در کامنتهائی که در رابطه با نوشته های من در سایت “اخبار روز”، اما زیر مقاله های محمد قراگوزلو، آمدند و چرخیدند، اظهارات “مودبانه” برخی سران “شورش استعفا” از کمونیسم کارگری واقعا تماشائی بودند. رهبر همواره در سایه آن خَیل، جناب سعید. … و آقای جعفر رسام، جملات و تعابیری را بکار بردند که تردید دارم خود آنها به آنها باور داشته باشند. به جای حزب کمونیست کارگری نوشتند “حزب کذا” و به جای اسم رهبر جنبش کمونیسم کارگری نوشتند: “شخصیت کذاتر”. آقای جعفر رسا”م”، بعلاوه مرقوم فرمودند که “کمونیسم کارگری از اول هم “هیچ” نبود همراه با لحنی متعفن تر همه آن جماعت در باره منصور حکمت.
اما، تاریخ، درست همانجا که به آن “شخصیت کذاتر” برمیگردد، روایت دیگری را از زبان همین آدمک ها، ثبت کرده است. آقای جعفر رسام، در ایامی که زیر سایه آن”هیچ” زندگی میکرد و با گذشته و سابقه “مجاهدینی” خویش وداع میکردند، “کتاب” مینوشت که نشان بدهد مرزبندی اش با گذشته خویش جدی است و پیوستن اش به آن “هیچ” جدی تر. جالب این بود که درست تا مقطع تشکیل پلنوم ۹ حزب کمونیست کارگری، که در آن منصور حکمت بحث ها و به تعبیر کنونی رسام، “کفر”های حزب و جامعه و حزب و شخصیتها را طرح کرد، او وعده داده بود که دومین کتاب خود را به “منصور حکمت” تقدیم کند.
جناب سعید. …نیز درست تا زمانی که با تشکیل حزب کمونیست کارگری، مقام و صندلی اش در “کانون کمونیسم کارگری” بر باد رفت، خود را از “دیر باز” هم خط منصور حکمت میدانست. تا جائی که این “افتخار” را نصیب خود کرد که گزارش به کنگره سوم حزب کمونیست ایران، ۲۰ تا ۲۵ دی ماه ۱۳۶۷، تحت عنوان “اوضاع بین المللی و موقعیت کمونیسم”، نوشته منصور حکمت را ایشان در سالن کنگره “قرائت” کنند.
از این نظر، “کذا” و “هیچ” نامیدن کمونیسم کارگری و ترور شخصیت منصور حکمت پس از آن شورش خفت بار و شکست خورده، باور قلبی آینها نیست. اینکه پس از عروج جریان دوخرداد، اینها و آن صف نازنین مستعفیون از کمونیسم، از دم و بلا استثنی، به چنین هتاکی ها و نفرت پراکنی ها علیه کمونیسم کارگری و شخص منصور حکمت روی آوردند، صرفا یک “چرخش سیاسی” از کمونیسم به منشویسم دوخردادی نبود. چه، حتی بستر اصلی آن منشویسم، و از جمله خود آن صف مستعفیون در حاشیه همان گرایش سخت جان در تاریخ “چپ” ایران، فهمیده بودند که “جامعه مدینه النبی” خاتمی و حجاریان، در اجرای عملی تبدیل رژیم اسلامی سرمایه به رژیم سرمایه داران” و آن “چانه زنی در بالا و فشار از پائین”، سقط شده بود و آقای حجاریان در دادگاه پس از خیزش سال ۱۳۸۸، از تزهای خود “ابراز ندامت” کردند. لاجرم حال که چرخش سیاسی چون نقطه شروع گام گذاشتن به “مسیری دیگر” و “به شیوه دیگر” متمایز و متخاصم با کمونیسم کارگری به بن بست رسیده بود، میبایست چون جناب حجاریان، در مورد اینها بدون “دستگیری و شکنجه و اعتراف علیه وجدان خویش”؛ “توبه” کنند؛ و بخاطر سالهائی که اینها از بیزینس و پی گرفتن امر شخصی خویش”فریب” کمونیسم کاگری و منصور حکمت را خوردند، خود و گذشته و هر کس دیگری که در آن محاسبات خرده بورژوائی و “بقالانه” آنها را به مبارزه سیاسی دعوت میکرد، به باد فحش و توهین و ناسزا بگیرند.
لجن پراکنى به مقدسات سابق خویش، کذا نامیدن آنها، “کذاتر” نام بردن از رفقاى سابق خویش که منشاء اعتبار و احترام آنان بودند، ریشخند افتخارات و دستاوردهاى سابق خویش، تحت عنوان “هیچ” بودن آنها از “همان ابتدا”؛ و لگدمال کردن پرنسیپ هاى سابق خویش که اینها را از هواداری مجاهدین، مثل آقای رسا، و مائوئیسم، مثل آقای سعید…به “نام” هائی رسانده بود، همه اینها دلیل این تسلیم و خرد شدن و عجز کامل از درک شکست در “چرخش سیاسی” از کمونیسم کارگری به منشویسم دوخردادی بودند.
پنهان کردن این ناکامی، نه فقط به صفوف در هم شکسته و هنوز “پرابهام” شورشیان آوریل ۱۹۹۹، بلکه در خلوت “درونی” ، تنها با غلظت دادن به نفرت و کینه و پناه بردن به ادبیات توابین دستگیر نشده، رو به “بیرون” ممکن “بود” و انگار کماکان هست. خصوصیت انسان خرد شده و تواب سیاسی، برخلاف کسی که “چرخش سیاسی” میکند و صف عوض میکند، “بی پرنسیپی”، “تردید” و تذبذب در باره هر اصول سیاسی و اخلاقی، چه چپ و یا راست، است. صف درهم شکسته اینها را پس از “”کنوانسیون” نفرت از کمونیسم کارگری نگاه کنید و ببینید که اینها با “هم کیشان” خویش فقط چند ساعت پس از “افتتاح” آن مناسک با چه زبانی با همدیگر حرف زدند.
من این خصلت را در نویسندگان کامنتها تشخیص دادم و برایشان نوشتم که با کسانی که به هیچ پرنسیپ و اخلاق سیاسی پایبند نیستند، بحثی ندارم و در پاسخ به “پرسش ها”ی آنچنانی آنان نمیخواهم خوراک نفرت پراکنی و شخصیت شکنی را برای ادبیات مسموم و فرهنگ بی چشم و رو و دشنام های چارواداری، دایره توابین سیاسی فراهم کنم. توصیه من هم به همه کسان دیگری که در هر فضای مجازی با این موجودات طرف میشوند، این است که: “از نادم سیاسی” برحذر باشند. اینها نه تنها به خود اعتماد ندارند، که ارزانی شان باد و به این ترتیب، هذیانهایشان علیه مبانی کمونیسم کارگری و ترور شخصیت منصور حکمت، بر هرکس که مغزی برای اندیشیدن دارد، بی اثر است، بلکه از این نظر هم که از نظر سلامت سیاسی، و رعایت اصول اولیه مدنیت و نزاکت مطلقا قابل اعتماد نیستند.
ایرج فرزاد ۳۰ دسامبر ۲۰۲۲
Posted in: ایرج فرزاد
» Leave a Reply