جناب رئیسی و “ناهنجاری های اجتماعی”!
جناب رئیسی که سوابق جنایات او بر همه آشکار است، در مراسم بزرگداشت “شهدای مدافع حرم”، یعنی تلاش برای حضور اسلام سیاسی در سوریه، به سوالی در باره “کشف حجاب” پرداخت. او در پاسخ به “گلایه مندی خانواده معظم” شهدا از برخی “ناهنجاری های اجتماعی”، یعنی تقابل جامعه با اختناق حجاب، پاسخ داد:
“این بساط جمع خواهد شد و جای نگرانی نیست”
کُمیت این تقیه و توریه اسلامی در دو جا لنگ میزند. یکی همان شهدای مدافع حرم است و دیگری خود اختناق حجاب. “گلایه” مدافعان در شرایطی طرح میشود که رژیم اسلام به نیابت از آنان در مرحله شکست و هزیمت در سوریه قرار دارد. “مدافعان حرم” در دوره عروج خونین اسلام سیاسی نیستند، در دوره افول و در شرایطی هستتند که جنبش اسلام سیاسی در تحمیل خود به عنوان یک بدیل ناسیونالیسم در میان “امت اسلامی” در منطقه به هزیمت دچار شده است. لاجرم گلایه های حواشی یک گرایش سیاسی رو به هزیمت، نمایش شکستی دیگر در مقابله با اختناق حجاب است.
چه، جناب رئیسی درست در شرایطی که پس ازچهل سال از پس مقاومت و پایداری شهروندان در برابر اختناق حجاب برنیامده اند، شکست خود را در این سنگر مهم، با تعابیری که باب طبع “روشنفکران دینی” و طرفداران “اسلام مدارا و رنگین کمان” است، فرموله کرده است:”بخشی از عاملین این هنجار شکنی ها غافلند”!
این را نه خطاب به خانواده معظم شهدا و نه به خانواده امثال “قالیباف” و دیگر “هجرت کنندگان” تخم و ترکه سران رژیم به غرب و کانادا و آمریکا نمیگوید. مخاطب او اینها نیستند که دخترشان با مینی ژوپ عروسی میکنند و مراسم نامزدی را در خانه ۸۰۰ میلیون دلاری استرالیا و سفر به ترکیه برای خرید “سیسمونی” انجام میدهند. جناب آیت اله بسیار خوب میفهمد که او و نظام اسلام سیاسی نمیتوانند، و نتوانسته اند به چنان “ناهنجاریهای اجتماعی پایان بدهند”، وقتی که زیر پا گذاشتن حجاب حتی در میان خانواده معظم شهدا و دانه درشتهای رژیم، “مد” شده است. به این ترتیب جناب رئیسی میداند که این سوال آن جماعت نیست که جنبش ضد حجاب آنان را نیز وادار کرده است که دستکم در چهاردیوار خانه خود، تماما بی حجاب و “غرب زده” زندگی کنند. او میداند که وقتی اعضاء همان خانواده مُتبرک و ملوس، به عنوان پاداش راه “هجرت” به ترکیه و یا هر کشور دیگر در پیش میگیرند، حتی در ظاهر و پوشش قابل تشخیص با “سلبریتی” ها نیستند.
این در واقع حتی سوال نیست، بلکه یک “رویکرد” در دوایر سیاسی و نظامی و امنیتی است که مخاطب اصلی، تمام لایه های متلون اسلام مدارا و اهل سازش و “قابل اصلاح”، اما رو به دولتهای اروپا و آمریکاست: رژیم اسلامی در معرض سقوط نیست، مبارزه ای که علیه اختناق حجاب در جریان است، ادامه منطقی مبارزات و مقاومت مردم ایران برای بزیر کشیدن رژیم اسلامی نیست، برخی “ناهنجاری اجتماعی است”. رویکردی که سالهاست در میان جناحهای حاکم مطرح شده است.
پس خوب گوش کنید: حال که رژیم اسلامی پس از چهل سال جنایت و کشتار، از تحمیل اسلام سیاسی به عنوان یک شریک جدید در معادلات منطقه و جهان شکست خورده است، اوضاع پس از فروپاشی و سقوط آن را در ایران، تصور کنید. اینها در پس این سوال “مجاهدتهای” امثال رفسنجانی و خاتمی و دو خردای ها را علیرغم “غرق کردن” اولی در استخر “فرح” و ممنوع التصویری عنصر دوم، شاهد میگیرند که “نفوذ کلام” داشتند و کماکان دارند که آن “فدیه” ها را تحمل کردند و باز اجازه ندادند که “آبروی نظام برود”. پس بدانید و آگاه باشید که اولا: در میان جناحهای حاکم رژیم اسلامی یک گرایش پرنفوذ برای “اصلاحات و استحاله” چنان قدرتمند بوده و کماکان هست، که جناح “بازها” و “توتالیتر”ها از آنان بشدت نگران اند و در ترس و واهمه و ثانیا: حالی شوید که جامعه پس از سقوط و فروپاشی جمهوری اسلامی بدست مردم، برای اروپا و آمریکا، غیر قابل کنترل خواهد بود. از ظرفیت و پتانسیل جمهوری اسلامی برای برقراری یک استبداد که بشود توقعات جامعه را در شدیدترین و “شرقی”ترین سرکوب ها پائین نگهداشت؛ و کارگر ارزان را در خدمت از سرگیری انباشت سرمایه قرار بدهد، غافل نشوید.
پیام روشن است:
این کارت را نسوزانید! با جمهوری اسلامی بسازید، آماده است به عقب نشینی در تحمیل اختناق حجاب تن بدهد و آن را چون مشکلات جوامع غربی” “ناهنجاری” نام بگذارد. به نظر میرسد جناب رئیسی در ماجرای “مذکرات” بر سر مبادله ۵ تبعه آمریکائی، که برخی دو تابعیتی اند، در قبال آزاد سازی برخی از دارائی های ایران قرار داشته است که “دیپلوماسی” دولت آمریکا را با “دیپلوماسی عزتمند” پاسخ بگوید. این بازی دیپلوماسی متقابل، و روکش تبانیها و توطئه ها علیه منافع مردم ایران، خَیل روشنفکران دینی و کل طیف جامعه شناسان و روانشناسانی را که مشکل اسلام سیاسی و کل جنبش اسلامی را به “خشونت گرائی” و “تک صدائی” و “تمامیت خواهی”- آنهم فقط در محدوده جغرافیای ایران- تقلیل داده؛ و از این بابت هم به آنها میکروفون میدهند و مدرک دکتری و لیسانس، پشت هر دو طرف متحد میکند. تا در ساختن یک ایران پیرو “دمکراسی” که همه “ادیان و مذاهب”، که انگار فرض مسلم است که مردم ایران هویت مذهبی و قومی و اتنیکی دارند، از جمله پیروان ناراضی حکومت فعلی در آن سهیم اند، با غرب و آمریکا سازش کند. در هر دو سو، تلاش این است که “تندرو”های درون خود را به نفع اصلاح طلبان و استحاله چی ها و جناح لیبرال تر و پراگماتیست تر در هیات حاکمه دول غرب، در جهت کنترل اوضاع بحرانی جامعه ایران، تا تند پیچ بعدی مهار کنند.
جناب رئیسی گرچه خود را به نفهمی میزند که گویا “خانواده معظم شهدا”، خود حجاب را زیر پا نمیگذارند، و این “تقیّه” او با تمسخر بدرقه نمیشود، اما در همان حال این را هم میداند که مخاطبان اصلی او، منظور اصلی اش را میفهمند و از این “تغییر رفتار” استقبال میکنند و طبق گفته “سخنگویان” دول غرب و آمریکا از آن “دلگرم”. میپذیرند اگر انکار ظرفیت و قدرت جنبش ضد اختناق حجاب در جامعه ایران و بی اهمیت شدن حجاب اجباری یا اختیاری حتی در درون لایه های وفادار به رژیم و مدافعان” ولایت”، یک ضد حقیقت آشکار باشد.
رژیم جمهوری اسلامی فی الحال در جنگ با تحمیل اختناق حجاب، که مهمترین رکن اسلام سیاسی است، باخته است. بنابراین در نبردها در صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه ایران، دیپلوماسی دو طرف، حاشیه ای و بی اهمیت است که کل طیف بورژوازی ایرانی و بین المللی همه تلاشها را انجام میدهند که چون روند اصلی به نظر آید. که ذهنیت مردم در صحنه سرنگونی اسلام سیاسی را مسموم و به گیج سری و چشم انتظار تحولات بالا نگهدارند.
سوال این است که آیا مبارزه جامعه با حجاب اختناق تا رسیدن به یک جامعه آزاد و برابر ادامه خواهد یافت؟ پرچم، تئوری، و سیاستهای چنین دورنمائی قابل رویت، موجود، مدون و مکتوب و ثبت شده قابل دسترس اند. آیا این “انرژی” میتواند از جانب فعالان سیاسی و مدافعان حقوق برابر شهروندان و ازاد سازی جامعه، با نیروی عظیم خیزش ضد حجاب اختناق و جنبش بزیر کشیدن اسلام سیاسی در ایران پیوند بخورد؟
تنها راه جلوگیری از معامله بر سر جنبش ضد حجاب و جنبش بزیر کشیدن جمهوری اسلامی طبق سناریوها و بند و بست های انواع گرایشات لیبرال، اسلام گرایان “مدرن” و شبه سکولار و نیمه آکادمیک با دول غربی همین راه است. تنها راه به پیروزی رساندن جنبش سرنگونی اسلام سیاسی بدست نیروی مردم و جنبش ضد حجاب اختناق، و جلوگیری از به سازش کشاندن این جنبش عظیم و ریشه دار در جامعه ایران، همین مسیر است.
وقتی تئوری انقلابی با جنبش انقلابی، پیوند بخورد، هیچ نیروی ارتجاعی، و هیچ سناریو پیچیده و مرموز پشت پرده، و هیچ دیپلوماسی عزتمند یا خفت بار، و یا “نرمش قهرمانانه” دو سوی این دیپلوماسی و بند و بست و توطئه جلودار آن نخواهد بود. فعالان شریف و انقلابی جامعه، پیشروان جنبش کارگری و جنبش نافرمانی مدنی علیه اسلام سیاسی، باید آستین ها را بالا بزنند.
۱۱ اوت ۲۰۲۳ ایرج فرزاد