Archive for خرداد ۳۰ام, ۱۳۹۳اخیرا کتابی به زبان کردی با عنوان “کاک فواد مصطفی سلطانی، کی بود، چه آرمانی داشت و چگونه جان باخت؟” منتشر شده است. این کتاب در واقع پروژه ای بود که دو نفر از برادران رفیق فواد، رضا و حشمت مصطفی سلطانی و خواهر او، ملکه مصطفی سلطانی، در دستور خود گذاشته بودند. در این مجموعه با من نیز گفتگو شده است. من قصد ندارم در این نوشته کوتاه به نقد و بررسی کتاب مذکور و یا اهداف صاحبان آن پروژه بپردازم. در این کتاب از جمله با شعیب زکریائی هم مصاحبه شده است. در میان پاسخ های افراد مصاحبه شونده به موضوع “اختلافات” بر سر “اتحادیه دهقانان مریوان”، “تفسیر” شعیب زکریائی از بقیه افراد “هم نظر” کنونی او، از همه حکیمانه تر است. محتوای پاسخ او در این رابطه این است که عده ای در یک “محفل روشنفکر” مخالف تشکیل اتحادیه دهقانان و مسلح شدن آن بودند. تا اینجا شاید نتوان زیاد ایراد گرفت. بالاخره گذشت زمان و سیر “دگر اندیشی” هائی که دامنگیر روشنفکران کمونیست سابقی شده است، باید پس از فروپاشی دیوار برلین، پس از زیر و رو کردن شیرازه مدنیت عراق و پس از ماجرای دوخرداد در ایران، به مهندسی یک “مبداء” در مرزبندی با؛ و نفرت از دوران باورهای مشترک؛ و نفرین شخصیت های پرچمدار آن سیاستها و تئوریها، بپردازند. برای برخی از بازماندگان محافل اولیه کومه له، این مبداء هر اندازه راز آلود، مبهم، غیر مستند، غیر مکتوب و درگوشی و محفلی باشد، انگار کوبنده تر هم هست. تاریخ “کومه له” به ناچار در “کنگره یک” آن محفل و مباحث “بیادماندنی” آن؛ و دوره کوتاه و مستعجل تشکیل و انحلال سریع “اتحادیه دهقانان مریوان” یکباره منجمد و مومیائی میشود. چرخ تاریخ از حرکت باز میایستد و مباحث “شیرین” کنگره اول و جدل های “قطبی” پیرامون اتحادیه دهقانان مریوان به افسانه هائی شبیه به “جنگ آخر زمان” و داستان “آفرینش” تغییر منظر میدهند در مورد مباحث و آن کنگره اساطیری کومه له بسیاری نوشته اند و گفته اند، از جمله خود همین شعیب زکریائی. و من شخصا نیز با جزئیات بیشتری در زندگی نامه ام به این ماجرا پرداخته ام. تغییر عقیده و حتی تغییر میدان سیاسی، البته “حق” ایشان است. اما او گفته است که “مخالفان” اتحادیه دهقانان، بعدها خواستند که به “قائد و مرشد و رهبر کبیر” خود، یعنی منصور حکمت نشان بدهند که همراهی آنها با سیاستها و تئوری های او، در “انتقاد” و “تخطئه” اتحادیه دهقانان مریوان ”سابقه” دیرین تر داشته است!! و شعیب زکریائی کمترین خراشی به وجدان و اخلاق سیاسی اش وارد نمیشود وقتی که پس از گذشت بیش از ۳۰ سال بگوید آن تقابل، نه یک تقابل بر سر “مشی” و سیاست و تحلیل جامعه، که صف بندی ای بوده است بین ترسوها و عافیت طلبان از یکسو؛ با انقلابیون و فدائیان جان بر کف “زحمتکش کرد در روستا” از سوی دیگر. Posted in: Uncategorized | No Comments » |