پشت پرده انتخابات ۱۴۰۰- ۲
“مقام معظم” در سخنرانی به مناسبت سالمرگ “عروج ملکوتی” خمینی، سخنسرائی فرمودند. در باره اسلام، سکولاریسم، حجاب و “خط امام” در مرزبندی با اسلامیون سکولار و “متحجرین” و اینکه راه امام راحل در دو کلمه روشن است: “اسلام” و “جمهور”.
اما اینها را نه فقط “رهبر فرزانه” که همه جناحهای مختلف رژیم اسلام، از “حجتیه” و خط امامی ها، تا کارگزاران و اصلاح طلبان و انواع “اصولگرایان” چهل سال است میگویند و تکرار میکنند. اصل مساله، اما، در باره اتفاقات و تصمیماتی است که در “پشت پرده” انتخابات کذائی روی داده اند و اتخاذ شده اند.
خامنه ای این نکته اصلی را به آخر سخنرانی خود انتقال داد، شاید به این علت که از قبل میدانست، مُقدمات حذف او، یا بر اثر مرگ و یا برکناری، و نه تنها خود او بلکه هر جانشین احتمالی “رهبر” و “ولی فقیه” فی الحال کلید خورده است و فرمایشات “رهبر”، سنگ روی یخ است. او در همین بخش پایانی چنین گفت:
“به بعضی از افرادی که صلاحیتشان احراز نشد، ظلم و جفا شد و به آنها یا خانوادههایشان که خانوادههای محترم و عفیفی بودند، نسبتهای خلاف واقع داده شد که بعداً ثابت شد آن گزارشها غلط و خلاف است.”
منظور او د ر درجه اول، “لاریجانی” بود.
پاسخ “شورای نگهبان”، فوری، صریح و “دندان شکن” بود، که نفوذ کلام “مقام معظم” در پشت صحنه انتخابات ۱۴۰۰، مترادف این تعابیر بودند:
“شورای نگهبان از کلیه رسانهها موکدا میخواهد با توجه به محرمانه بودن بررسی صلاحیتها در این شورا و با عنایت به اینکه در بررسیها مجموعهای از موضوعات، مستندات و مدارک مورد ارزیابی قرار گرفته و برخی گزارشهای نادرست در نظریه نهایی شورای نگهبان موثر نبوده است، از گمانهزنی و استناد به امور غیرواقعی و نادرست اجتناب نمایند.“
نَفَس شورای نگهبان از جای گرمی در می آید، چه، اعلام رد صلاحیت لاریجانی نه توسط شورای نگهبان که در همان “پشت صحنه”، با دیدار هشدار گونه یک “مقام امنیتی” با لاریجانی، اعلام شد. شورای نگبهان ضمن آرزوی “عقل سلیم” برای خامنه ای در پرده جملات تشریفاتی:
“در پایان طول عمر و سلامتی مقام معظم رهبری دامت برکاته را از خداوند متعال مسالت مینماییم”؛ به ایشان هم هشدار داده است که “از گمانه زنی و استناد به امور غیر واقعی و نادرست اجتناب نمایند.”
به نظر میرسد “مقام معظم” از سناریوها و نقشه های هزار لایه دوائر “امنیتی” رژیم اسلامی و نهادهای جاسوسی و ضد جاسوسی دولتهای غرب و آمریکا، در راستای “جانشین سازی”، کلا کنار گذاشته شده است.
و این سناریوها و تجدید آرایش، در نقشه هائی فراتر از جنگ قدرت و تخاصم بین جناحهای اسلام سیاسی در ایران، قرار دارند.
دوران دنیای پسا فروپاشی دیوار برلین است. دوران پس از عروج خونین “نظم نوین” در جنگ خلیج ۱۹۹۱ و دوران پسا سقوط رژیم صدام است. پس از یک دوره نسبتا طولانی از بی ثباتی و تاریک شدن دورنمای سیر انباشت سرمایه و نا امن شدن حرکت آزاد پول و سرمایه و کالا در این منطقه سوق الجیشی و در مسیر “بزرگراه” بین آسیا و اروپا و آمریکا، و معضل “فلسطین و اسرائیل”، همه حرکتها و سیاستهای دوران بی ثباتی و “نامتعارف”، از جمله سرنوشت حاکمیت اسلام سیاسی در ایران، باید تعیین تکلیف شوند. رژیم اسلام سیاسی در ایران، یکی از مهمترین موانع این وضعیت آویزان و مبهم سیاسی و اقتصادی، از جمله در رابطه با معضل و بحران اسرائیل- فلسطین است. بحث تشکیل دولت فلسطین در کنار اسرائیل و پایان دادن به حضور و دخالت گروههای شبه نظامی اسلامی در منطقه، که به قدرت دولتی اسلام سیاسی در ایران پشت گرم اند، در این رابطه است.
ارزش مصرف اسلام سیاسی که در دنیای دو قطبی قرار بود “کمربند سبز اسلام” را به دور جامعه ایران بکشد و خطر ترقی خواهی و مدرنیسم و سوسیالیسم را که در متن یک انقلاب، به صحنه جدالهای اجتماع کشانده بود، از آن منطقه دور کند، سالهاست بسر آمده است. اروپا و آمریکا دوش به دوش جناحهائی از رژیم اسلامی، دستکم از دوران دولت دوخردادی سال ۱۳۷۶ در تلاشی سازمانیافته بوده اند که با چانه زنی ها در “بالا”، از قبیل برجام و غیره، و فشار از پائین در جامعه ایران با حمایت “حقوق بشری” در سطح بین المللی، موجبات “تغییر رفتار” رژیم اسلامی را بدون ترس و نگرانی از تجربه های “خشونت آمیز” سالهای آخر دهه ۵۰ شمسی و حضور فعال مردم در صحنه تغییر معادلات، فراهم کنند. ایران و این منطقه “بحرانی”، باید به مسیر متعارف شرایط سیر انباشت سرمایه هدایت شود.
رد صلاحیت ها و مهندسی یک “انتخابات” غیر رقابتی و سکه پول شدن فرمایشات و فتواهای رهبر معظم و بی تاثیر سازی جایگاه ولی فقیه در “وحدت کلمه” بین مسلمین، در رابطه با این تجدید آرایش سیاسی قرار دارند. رفتارهای “غیر عادی” نهادهای امنیتی و کُرکُری خواندن شورای نگهبان برای خامنه ای، نشان از یک نقشه بسیار پیچیده و کار شده برای جایگزینی اسلام سیاسی است. اینجا به نظر میرسد رفتار ها در “رختکن” نقش تعیین کننده تری از بازی در خود میدان علنی سیاست و “پر تماشاچی” دارند.
هر دو سو، یا همه طرفها، بسیار کارشده و نقشه مند، در این فکر اند که جامعه، مردم، کارگران و فعالان سیاسی عرصه های مبارزه اجتماعی و مطالبات اقتصادی و حقوق مدنی را، در “انتظار” تخمیر میان بالائی ها نگهدارند.
وظیفه نیروی پیشرو و مدافعان سوسیالیسم انقلابی و کارگری، تمرکز نور افکن ها بر تلاطم موجها در اعماق است و دادن یک پرچم و برنامه بدست جامعه برای عبور از اسلام سیاسی، به روایت واقعی راه حلهای پیشرو و مترقی و فعال نگهداشتن مردم در صحنه تحولات سیاسی و اجتماعی.
این سلاح و ادبیات این پرچم، ثبت شده و منسجم و با یک تاریخ به قدمت روزهای برآمد انقلابی در سالهای دهه آخر ۱۳۵۰، موجود و وسیعا در دسترس اند. نیروی سیاسی و حزبی که این پرچم سیاسی را بلند کند، نقش تعیین کننده ای در بایگانی نقشه ها و سناریو های پشت پرده، هر اندازه کار شده و با امکانات وسیع، دارند. چه، این سوسیالیسم و ادبیات آن همزمان در سیر تحولات این چهار دهه، بر تابوت انواع سوسیالیسمهای ملی و خلقی و “ضد امپریالیستی” آخرین میخ ها را کوبیده اند. زمین سیاسی با حضور کارگر صنعتی در صحنه جدالها و نسلی از نیروی جوان، پر توقع و غیر بدهکار به “پیشکسوتان” سوسیالیسم بورژوائی و خلقی و میهنی، برای بذر افشانی افکار و سیاستهای انقلابی، پیشرو، و سوسیالیسم پرولتاریای صنعتی دنیای امروز و جامعه شهری ایران فراهم است.
جامعه ایران بی صبرانه چشم انتظار تشکیل و سازماندهی چنین حزب و نیروی سیاسی است.
ایرج فرزاد
۶ ژوئن ۲۰۲۱