iraj farzad site » Blog Archive » کمونیسم تفننی در “عصرما”- ۱
Wordpress Themes

کمونیسم تفننی در “عصرما”- ۱

تصور میکنم اگر مارکس و انگلس در عصر “میدیا” و اینترنت زندگی میکردند، در زیر مجموعه کمونیسم تخیلی و یا کمونیسم های ارتجاعی، فصلی را به “کمونیسم تفننی” و در سو تیتر آن به کمونیسم سلیبریتی اختصاص میدادند.

حمید تقوائی، در بحث “حزب و حزبیت کمونیستی در عصر ما” که در “انجمن مارکس در دنیای مجازی” ارائه داد، زوایائی از این “انحلال طلبی در عصر ما” را به همه نشان داد.

بحث او بر دو محور استوار بود: “سرمایه داری در عصر ما” و نقش میدیاهای اجتماعی مثل فیس بوک، تویتر، اینستاگرام، یوتیوب و …در تحزب و سازماندهی.

بر محور اول، او طبقات و مبارزه طبقاتی را در “عصر ما” در تقابل ۹۹ درصدی ها و ۱ درصدی ها، “منحل” اعلام کرد. در محور دوم، هر تک “فعال” دنیای مجازی  را، فقط با دسترسی به یک تلفن موبایل و یا کامپیوتر، فی الحال عضو حزب نود درصدی ها اعلام کرد، بدون اینکه “برنامه” و “اساسنامه” ای را تبعیت کنند و یا به “حزب” نیاز داشته باشند. به گفته او، برای پیشبرد فعالیت سیاسی، عضویت در حزب لازم نیست، نشستن پشت کامپیوتر و تماس “وسیع” از طریق “کلیک” کردن بر کیبورد کامپیوتر و یا موبایل، فی الحال یعنی عضویت و خود حزب! حالا آن فعال با پیژاما است و یا هنگام خواب و یا در فاصله استراحت در روز کاری و یا در تعطیلات آخر هفته و یا سمستر؛ و در غیر جدی ترین و تفریحی ترین لحظات زندگی، مهم نیست. اینترنت، جهان واقعی را زیر و رو کرده است و انسانها را به تعدادی دیجیت و یا آی دی متحول کرده است. نه حزب لازم است، نه عرق ریختن، نه بحث و استدلال و نه سازماندهی هیچ چیز در جامعه. همه میتوانند در جذب “لایک” به کامنتشان، به عکس شان و یا به جوکهایشان، که موارد مبتذل نیز کم نیستند، کل تاریخ جنبش کمونیستی را از دوره کاپیتال و مانیفست و کمون پاریس و انقلاب اکتبر و سازماندهی ارتش و نیروی مسلح؛ در دنیای مجازی منحل اعلام کنند و بی اعتبار. در این دنیای بی در و پیکر برای ماموران وزارت اطلاعات و انبوه جاسوسان و عوامل نفوذی با اسامی جعلی نیز میدان “عضویت” پهن شده است.

این بحث ادامه یک تاریخ نیست، بلکه “پایان تاریخ” است. عصر کمونیسم حمید تقوائی؛ “تفنن” است در اوقات فراغت و به گفته او، “رای و عضویت”، و “فراکسیون” و “اقلیت و اکثریت” در احزاب سیاسی  دیگر “بی معنی” شده است. نظر متفاوت و جدل در عصر اینترنت دیگر معنی ندارد، هر کس به تنهائی در پشت مونیتور کامپیوتر و یا وقتی با تلفن دستی اش ور میرود میتواند نظر خود را بگوید و با تعداد “لایک”ها، به جای بحث و جدل حضوری، وزن خود و نظر خود را بسنجد.

بر این پیش فرضهای فعالیت در دنیای مجازی، “حزبیت” را هم “بازتعریف” کرد. حزب “افق” همه این تک فعالان دنیای مجازی، از نویسندگان پتیشن ها گرفته تا فعالان “رنگین” کمانی و اکتیوهای محیط زیست و “اعتراض عریان” را که فی الحال و بدون اینکه نیازی داشته باشند تقاضای عضویت در احزاب سیاسی را بنویسند، “عضو” جبهه ۹۰ درطی ها هستند، را وسعت میدهد. تا به این ترتیب آنان را به تداوم مبارزه در “عرصه” فعالیت خود در جهت به بزیر کشیدن حکومت ۱ درصدی ها “ارتقاء” بدهد. از این تناقض میگذرم که چگونه میتوان فلان عضو نژاد پرست را که از “حقوق هم جنس گرایان” دفاع میکند، یا فلان فعال “چهارشنبه”های سفید را که تا دیروز تحت عنایات خاتمی بودند و اکنون همراه و در کنار شاهزاده و وزیر خارجه ترامپ، به افق سرنگونی حکومت ۱ درصدی ها “ارتقا” داد؟ اما از نظر حمید تقوائی دنیای مجازی در “عصر” ما، از عهده چنین معجزه ای بر میآید! در یک منظره، و یا دقیق تر در یک “اطاق مجازی” فعال “چارشنبه های سفید” به تعبیر حمید تقوائی و نه از زبان خود آنان، عضوی از ۹۹ درصدی هاست، همچنانکه فلان فعال محیط زیست و دفاع از حقوق حیوانات و یا این یا آن همجنس گرا و یا عضو “فمن”، مستقل از تعلق ایدئولوژیک و یا منافع سیاسی و طبقاتی اش باز هم به وکالت تسخیری حمید تقوائی “عملا” چنین است، “ولی خود نمیداند”! اما معجزه “حزبیت سیاسی در عصر ما” با این شگردها قادر شده است دیوار “ایدئولوژیک” تعلق سیاسی و جنبشی و طبقاتی همان فعالها را در هم بکوبد. فلان فعال راست و طرفدار پمپئو و رضا پهلوی و سلطنت طلبان، گرچه عملا و در دنیای واقع با یک درصدی ها هم جهت و هم منفعت است و خودشان این را با صدای بلند و با تصویر و عکس اعلام کرده و اعلام میکنند، اما دنیای عجایبات مجازی، ماده و جامعه و انسان زنده سرش نمیشود، نژاد پرست هم جنس گرا، ضد کمونیست طرفدار محیط زیست و فعال حلقه آخوندهای دو خرداد و مرید خاتمی، در معجزات جاذبه و خرافه حفره سیاه جهان مجازی، غیابا و بدون نظر و رای و تصمیم سیاسی خود بصورت نیابتی“غسل تعمید” می یابند! این تز، به معنی واقعی دفاع از تعلق “ایدئولوژیک” بخشهای اکتیو همان نود و نه در صدی های کذائی است. “اعتراض عریان” از نظر “ایدئولوژیک” به یک در صدی های ضد کمونیست تعلق داشت. اما، حمید تقوائی گفته است “کمونیسم که ایدئولوژیک نیست”!

به نظر من این تزهای حمید تقوائی، نه از انحلال مبارزه طبقاتی و هضم “کشور”ها در دنیای “رنگین کمانی” ۹۹ درصدی ها و ۱ درصدی ها،  و نه از انحلال حزبیت در عصر میدیا و اینترنت و تبدیل شدن انسانها در زندگی واقعی به یک “آی دی” در دنیای مجازی و “تحول” جدلهای سیاسی و نظری به یک “کلیک” در کامپیوتر و یا موبایل، در نیامده است. اینها به وفور به بازار آمده بودند و جنس شان روی دستشان ماند، حمید تقوائی فقط آنها را، آنهم در دوره ای که پست مدرنیسم دکانش تخته شده است، “آپ تو دیت” کرده و از آنها “غبارزدائی” کرده است. این تزها:

۱. در سطح بین المللی با آغاز فروپاشی دیوار برلین، تز همه کمونیست سابقی ها و “نو مارکسیست”ها بود. گفتند و نوشتند فروپاشی “کمونیسم اردوگاه” خودِ بنیانهای کمونیسم مارکس و “مبارزه طبقاتی” را نیز از هم پاشاند و زیر علامت سوال بزرگی قرار داد. نوشتند که کمونیسم “علم” نیست و به جای مبارزه طبقاتی جنبش های “رنگین کمانی”، محیط زیست، هم جنس گرایان و اکتیوهای دنیای مجازی و “پتیشن” نویس ها نشسته است. گفتند کمونیسم یعنی دیکتاتوری و سلطه ایدئولوژیک.

۲. بطور مشخص بازتاب آن “غیر طبقاتی” نامیدن کمونیسم در ایران،  محصول “فروپاشی” حزب کمونیست کارگری ایران است. این تزهای عاریه ای در دنیای سیاسی نتیجه پناه گرفتن و عقب نشینی آوارهای باقی مانده به حضور در دنیای غیر جدی، نا مبارز و تفننی و سلبریتی مآب در پشت صفحه مونیتورها در جهان دروغین است. نه تنها “حزب و قدرت سیاسی” ایدئولوژیک تصویر شد، بلکه خودِ حزب به عنوان یک ابزار مادی و متحد کننده انسانهای مبارز در زندگی اجتماعی، “بی معنی” اعلام شد. این نظرات، نشان میدهد که وقتی “لیدری” کمونیسم شکست خورده به فعالیت در دنیای دروغین و مجازی تقلیل یابد، از کمونیسم، جز تفنن و “چت”؛ و تسکین انفعال و انحلال طلبی با تعداد کلیک کردنها و “share” کردنها چیزی باقی نگذاشته اند.

تزهای وام گرفته حمید تقوائی از “دگر اندیشان” دنیای پسا فروپاشی دیوار برلین، انحلال طلبی آشکار و نوعی جدیدی از کمونیسم هپروت و ارتجاعی برای موجودات مجازی و نامبارز و عافیت طلب در “عصر ما” هستند. این تزها از فرط سطحی گری حتی قابل اعتنا نیستند. اما یک حقیقت تلخ را همه ما میدانیم: پرت ترین و هپروت ترین گرایشات نیز توانسته اند، فاجعه ببار بیاورند و “نیرو” گرد آوری کنند. همین پرت و پلاگوئیها، میتواند “کمونیسم کارگری” در “عصر ما” و در غیاب بنیانگذار مبانی کمونیسم کارگری، منصور حکمت، چون تداوم شیوه فعالیت “حزبی” کمونیسم تصویر شود و به شکل یک “پیوستگی” قالب شود. پست مدرنیسم و نسبیت حقیقت، یک تعرض در دوران پسا فروپاشی دیوار برلین بود. کمونیسم مجازی و انحلال طلبی آشکار به این “ایدئولوژی” ارتجاعی در دوران پسا فروپاشی تحزب کمونیسم کارگری، جان تازه ای بخشیده است. این تصویر سازی و بدل سازی از کمونیسم کارگری است که مُخرّب است. اولین و کمترین آنها، آویزان کردن ابهام بر کل تاریخ جنبش کمونیستی و آثار و ادبیات و تجارب آن؛ و به طور اخص ایجاد شک و تردید بر تاریخ کمونیسم کارگری در ایران و کل ادبیات آن است. با فروپاشی دیوار برلین، هجمه ها به کمونیسم تحت عنوان مبانی و ستون اردوگاه شوروی سابق، شتاب تندی گرفت و کار توسط شبه کمونیستها به آنجا رسید که ریشه ها و علل فروپاشی را به لنین و انگلس تسری دادند. همین نشانه ها را در انتقاد به حزب کمونیست کارگری کنونی نیز شاهدیم. انتقادها فقط به نگرش فعلی حمید تقوائی محدود نمی ماند. قبلا دوخردادیون، ابتدا به “حزب و قدرت سیاسی” بند کردند و در ادامه و پس از استعفا نوشتند و گفتند که “انحراف” از همان دوران مارکسیسم انقلابی “ریشه” دوانده بود و دهه طرح مباحث کمونیسم کارگری، “دهه از دست رفته” بود. وصل کردن مواضع کنونی حمید تقوائی به تاریخ کمونیسم کارگری فی الحال شروع شده است. ناسیونالیستهای چپ، ضد کمونیستهای دو خردادی، خیل کارگرپناهان و طرفداران ریاکار “نو خلقی” و قدیم کومه له ای ها، که ایستادگی مبارزان سرسخت کمونیسم کارگری در برابر ناسیونالیسم کرد را در جریان به قدرت رسیدن جریانات ناسیونالیستی در کردستان عراق در بطن عروج خونین نظم نوین در جنگ خلیج، ۱۹۹۱ ، به عنوان “هزیمت” و ضربه زدن به “جنبش کردستان” جار زدند، این مواضع ضد اجتماعی و عوامانه حمید تقوائی را بار دیگر شاهد مثال می آورند تا نه یک بحث و تقابل سیاسی و نظری، که نفرت از مبانی کمونیسم کارگری را بار دیگر به صحنه بازگردانند. این طیفها در مصافهائی سخت و سرنوشت ساز در همان دوران تند پیچ سیاسی، به سوراخهای خود عقب رانده شدند و رسوا و ساکت شدند و حزب و ائتلاف نفرت از کمونیسم، شکل نگرفته، سقط شد. تصویر کردن کمونیسم کارگری به عنوان یک هابی و سرگرمی تفننی، مجازی و غیر سیاسی، بار دیگر آن تُفاله های سیاسی را در منجلاب ضد کمونیسم به صحنه “سیاست” و لیچار گوئی به کمونیسم کارگری و ترور شخصیت منصور حکمت دعوت میکند. این وجه از مساله، یعنی آویزان کردن ابهام و تردید در باره مبانی کمونیسم کارگری و جدلهای نظری و تاریخ تجارب سیاسی و اصول و موازین سازمانی، بویژه در دوره بحرانی کنونی و بطور اخص در شرایطی که اسلام سیاسی در ایران با معضل فروپاشی و سقوط روبروست، از اولین آثار مُخرّب مهندسی کردن “بازتعریف” کمونیسم کارگری به عنوان کمونیسم دنیای مجازی؛ و بی نیازی مردم و طبقه کارگر از ساختن ابزار سیاسی و حزب سیاسی به اتکاء ادبیات موجود کمونیسم کارگری است. حمید تقوائی راه این ابهام پراکنی را با صراحت نشان داده است: در عصر اینترنت، کسی لازم نیست نه حزب بسازد و نه برای پیشبرد فعالیتهایش عضو حزب بشود و نه با ادبیات و تاریخ کمونیسم کارگری آشنا شود. تزهای عاریه ای کمونیسم مجازی حمید تقوائی، شواهد و “فکت” هائی از زبان یک “بنیانگذار” سابق اتحاد مبارزان کمونیست که هنوز هم به “منصور حکمت” خود را آویزان میکند و “هم خط” با او، در دست دوائر کارگرپناه، روشنفکران ضد کمونیست و ضد تحزب، برای برحذر داشتن مردم و کارگران از روی آوری به اصل و اوریجینالهای ادبیات و مبانی کمونیسم کارگری است. اگر نه آن “تز”ها حتی در همان دنیای مجازی، “مجازی” اندر مجازی اند. سالهاست که پست مدرنیستهای اصل و چه بسا “تئوریک” تر، بساط خود را جمع کرده اند.

ادامه دارد

ایرج فرزاد

۳۰ اکتبر ۲۰۲۰

محل نوشتن نظرات