راستش تمایل قلبی چندانی به انتقاد از روش رفقای مبارزان کمونیست در برخورد با “همایش کلن” نداشتم. اما لازم دانستم که از آنجا که آن شیوه بحث در پوشش دفاع از متد تحلیلی دیدگاه کمونیسم کارگری طرح شده است، چند نکته ای که وجوه تفاوتها در مبانی تحلیل را نشان میدهد، بنویسم.
رفقا قبل از نوشته: “همایش کلن، واقعیت ها”، در مصاحبه تلویزیونی از این بحث کردند که پس از انتشار منشور مطالبات حداقلی و از سوی “ ۲۰ نهاد و تشکل کارگری و صنفی و مدنی” در “داخل” ایران، اکنون وقت دخالت احزاب و جریانات و شخصیتهای منتسب به کمونیسم کارگری است. در نوشته “واقعیت”ها وقتی اسامی تعدادی از جریانات مورد نظر رفقا به حمات از همایش کلن برخاستند، به جای اینکه بر درستی توقعات خود تاکید کنند، برعکس، انتقاداتشان را برجسته کردند. این روش به نظر من درست و اصولی نیست. هر کس که موضع رفقا را قبل و بعد از اعلام همایش کلن تعقیب کرده باشد، با اندکی تعمق متوجه میشود که انتقادات طرح شده علیه شرکت حامیان همایش کلن و لبه تیز آن ایرادها، جریانات منتسب به کمونیسم کارگری را نشانه گرفته است. جریاناتی که قبل از اعلام علنی همایش کلن، طبق انتظارات نویسندگان “واقعیت ها” میبایست به حمایت از “منشور” مذکور برخیزند. به این دلیل نوشته “واقعیت”ها، نوعی “انتقاد از خود” پوشیده و پنهان و مبهم، اما در لحن بسیار صریح علیه دیگران است.
نکته دوم به نظر من یک تصویر سازی غیر واقعی از امضاء کنندگان منشور یاد شده است. شاید صفت “داخل” چنان بطور درخود حاوی حقیقت انکار ناپذیر و پدیده ای تصویر شده است که بحث و جدل “خارج کشوری” ها را با هر سابقه و پیشینه سیاسی از اعتبار ساقط میکند، که هر صدائی که از “داخل”، بلند میشود، اینجا هم مستقل از هر پیشینه و سابقه در دفاع از دوخردادی ها و یا “قانون گرائی” “علی القاعده” باید به عنوان “تشکل های صنفی و مدنی داخل ایران” پذیرفته شوند. حال آنکه موضعگیری سیاسی و دیدگاه حاکم بر منشور یاد شده، باید مستقل و صرفنفظر از اینکه در چه جغرافیائی طرح شده اند، مورد ارزیابی قرار بگیرد، حتی اگر بطور واقعی از سوی تشکلهای واقعی صنفی و مدنی طرح شده باشند. نگاهی به امضاُ کنندگان منشور مذکور بروشنی نشان میدهد که نه “تشکل صنفی”اند و نه نهاد مدنی. اینجا هم بطور پوشیده چنان ادعا شده است که انگار هم نویسندگان منشور مذکور و هم بندهای طرح شده، در راستای مبانی کمونیسم کارگری اند.
بحث چنان شور شده است که انگار نویسندگان منشور مطالبات حداقلی داشتند با آن ۱۲ بند “رادیکال”، به کمونیست کارگری ها اندر فوائد “یک دنیای بهتر” پند و اندرز میدادند! به گفته “واقعیت”ها، آن بندهای “رادیکال” که توضیح دادم بی جهت به “تشکل های صنفی و مدنی داخل” منتسب شده است، از قانونگرائی گرفته تا سازش و مماشات با دوخردادیها و “تقاضا”ی برسمیت شناسی از جانب رژیم اسلامی، درست در شرایطی که مردم در خیابانها از سرنگونی و سقوط آن حرف میزنند و مبارزه میکنند، زیر بال خود گرفته است. اینجا فقط میتوان وجود صادر کنندگان آن بندهای “رادیکال” را در “داخل”، نشانه “فاز” جداگانه ای با همایش کلن تصور کرد. چه، سیاه بر سفید چنین نوشته اند:
” با انتشار منشور از این اقدام فعالین کارگری و مدنی در داخل ایران پشتیبانی کردیم. اما همایش ۲۲ آوریل نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور بنام حمایت از منشور فازی دیگر و تماما جدا از آن را ورق میزند. خلاء پیگری منشور در داخل ایران از زمان انتشارش تا مقطع کنونی این همایش را به اقدامی ناهماهنگ و یک طرفه در ارتباط با منشور تبدیل کرده است”( واقعیات)
در اینجا از “خلاء پیگیری در داخل” نام برده میشود که “فاز دیگری” را برای نیروهای اپوزیسیون “خارج از کشور” برای پر کردن آن خلاء باز کرده است. نویسندگان “واقعیت”ها در چند سطر بعد اصلا بروی خود نمی آورند که آنان در فاز اول، تماما چنان شیفته “کارگر کارگری” و “داخل کشوری” صادر کنندگان منشور بودند که میگفتند اکنون دیگر کمونیسم کارگری ها نباید فرصت را بسوزانند.
به نظر می آید جملات پر از طعنه و کنایه زیز:
” همینکه منشور را ۲۰ نهاد کارگری و مدنی و صنفی داخل دادهاند، و ۱۲ بند رادیکال در آن هست، چپ خرده بورژوا ملی سنتی فرصت گیر آورده و سنگری از آن ساخته برای جلو کشیدن خط خود در تقابل با رگه متفاوت کمونیسم که در رهبری آن حزب بود. چون منشور از داخل است تقدیس مطالبات آن برای کنار نهادن برنامه یک دنیای بهتر، تقدیس و ایدهآلیزه کردن تشکلهای صنفی کارگری و اشاعه بی نیازی طبقه کارگر به حزب کمونیستی برای کسب قدرت بنام دلسوزی برای کارگر و باد زدن گرایش آشنای “کارگرکارگری” از این کانال می باشد.” (همانجا، تاکیدها از من است)؛
نیز ایضا یک انتقاد از خود پوشیده و پنهان در پرده تعرض صریح به دیگران باشد. خود نویسندگان “واقعیت ها” در همین نوشته بارها و صریح “کارگر کارگری” زده اند و “داخل کشوری” را به عرش اعلاء برده اند. این شیوه تناقض گوئی و با استعاره دفاع کردن و سپس با تعرض به دیگران به بهانه “فاز” داخل و خارج، اظهار پشیمانی و پس گرفتن مواضع ” داخل کشوری” و ” کارگر کارگری” در فاز اول، روش و متد “مستقیم گوئی و مستقیم نویسی” کمونیسم کارگری نیست.
رفقای عزیز، حقیقت ساده است، نیازی به اینهمه پیچ و تاب دادن و بازی با کلمات، برای پنهان کردن “واقعیات” تناقض مواضع شما در فاز اول و دوم نبود.
ایرج فرزاد
۱۵ آوریل ۲۰۲۳
Posted in: ایرج فرزاد
» Leave a Reply