سیل خانه ام را برده است، اما بگذارید فوائد باران را شرح دهیم
اکنون برای هر کس که مجادلات و مباحث جاری بین طرفداران خطوط مختلف در کومه له را تعقیب کرده باشد، روشن است که شکاف جدی است. اما جدی بودن این شکاف به معنی وجود دو گرایش متضاد از نظر سیاسی و دو نوع تبیین کاملا متباین از “کومه له” نیست. در این رابطه برخی از مواضع طرفین این کشمکش، گویا هستند. جهت اطلاع خوانندگان، من قبل از نوشتن این یادداشت توهم داشتم که آیا میتوان “چپ” فعلی کومه له را وادار به اقدامی جدی کرد؟ مواضع این چپ من را به این نتیجه رساند که از هرگونه ابهام و خوش باوری دست بردارم.
به این جملات توجه کنید:
” چند ماه قبل از کنگرە ١۶ کۆمەلە در سال ٢٠١۴ بروزاتی از اختلافات بە شیوەای غیر سیاسی و بیشتر بصورت اتهاماتی از جملە تعطیل کردن اردوگاههای کۆمەڵە، حذف رفیق ابراهیم از دبیر اولی کۆمەڵە و گرایش بە حزب کمونیست کارگری و … از طرف تعدای از رفقای طرف مقابل و در سطح وسیعی در درون تشکیلات اشاعە دادە شد کە درکنگرە فوق ناکام ماندند.”
پس فاصله گرفتن از کومه له به عنوان موجودیت اردوگاهی، که زمینه و پیشینه آن به تفصیل در اسناد ضمیمه در دسترس خواننده است، “اتهام” است، پس گرایش به مباحث “کمونیسم کارگری”، “شایعه” است!
جدال بر سر اینکه کومه له اردوگاه است یا تشکیلات شهرها، سابقه دیرینی دارد. موجودیت اردوگاهی و کومه له به مثابه اردوگاه یکی از مهمترین نقطه شکافها در رهبری حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن، کومه له، بود که من، اسناد و مباحث آن را منتشر کرده ام و از تکرار جزئیات آنها صرفنطر میکنم. نگاهی به آن اسناد، نشان میدهد که پیش فرض گرفتن موجودیت سیاسی “کومه له” به مثابه اردوگاه، درست وقتی که این اردوگاه تحت اداره و نظارت و کنترل احزاب حاکم در “اقلیم” کردستان عراق است، انکار سیل و نوشتن انشاء اندر فوائد باران است.
دقت کنید که مباحث مبانی کمونیسم کارگری، در حزب کمونیست ایران شروع شد و کنگره های دو و سه حزب کمونیست ایران آن بحثها را “باور مشترک” میدانست. کومه له، پس از کنگره موسس، ادامه تکامل محفل سیاسی و “تنها” کنگره آن یعنی کنگره موسوم به کنگره اول نیست. بنابراین وقتی ما از کومه له و حزب کمونیست ایران حرف میزنیم، بحث از یک عبارت و یک لقب و یک شبح مرموز نیست که انگار به همان اندازه که محصول کنگره اول “سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران” است، محصول کنگره های ۲ تا ۶ نیز هست. کومه له پس از کنگره ۲ یک خط فاصل سیاسی- فکری- سیاسی و سبک کاری را با “محفل” و محفلیسم پوپولیستی ترسیم کرد و در کنگره ۳ خود، برنامه حزب کمونیست را به تصویب رساند.
بحث اینکه کومه له اردوگاه است یا سازمان سیاسی کارگران و زحمتکشان در شهرها، بحث های پر حرارت در صفوف کومه له؛ و از “مصوبات” کنگره ۶ کومه له و یکی از پایه های کمونیسم کارگری در “کردستان” است. بطور مشخص سمینار دوم “مبانی کمونیسم کارگری”، مرداد ۱۳۶۸- اوت ۱۹۸۹ این عنوان را دارد: “کمونیسم کارگری و فعالیت حزب در کردستان”. این بحث هم ضمیمه این یادداشت است. بدون دفاع از این موجودیت عینی و اسناد مصوب، چه در حزب کمونیست ایران و یا سازمان کردستان آن، به عنوان کومه له کمونیست و حزب کمونیست ایران، مرزبندی و صف آرائی بین کمونیسم و ناسیونالیسم، بی معنی است.
از این نظر، این مساله که جناح به اصطلاح چپ، “اتهام” مینامد، در حقیقت به این معنی است که اینها خود را موظف و مکلف به دفاع از کومه له کمونیست کنگره ۲ تا ۶ نمیدانند و حزب کمونیست ایران را با کنگره های آن برسمیت نمیشناسند. حزب کمونیست ایران، پس از کنگره سوم و در پی اتفاقات پس از جنگ خلیج و به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست در اقلیم کردستان عراق، “وجود خارجی ندارد”. ارجاع به مصوبات یک پدیده ناموجود در این اختلافات از پدیده های عجیب و غریب است. این را بروشنی در پاتک های جناح ابراهیم علیزاده میبینیم. “هیات اجرائی” حزب کمونیست ایران که بر روی کاغذ بالاترین ارگان حزبی و از جمله ارگان مافوق سازمان باصطلاح کردستان آن نیز هست، در عمل پائین تر از هر عضو ساکن در اردوگاه است. خود این جناح دارد میگوید حزب کمونیست ایران، “کشک” است و “پلاتفرم”های آن برای “ایجاد قطب چپ” با جریانات “سراسری” سرگرم کردن خود با “نخود سیاه” است.
این اولین پاشنه آشیل طیف مدعی چپ است که بطور واقعی مخالفت با ابراز وجود اردوگاهی کومه له را پس از این همه سال، “اتهام” میدانند. دقیقا همینجاست که به جای اینکه آن اتهام را بپذیرند و دلایل خود را برای “حذف” سیاستها و مواضع ابراهیم علیزاده در راس کومه له موجود، مستدل کنند، اصل صورت مساله را حذف کرده اند تا اختلافات را با پذیرش کومه له پس از تبدیل شدن به اردوگاه و با قبول آن به عنوان اردوگاه بنویسند. اگر دفاع از موجودیت عینی و واقعی حزب کمونیست ایران و کنگره های ۲ تا ۶ کومه له را که مشخصا در کنگره شش تصمیماتی برای فاصله گیری قطعی از موجودیت اردوگاهی را به تصویب “رهبری” کومه له وقت رساند، “اتهام” تلقی کنند، از نظر ماهوی چه تفاوتی بین این چپ و دیگر مدعیان “بازسازی کومه له زحمتکشان” وجود دارد؟ اگر قسم و آیه می آورند که والله بالله و “به خون شهیدان قسم” مخالف کومه له اردوگاهی نیستند، از تمام بحثها و جدلهائی که “قبل از انشعاب از کمونیسم کارگری” در خود تشکیلات کومه له و حزب کمونیست ایران در باره خطر سقوط سیاسی کومه له و از کف رفتن استقلال سیاسی آن با تن دادن به موجودیت اردوگاهی، تبری میجویند؛ براستی چرا از اتهام “تعطیل کردن” اردوگاه میترسند و تداعی شدن با کمونیسم کارگری را “شایعه” میدانند؟ چرا میتوان تغییر ماهیت مجاهدین را از یک سازمان سیاسی مذهبی در داخل ایران به کمپ نشینان تحت حمایت دولتها، چه در عراق و یا آلبانی، براحتی “فرقه”، “سکت های فالانژ” نامید، اما اگر در برابر چشم جامعه می بینند که از استقلال سیاسی کومه له سالهای بین کنگره ۲ تا ۶، چیزی باقی نمانده است و موجودیت اردوگاهی را با پول دولتها حفظ کرده اند، “کومه له” روئین تن نمیتواند “سکت غیر سیاسی” نامیده شود؟ “منبع” آن کمک های مالی و “جغرافیا”ی اردوگاه؛ راز وحشت از این “اتهام” را برملا میکند. جغرافیای اردوگاه در “کردستان” قرار گرفته است و منبع کمک مالی و نگهبانان و زندانبانان اردوگاه، “دولت اقلیم در کردستان عراق” و یا با “واسطه گری” خودی های “کرد”. پدیده کومه له اردوگاه، ماهیتا با کومه له کنگره ۲ تا ۶ متفاوت است. دریافت مبالغ و مقرری های ده ها هزار دلاری حتی برعکس دورانهای گذشته، نه تنها به اطلاع همان اردوگاه نشین ها، نمی رسد، بلکه یک منبع معامله و منافع شخصی و مهمتر از آن منشاء غرق شدن سکت ایجاد شده در فساد سیاسی و مالی است. جریانات سکت و فرقه اردوگاه نشین و مواجب بگیر، حتی هیچ قرابت “سیاسی” با محفل “کنگره اول” سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران ندارد. آن محفل صرفنظر از آلودگی به ناسیونالیسم کرد و تعلق به سوسیالیسم دهقانی، جمعی از انسانهای انقلابی، شریف، راستگو و “مستقل” و “سیاسی” و متعهد به مردم بود. کومه له فعلی اردوگاه به این اعتبار حتی نتیجه تکامل و دگردیسی آن محفل و یا “بازسازی” آن هم نیست. این “سکت کردی”، محصول جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱، رسیدن جنگ ایران و عراق به مرزها، و شکل گیری دولت “اقلیم” در سیری از جنایت و آدمکشی و قتل ها و تصفیه های خونین بین جناح ملائی- پارتی است. موجودیت عینی این سکت باید نشانه باشد، نه سابقه و پیشینه افراد در “تاریخ” کومه له. تقی شهرام، جواد قائدی، تراب حق شناس و “بخش م.ل” نیز زمانی در راس سازمان مجاهدین خلق بودند. ندیدن این سیر که تعدادی از کاره های کومه له پیشین، در راس سکتها و خرده سکتهای اردوگاهی قرار گرفتند، اشتباه مهلکی است که به احتمال زیاد از همان جاذبه سیاست در جغرافیای “کرد”ها سرچشمه میگیرد.
میگویند آخر ما بر سر شیوه حاکمیت با کمیته رهبری فعلی و ابراهیم علیزاده اختلاف داریم. مادام که به صراحت از “کومه له کمونیست”، که با مصوبات رسمی خود در کنگره های یاد شده، تعریف میشود، خود را تداعی نکنند و تعلق سیاسی خویش را به آن بدون ترس از “اتهام” علنا اعلام نکنند، بحث حاکمیت شورائی از سوی “چپ” در مقابل بند و بست با ناسیونالیسم کرد از طرف “راست”، از محدوده “جدالهای درونی” در سکت اردوگاهی، فراتر نمیرود. در “روژآوا” هم از “خود مدیریتی” و “برابری زنان” بحث میکنند، تردیدی هست که طرف تا مغز استخوان به ناسیونالیسم کرد و “تمدن هلال زاگرس” اوجلان تعلق دارد و تماما وابسته و مطیع دولتهای ریز و درشت؟ چه فرقی دارد که شما کومه له را اردوگاه تحت الحفظ احزاب اقلیم فرض میگیرید، اما در “ذهن” خود به حکومت شورا ها فکر میکنید؟ دوستان عزیز چرا زلزله سیاسی و سیل مهیب سی سال قبل را هنوز هم که هنوز است بروی خود نمی آورید و در مقابل دارید با بحث “سوسیالیسم در یک کشور” و یا “حاکمیت شوراهای مردم” میگوئید آن مصیبتها و تلفات عظیم انسانی و میداندار شدن انواع راهزنان و سارقهای اسلامی و ناسیونالیستی در آن فاجعه بی سابقه که وجدان بشریت متمدن را به درد آورد، مساله شما نیست بلکه این است که شما انشای خوب مینویسید و “روحیه تان خوب است”؟ فراموش نکنید که زحمتکشانی ها هم همراه همین طیف که اکنون خود را با لکنت زبان “چپ” مینامد، در ابتدای کار “افق سوسیالیسم” منتشر کردند. بروید بخوانید ابراهیم علیزاده همان وقتها که هیچ خبری از به قدرت رسیدن احزاب اقلیم نداشت، دورنمای زندگی اردوگاهی تحت حاکمیت رژیم عراق را پیش پای کومه له کمونیست گذاشت و پاسخ گرفت. تفاوت این است که حالا با سکوت معنی دار در باره کومه له کمونیست غیر اردوگاهی “میترسند” مثل آن وقت ابراهیم علیزاده صراحتا اعلام کنند که مباحث و مصوبات کنگره های ۲ تا ۶ کومه له، “بحث های صد من یک غاز”بودند.
با عبارت پردازی ها و اعلام تعلقات عرفانی به “حاکمیت شوراها” و خود فریبی ها برای “تشکیل قطب چپ سراسری”؛ دارند خود را از یک مبارزه جدی علیه تغییر ماهیت سازمان سیاسی کومه له با یک تاریخ شناخته شده و مکتوب و مستند، و سپس قوام گرفته و تغییر ماهیت داده به عنوان یک سکت اردوگاهی، کنار میکشند. ابراهیم علیزاده هم وقتی فهمیده است که این مدعیان “چپ”، تعلق به تاریخ کومه له کمونیست را “شایعه” میدانند و مبارزه با سکت اردوگاهی را “اتهام”، با تحقیر و خفت و خواری، آنان را دنبال “نخود سیاه” ایجاد قطب “چپ سراسری” فرستاده است.
با همه اینها، به نظر میرسد که تبدیل کردن سازمان سیاسی کومه له به یک سکت و یا خرده سکتهای متحجر و اردوگاهی، براحتی نسخه مجاهدینی نیست. مقاومت “چپ” که به وجدان انسانی خود رجوع میکند و علنا در برابر قبضه امکانات و مهندسی انتخابات و تحقیر کمونیسم و خوش رقصی برای ناسیونالیسم کرد در جهت به سرانجام رساندن “انقلاب ایدئولوژیک”، ایستاده است، این حقیقت را نشان میدهد که حلقه دیگری از پروژه سقط شده “بازسازی سازمان زحمتکشان” و “ضرورت فعالیت به نام کومه له”(روند باصطلاح سوسیالیستی) برای تبدیل قطعی ته مانده کومه له سابقا کمونیست به فرقه های اردوگاهی که با هر جک و جانور ناسیونالیستی و اسلامی حاضر است کنار بیاید و کمونیسم را نفرین کنند؛ به دست انداز افتاده است. این مقاومت، اما، هنوز غریزی و دفاع از صیانت نفس است.
باید کل حقیقت و تاریخ کومه له کمونیست را برای نسل جوان گفت. معلوم است که چپ در پی حفظ شرافت و حرمت و حیثیت سیاسی خود است. اما معضل پیش رو، نه اخلاقی و شخصی که تماما سیاسی است. اگر “قبضه کردن” امکانات در دست کمیته رهبری کومه له اردوگاه و ابراهیم علیزاده، میتواند طیف وسیع و بی خبر را، بطور “فله”ای به سکت کومه له اردوگاه جذب کند، این شیوه تماما دفاعی و در پیش گرفتن راه خلاص خود، و “فرار” از مهلکه است. استعفاهای تاکنونی این را نشان میدهد. بازگوئی و تکرار مکرر یک تاریخ پر از عظمت و افتخار و نبرد بر سر آرمانهای کمونیستی در سیر تاریخ کومه له سیاسی و کمونیست و اعلام تعلق به آنها با سَرِ بلند و با غرور و حق بجانب؛ و بازتکثیر اسناد و مدارک آن دوره پر تحول، ضمانت است و تعهد در برابر سرنوشت سیاسی نسل جوان و در عین حال تنها میدان ظاهر شدن مدعیان چپ در سیاست کلان و نه از موضع “رفع اتهام” تعلق به آن تاریخ.
واکسینه کردن جامعه در مقابل شیوع سموم ناسیونالیستی و تعصبات و خرافه های سکت گرائی ناسیونالیستی، بویژه در دوره پر تحول کنونی، یک وظیفه عاجل است. آیا “چپ” در کومه له فعلی وظیفه ای برای خود قائل است یا کماکان به “دفاع از خود” مشغول میماند و در جنگ فرسایشی جناح ابراهیم علیزاده و شوالیه های او در “خط مقدم”، با خط و نشان های: “آزموده را آزمودن خطاست”، نیرو از دست میدهند؟
ایرج فرزاد
۳۱ اوت ۲۰۲۰
ضمیمه ۱: ۹ مبحث
ضمیمه ۲: سمینارهای مبانی کمونیسم کارگری