به سایت ایرج فرزاد خوش آمدید


Posted by at ۲۶ مهر , ۱۳۹۸

این روزها، شاهد کنگره ۱۱ حزب کمونیست کارگری ایران بودیم. صحنه هائی از تملق متقابل و خودشیفتگی های مستی آور و هلهله های نمایشی و تصنعی. همه به نوبت ایستادند که از یکدیگر تملق بگویند و پدیده حزب کمونیست کارگری تحت لیدری حمید تقوائی که جسم و وجودش را هیچکس در جامعه ایران احساس نمیکند و نمیبیند، پدیده ای که کمترین فشار سیاسی را بر جمهوری اسلامی ندارد، از هیچ به عرش اعلی ببرند.

این حزب حتی آن وجه قدیمی تحزب کمونیستی را که در دوران منصور حکمت در “خارج کشور” داشت، با کمپینهای چرخش به راست، در هیات “اکس مسلم”، جایگزین کرده است. عرصه “پناهندگی”، که در آن زمانها میدان حضور کمونیسم و کمونیسم کارگری در جدال تصویرها بر سر نفوذ سیاسی در میان میلیونها پناهنده و مهاجر ایرانی بود، جایش را به بنگاههای معاملاتی و مشاوره “درصد”ی داد و نهادهائی مثل ” اول، کودکان”، در زیر مجموعه انجمنهای غیر سیاسی و فرهنگی قرار گرفت که بابت آن و به نسبت تعداد اعضاء و تعداد “کلاس های آموزشی”، از دولتهای شمال اروپا و نهادهائی که نگهبان سیاست نسبیت فرهنگی اند،  از جمله آنها “کلیسا”ها، “کمک هزینه” دریافت میکنند؛ و چند نفر از “کادر”ها به عنوان کارمند و مسئول، به استخدام در می آیند. این نهاد هم که قرار بود، از جانب کمونیسم کارگری در سطح سیاسی، حق کودک و جایگاه کودک را در اولویت قرار بدهد به یک بنگاه شغلی و محل ارتزاق تحول و “انتقال طبقاتی” یافت. ستایش های متقابل بین کارمندان و روسای این کمونیسم کارمندی چنان جماعت را از خود بیخود ساخت و “از خود راضی”، که همین فعالیتها در روزهای آخر هفته در کنار زندگی معمولی به حساب سنوات خدمت، در کارنامه همگی ثبت خواهد شد. احساسات کاذب و خودفریبی ها در میان سوت کشیدنها و کف زدنها بر فضای کنگره مذکور، کوچکترین ایراد و انتقاد به “کم کاری” و یا ایراد به نقل مکان سیاسی و طبقاتی این چندین ساله اخیر را، با تمسخر و تبختر بدرقه کرد. این را از جمله در نتایج انتخابات دیدیم، متملق ترینها رای شان از کادرهای با سابقه، اما، با “کمی” زاویه نسبت به سیاستهای جاری، بسیار بالا تر بود. همه با هر نوبت گرفتن، بخود و دیگران و همگی با هم به لیدر و به حزب “زنده باد” گفتند. اما برای هر کس که ناظر سیر اسباب کشی اینها به سوی راست بوده است و “از بیرون”؛ بروشنی میداند که آن مناسک تملق متقابل به قصد پنهان کردن همان انتقال طبقاتی و اجتماعی کمونیسم کارگری؛ بخشهائی از یک سریال واحدِ دوران پسا فروپاشی حزب کمونیست کارگری ایام منصور حکمت بودند. هدف این بود که سعی کنند، به عبث البته، جامعه را نیز چون شرکت کنندگان آن نمایشها، در نظر بگیرند که گویا میتوان میلیونها انسان دردمند و پا بر زمین و درگیر با صدها معضل و مشکل اجتماعی که ادبیات مبانی کمونیسم کارگری و نوشته های شخص منصور حکمت را در دسترس دارند، بخاطر “درایت”ها در آن آسباب کشی سیاسی، و دستبرد به مبانی کمونیسم کارگری، در میان هیاهو و طنین اصوات پر طمطراق، با خود همراه و “گمراه” کنند.

 تمام سخنسرائی ها در تمجید از خود و تعظیم در برابر ابهت های کاذب، همین هدف را دنبال کرد. اما بهر حال این مساله که قرعه کنترل و لیدری خرده بقایای حزب کمونیست کارگری ایران، در یک برهوت تاریخی پس از مرگ منصور حکمت، و متعاقب تکه پاره شدن حزب کمونیست کارگری ایران، به نام عناصری در آمده است که در ایام سختی ها و در هجومها چه از درون و یا بیرون، مثل ماجرای شبیخون مستعفیون دوخردادی، در حاشیه بودند، فلسفه این مناسک و مراسم از خودمتشکری و نارسیسیسم را کاملا توجیه میکند. کسانی که صندلی رهبری و موقعیت کادری کمونیسم کارگری، “مفت چنگ”شان شده است، و لایه ای از بدنه و حتی کادرهای “جدید” که کمونیسم کارگری را با روایات منتقدین “مجاز” در ایران, و عینا با عبارات و اصطلاحات رایج در “گفتمان”های آن دوایر یکی گرفته اند، مستقل از اینکه حتی از هر شائبه “انقلابیگری”، کمونیسم پیشکش، تهی اند، بناچار باید، بر طبل پیروزی بکوبند و در این “غنیمت” گرفتنها، درهلهله و غریو شادی، غرق در شعله های نور و آتش  رویائی و خیالی بشوند.

و هیچکس نمیتواند مانع تلاءلوء نمایش بادکنکهای رنگی این بالماسکه در آن چادر و در گوشه ای متروک و منزوی از این جهان پرتلاطم و سرشار از رویدادهای بزرگ بشود. این ها در دنیای کوچک خود، قهرمان همان کنج انزوای خود هستند. این جهان مینیاتوری با شادیها و خودستائی های محبوس در آن کُنج نان به قرض دادنهای متقابل را به خودشان واگذار می کنم.

اما، مساله مهمی که به این دنیای سراپا موهوم و کوچک دیگر مطلقا مربوط نیست و مربوط نبود، بحثها حول “اصلاحیه”ها  بر؛ و تغییرات در برنامه “یک دنیای بهتر” بود.

برنامه یک دنیای بهتر، مثل مانیفست کمونیست، برنامه و مانیفست مصوبه توسط هیچ حزب کمونیست کارگری کشوری نیست. مانیفست کمونیست را مارکس و انگلس نوشته اند. از آن سالها به بعد در سراسر عالم احزاب کمونیست بر “اساس” مانیفست شکل گرفتند، اما هر حزب کشوری برنامه خاص خود را با هر برداشت از مانیفست، تدوین کرد. تغییر در برنامه های احزاب مربوطه، طی پروسه زمان انجام گرفت و احزابی به نام کمونیست سر برآوردند که بنیاد سیاسی آنان با مانیفست کمونیست، در تعارض بود. با اینحال، حتی آن احزاب این جسارت را بخود راه ندادند که با هر تغییر جهت سیاسی و دیدگاهی و هر نقل مکان اجتماعی و طبقاتی، نه در برنامه حزب خود که به متن مانیفست کمونیست دست ببرند و آنرا تغییر بدهند.

“یک دنیای بهتر”، صاحب دارد. منصور حکمت نویسنده و تدوین کننده آن است. یک دنیای بهتر، مبنای تشکیل هر حزب مدعی کمونیسم کارگری است. عنوان بسیار گویاست: “یک دنیای بهتر، برنامه حزب کمونیست کارگری”. و نه برنامه حزب کمونیست کارگری”ایران” و یا حزب کمونیست کارگری “حکمتیست” رسمی یا غیر رسمی و یا حزب کمونیست کارگری کردستان و یا عراق و یا هر حزب کمونیست کارگری “چپ” در هر کجای دنیا.

حزب کمونیست کارگری ایران نمیتواند و از نظر پرنسیپال مجاز نیست، دست به متن “یک دنیای بهتر” ببرد. همانگونه که هیچ حزب دیگر کمونیسم کارگری در هر جای جهان مجاز به این کار نیست. اگر حزب کمونیست کارگری و کنگره مذکور، تمایل دارد و زیر فشار جنبش “فمن”، “اعتراض عریان” و یا همجنسگرایان، که از نظر سیاسی چپ تا راست و حتی فاشیستها را هم در برمیگیرد، و یا التزامات ناشی از تغییر میدان فعالیت به بستر “اکس مسلم” ناچار است، به تغییراتی در برنامه دست ببرد، باید بدوا، متن دیگری غیر از متن موجود در “یک دنیای بهتر” را به عنوان برنامه حزب خود، مبنا قرار بدهد.

دخل و تصرف در متن “برنامه حزب کمونیست کارگری”، از جانب هیچ حزب مدعی کمونیسم کارگری مجاز نیست، همانطور که تاکید کردم و مستدل ساختم که تعهد احزاب مدعی کمونیست به پرنسپپ ها چنان عمیق بود که طی سالها بخود اجازه دخل و تصرف در مانیفست کمونیست، نوشته مارکس و انگلس را ندادند.

درست است که تصادف تاریخ، عده ای را از حاشیه سیاست کمونیسم کارگری به متن پرتاب کرد و صندلی و مقام “مفت چنگشان” شد، اما بازیچه قرار دادن برنامه یک دنیای بهتر و نگاه به آن چون یک غنیمت بادآورده، دیگر خط قرمز است.

۱۸ اکتبر ۲۰۱۹

iraj.farzad@gmail.om

Posted in: Uncategorized

» Leave a Reply