتند، دوخرداد “چشم انداز و تکالیف سوسیالیسم قرن ۲۱” را زیر و رو کرد! اینها را آن زمان گفتند و پس از عقیم ماندن گرایش اصلاح رژیم اسلامی، در مجاهدت برای تبدیل کردن “رژیم سرمایه به رژیم سرمایه داران”، تزها را یواشکی پس گرفتند و خودِ تئوری پردازان “رفتند” و در سکوت و بدون اینکه به یاران خویش در هجمه شرم آورشان به تحزب کمونیسم کارگری، حتی توضیح بدهند.

مردمی عاصی در ابعاد میلیونی در سال ۸۸ به خیابانها آمدند، طرفداران “متعارف شدن” رژیم اسلامی، این نسخه برگردان همان جامعه مدنی چی های دوخردادی، که دیگر پس از افتضاحی که بر سر “داب” آوردند، در هیچ جا حضور نداشتند، آن بی تاثیری و عدم حضور خود را با مذًمت دیگران؛ و رفتن به “جنگ تئوریک” با تئوری ای که هیچ صاحبی در سطح سیاسی جامعه ایران نداشت، از چشمها پنهان کردند. تئوری “جنبش سبز”، روایت بزک کرده همان شبیخون “شورشیان” و مستعفیون نازک نارنجی و سلاح چوبین همان خیل اردوی “استعفا” از کمونیسم کارگری بود، که در غیاب منصور حکمت، شکست خوردگان و فراریان از فعالیت انقلابی را به صحنه مجاهدت های جدید علیه مبانی کمونیسم کارگری، فراخواند و دعوت کرد. نمایش، رقت انگیز و در عین حال بسیار تلخ و گزنده بود. شفیق کل ادبیات مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری را “دهه از دست رفته” توصیف کرد و زعیم “خط رسمی”، رسما از او بابت همه لیچارها و فحش های چارواداری به منصور حکمت و ترور شخصیت او، قدردانی کرد و بخاطر فرموله شدن خویش با “تئوری بهمن شفیق” در باره “جنبش سبز” در خیل حواریون مسخ شده به او سر تعظیم فرود آورد. پامنبری ها در آن جلسه بروی خود نیاوردند که روی دیگر آن اعاده حیثیت از “ناقهرمانان” دوره سختی ها و آن موجودی که شناسنامه اش دیگر با نفرت کور علیه مبانی کمونیسم کارگری  شناخته شده بود، یک “دهن کجی” مشترک یاران بازیافته، به منصور حکمت و “انتقام” از او بود. آنوقتها همه “رسما” با خط منحط  شفیق و کورش مدرسی بودند. باین ترتیب سقط شدن “گفتمان اصلاحات”، و فروریختن خواب و خیالات “متعارف” شدن سرمایه داری ایران تحت اسلام سیاسی، به جای اینکه کمونیسم انزوا را لخت و عریان در برابر چشمان جمع ژله ای مخالفان مکتبی کمونیسم کارگری بگیرد، در عوض الونکی شد برای مرثیه، اما با عبارت پردازیها و سیل کلمات قصار و نمایش بالماسکه “تز و دکترین” مدافعان دیروز همان گفتمان. تلاشهای موژیک پسند برای ارائه آن هذیانها، به عنوان ادامه منطقی کمونیسم منصور حکمت و “در افزوده” بر “حکمتیسم”، چنان برای خود حضرات بی پایه و بازیچه بود، که خود حاضر نشدند در حزبی که بر اساس آن تزها شکل گرفته بود، باقی بمانند! توهم تا حد خودستائی مالیخولیائی حتی پس از سترون ماندن آن “سیاست آوردنها”، ادامه یافت. فرمودند، چون آن تزها خیلی بار سنگین دارند، از “آوردن نقل قول” از او در سایتها و روزنامچه های حزب مربوطه “اکیدا” خودداری کنند. تصویری تمام هپروتی از “حکمتیسم” را  نشان دادند. طرف حزبی را بر اساس تزهای عاریه ای از شفیق به نام “حکمتیست” تشکیل داد و بر اساس همان تزها همان حزب خود را به دو محفل متخاصم تبدیل کرد. با اینحال مثل “گروچو مارکس” که گفت من “عضو انجمنی که کسی مثل من را به عضویت بپذیرد، نمیشوم”  او هم جار زد که نه تنها عضو دکانی که خود دایر کرده بود، نمیشود و از آن کناره گیری میکند، بلکه هشدار هم داد که “آوردن نقل قول از او”، خود آن دکه را هم ویران خواهد کرد! واقعا چه بر سر کمونیسم کارگری و مبانی “حکمتیسم” آوردند. این است که بی جهت نگفته اند که مازوخیسم و پوچیسم نیز میتوانند، “نیرو” جمع کند.  برای تخریب و برای از چشم انداختن مبانی کمونیسم.

در این سو، گرچه، “هنوز” و بطور رسمی، از مبانی کمونیسم کارگری اعلام برائت نشده است و کماکان آویزان شدن به “مواضع نادر”( منصور حکمت) در اختلافات درونی، از جمله مونتاژ بحث “سلبی و اثباتی” و “حزب و جامعه” و “حزب و شخصیت” ها بر مواضع و پرسوناژهای فعلی، مُد است، اما جدائی دیگر، یعنی جدائی اینها و کمونیسمشان از طبقه و سوخت و ساز آن، اظهر من الشمس است. نمیتوانند این فاصله را ببینند و بفهمند و هضم کنند. بیگانگی با مبارزات جاری کارگرن هپکو و هفت تپه را و جدائی از سوخت و ساز سوسیالیسم درون طبقه کارگر را، با “خطر استحاله” جنبش کارگری توضیح میدهند و توجیه میکنند. اگر این جریان به مبارزات کارگران هفت تپه و هپکو، مربوط بود، میبایست تشخیص بدهد که کارگران اعتصابی، در بستر فشاری که  رژیم اسلامی با مساله تحریمها و کشمکش با غرب با آن مواجه است، توازن قوا را به نفع خود نمیدانند و ناچار به عقب نشینی و اتخاذ تاکتیک واقعی تر فکر میکنند. تعبیر استحاله بر این تشخیص تغییر موازنه قوا بین کارگران هپکو و هفت تپه با رژیم اسلامی، دقیقا نامربوط بودن و جدا بودن این جریان از متن مبارزات واقعی کارگران هپکو و هفت تپه بود. کمونیسم انزوا و بی تاثیر، بار دیگر و این بار متاسفانه تحت نام کمونیسم کارگری،  ضرورت عاجل عرض اندام کمونیسم سیاسی و تاثیر گذار را فریاد زد.

اما در عین حال که ما شاهد جدائی ها و شکاف بین سکتهای انزوا و طبقه هستیم، در همان حال نیز بروشنی تفاوت و شکاف بین “تئوریها” را نیز نظاره میکنیم. درست در همان حال که انزواها کماکان در نقد “تئوری” ناموجود سبز، “خود آموزی” میکنند، در همان حال نیز هم زمان بی تفاوتی فعالان درگیر در کشمکشهای طبقه کارگر، نسبت به فراخوانها و “ده فرمان انقلاب” را می بینیم و میشناسیم. پرسوناژ “شخصیت” ها در بحث مهم و تکان دهنده “حزب و جامعه” و “حزب و شخصیتها” و “حزب و قدرت سیاسی” در مبانی کمونیسم کارگری با نمایشی کمدی که به جای خنده دار بون، حرص آدم را در می آورد، جا بجا و رفو کاری شد و چهره تجسم راست پرو غرب و نماد “اکس مسلم” بالای جملاتی از بحث و جدلهای سخت و پیچیده به قدمت بیش از بیست سال، “کپی و پیست” شد. در خارج از این دنیای خودشیفتگی و نارسیسیم سکتاریستی، اما، کارگر صنعتی، “دکتر و مهندس” لباس کارگر پوشیده و آچار بدست گرفته، که “اکس” هیچ طبقه و فرهنگ دیگری نیست، کنار دیوارهای تخریب شده “خانواده” چند هزار نفری کارگران هپکو، به دنبال منابع و ادبیاتی است که او را فرموله تر و منسجم تر، در برابر یک مشت اوباش اسلامی، مسلح کند. روی آوری به ادبیات کمونیسم کارگری و آثار منصور حکمت، دارد به مسیر واقعی  و به بستر جدال کارگر با سرمایه سیر میکند. و این تنها نقطه امید است برای عبور از کمونیسم های بی تاثیر و گذر ازتزها و تئوریهای روتوش شده سابق و اسبق انواع کمونیسم های ملی و خلقی که در جوهر بر اساس ضدیت با علم و دانش استوار اند.

چفت شدن دگر باره “دکترین علم شرایط رهائی طبقه کارگر” با تعقل و تفکر لایه سوسیالیست کارگران صنعتی؛ و برجسته شدن بی ربطی مطلق انزواهای سکتی به حزب راستین طبقه کارگر، بسیار امیدوارکننده است. این آغازی نوین برای کمونیسم کارگری اوریجینال و به نام  و به قلم و از زبان مستقیم تنها تدوین کننده مبانی آن است. در مقایسه با نسلی که “قرآن” و “نهج البلاغه” را از طاقچه ها برداشت و “به جای” آن کاپیتال و مانیفست کمونیست گذاشت، بدون اینکه لای آنها را بازکند، نسل جوان و فرزندان طبقه کارگر، وسیعا به کتابهای علمی و ترجمه و گاه تالیف آنها روی آورده اند. این پروسه بسیار باشکوهی است. این روند را باید با تمام قوا، یاری داد و به پیش سوق داد.

بگذار پرفسور ها و آکادمیسین های ضد لنین وضد کمونیسم کارگری، در نشریات تحت اداره و دارای مُجًوز از دائره ارشاد اسلامی، تا میتوانند روده درازی کنند ومُهمل ببافند. دوره هارت و پورتهای این دوایر که زیر اختناق اسلامی، برای کارگر سوسیالیست و مبارزان جوان اهل علم و تبیین علمی و مادی و دیالکتیکی جامعه و جهان، کُرکُری میخوانند و شعور انسانهای خلًاق و مولًد و مدرن را تحقیر و تمسخر میکنند، قطعا بسر خواهد رسید. این دوایر همراه با خیل پرفسورهای کمونیسم انزوا و دنیای عبارت پردازیهای مطنطن، اما پوچ و پوک و تماما غیر سیاسی و نا انقلابی، با تِرَک خوردن دیوار خونین و چرکین اختناق اسلامی، از پس کارگران آگاه و مبارز و سوسیالیست؛ و قشر وسیع فرزندان تحصیلکرده طبقه کارگر، برنخواهند آمد.

نیمه اول اکتبر ۲۰۱۹

Posted in: Uncategorized

» Leave a Reply