اسد گلچینی میخواهد جنگ و دعوای درونی با یاران دیروز خود را به هزینه من پیش ببرد. این پند و اندرزها به من: که از “دنبالچه سیاست کومه له شدن” دست بردارم و در عوض به “بحث روشن در مورد وضعیت فعلی کومه له” بپردازم، ظاهرا خطاب به من است، اما بطور واقعی رو به جماعت خط “غیر رسمی” است. چه، در دور اول اعتصاب عمومی، مه سال ۲۰۱۰، آن زمان که هنوز حزب اسد گلچینی تجزیه نشده بود، اینها حتی کار را بجائی رساندند که بگویند فراخوان دهنده اصلی بوده اند. این آنها بودند که نه تنها به “دنبالچه” سیاست کومه له تبدیل شدند، بلکه علنا اعلام کردند که خودِ کومه له اند!
در اعتصاب عمومی اوت ۲۰۱۸ که به فراخوان “مرکز همکاری احزاب کردستان شرقی” انجام شد، انشعاب در حزب اسد گلچینی اتفاق افتاده بود و آن “وحدت اراده” سال ۲۰۱۰ بهم خورد. به بخشی از یک نوشته مکتوب و جدلی من با رفیق مجید حسینی، با عنوان: “دنباله روی فعال؟” در رابطه با فراخوان مرکز کذائی توجه کنید:
[اما ایراد اینجا است( که ر. ایرج فرزاد) دخالتگری کمونیست ها را در این ماجرا رد می کند بدون اینکه راهی نشان دهد. نقدها در حد اشاره به مخاطراتی است که ناسیونالیستها با راه حل آمریکائی برای جامعه دارند. برای خواننده روشن نیست مردم و کمونیست ها در جامعه چکار کنند. چگونه به مقابله با این وضع بر خیزند. فعالین چپ در جامعه اگر در این اعتصاب شرکت نمی کردند و سازمانش نمی دادند وجه اجتماعی کمونیسم در کردستان ضربه میخورد و میدان برای آنها خالی می ماند.”
و:
” مهم برداشت از این وضعیت، نگاه فعالین چپ و کمونیست به خود است. قشر فعالین خارج از این احزاب در هر شهر و مرکز کارگری نباید نقش خود را دست کم گیرند”( مجید حسینی، مخاطرات پیش رو در کردستان، ۷ اکتبر ۲۰۱۸ )
امیدوارم استفاده رفیق مجید از تعبیر “راه حل آمریکائی” سهوی باشد. چرا که آن اصطلاح از جانب بازمانده محفل “کارگر پناه”، در رابطه با مساله کرد در تقابل با “راه حل کارگری” در دنیای فعالیت مجازی به میان آمد. “مساله ملی”، از نظر کمونیسم انزوا و کارگر پناه، بطور عینی و خارج از زمان و مکان، یک بار مثبت و عدالتخواهانه دارد که اگر با راه “آمریکائی” حل شود، به انحراف میرود. من اینطور فکر نمیکنم. تصورم بر این نیست که هر راه حل غیر آمریکائی “مساله کرد”، الزاما مترقی و قابل حمایت است. حل مساله ملی، از نظر من به شیوه “غیر کارگری” و از “بالا” مثل “مساله ارضی”، ممکن است. مثال جدائی نروژ از سوئد، چک از سلوواک و استقلال تیمور شرقی از اندونزی در سال ۲۰۰۲ نمونه های ”راه حل “غیر کارگری” مساله ملی است.
بین دخالتگری و “دنباله روی” فرقی اساسی هست
رفیق مجید سوال خود را قدری گُنگ و چند پهلو، مطرح کرده است. از من ایراد گرفته است که چرا “دخالتگری کمونیستها” را “رد” کرده ام؟ اما در همان جملات نقل شده از نوشته خود او، باید به “مردم و کمونیستها” هم میگفتم که چکار باید بکنند و در ادامه میبایست مراقب بودم که اگر “فعالین چپ” در جامعه در آن اعتصاب شرکت نمیکردند و سازمانش نمی دادند، “وجه اجتماعی کمونیسم در کردستان ضربه میخورد و میدان برای آنها خالی می ماند. “
نیت و هدف من تقویت “فعالین چپ” نبود و نیست. در همان حال من “مردم و کمونیستها” را تواما و به یکسان مخاطب خود فرض نگرفتم. برای من آنچه اهمیت داشت و کماکان دارد، این بود که “کمونیسم”، با آن تعبیر مشخص و آن تاریخ معرفه اش برای من و مجید، چه اندازه قدرتمند از آن اعتصاب بیرون آمد؟ اگر رفیق مجید حقیقتا بتواند به من نشان بدهد که قشری از کمونیستها در کردستان وجود دارند که اذهانشان به پیشداوریهای ناسیونالیسم کرد آلوده نیست و مرز تا اندازه ای روشن از نظر نگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی با “فعالین چپ” و “مردم” دارند، آنگاه هیچ جای نگرانی برای حل شدن و هضم شدن آنها در تب اعتصاب عمومی و موضع غیر انتقادی و جانبدارانه در قبال پرچم سیاسی “مرکز همکاری” کذائی نبود. من آن هضم شدن را نه “دخالتگری”، که “دنباله روی” از هژمونی ناسیونالیسم کرد و مشخصا ثبت آن حرکت به نام “مرکز همکاری” کذائی دیدم و شناختم. اختلاف بین من و مجید و مبارزان کمونیست، از نظر من البته، اختلاف بین دخالتگری از یکسو؛ با دست روی دست گذاشتن و پاسیفیسم و “هیچ کاری نکردن” از سوی دیگر، نیست. تصور من این است که ارزیابی مجید از شرایط عینی و روانشناسی اجتماعی مردم و موقعیت کمونیسم و ناسیونالیسم، با ارزیابی من از همین پارامترها متفاوت است. پیش فرض من این نیست که موقعیت کمونیسم صرفا از جنبه “کمّی”، با موقعیت کمونیسم در کردستانِ سالهای قبل از جنگ خلیج و قبل از فروپاشی دیوار برلین، تفاوت دارد. در همان حال، هم ذهنیت مردم کردستان و هم جایگاه ناسیونالیسم کرد نیز کلا زیر و رو شده است.]
بنابراین، روشن است که این بخشی از طرفداران “خط ” سیاسی اسد گلچینی بودند که به دنبالچه کومه له و مرکز همکاری احزاب کردستان “شرقی” تبدیل شدند. جدل بین من و رفیق مجید یک اختلاف سیاسی بود که علنی و بدون اینکه ربطی به مچ گیریها و افشاگریها و رفتارهای ناشایست و غیر سیاسی متقابل بین دو شاخه رقیب یک خط واحد داشته باشد، صمیمانه و شفاف در معرض قضاوت همگان گذاشته شد. شما که در افشاگریهای متقابل پس از جدائی تان، شاهکار به ثبت رسانده اید، قدری جرات کنید و به همان روال رو به ” رویزیونیستها و مرتدین” شاخه غیر رسمی صریح باشید. اسد گلچینی اگر قصد دارد کماکان هویت سیاسی خود را در تاریخ کشمکشها و خرده حسابهای درونی “خط” خود تعریف کند، بی زحمت من را “خودی” فرض نکنند و اجازه ندارد با همان زبان و ادبیات با من سخن بگوید. من با هیچ طرف “نبرد” بر سر خط ایشان هیچ “دیالوگ” بویژه در پرده و لفافه و نیش و کنایه، ندارم. ادامه مرافعه بر سر اینکه کدام جمع و محفل نماینده “رسمی” یا غیر رسمی و “فرعی” است به من بی ربط است.
بعلاوه بگذارید مردم با مراجعه به نوشته ها و مطالب من در نشریه “بستر اصلی” و در سایت رسمی من قضاوت کنند که چه کسی در باره کومه له، “سیاست روشنی” داشته است.
و نکته آخر اینکه، تمرکز پُست من در فیس بوک- “وسط دعوا، نرخ تعیین نکنید”- بر نشان دادن جوهر واقعی”خط کورش مدرسی” بود. با حذف چگونگی و چند و چون دریافت کمک ها از جلال طالبانی، نه برای اسد گلچینی که چنان به آن خط وفادار مانده است که حاضر نشد با “خط رسمی” فعالیت متشکل را ادامه بدهد، بلکه جهت تنویر افکار بازهم از خوانندگان میخواهم که این جمله را در گوگل سرچ کنند، تا بدانند که آن خط، رسمی و غیر رسمی و “لحن” فعالان مستعفی و هنوز در صحنه، در برابر مدافعان مبانی کمونیسم کارگری، ریشه در کجا دارد: “این نمیتواند پایان کار باشد”.
ایرج فرزاد
۲۷ سپتامبر ۲۰۲۰
Posted in: ایرج فرزاد
» Leave a Reply