Archive for تیر, ۱۴۰۱آقای محسن حکیمی تاکنون چند نوشته با عنوان: “آغاز دگردیسی کمونیسم مارکس” که “لنین و دگردیسی قطعی کمونیسم مارکس” گویا پایان سریال بود منتشر کرده است. در آخرین نوشته، اما، کلا نتیجه گرفته است: ” انشعاب پیامد ناگزیر ایدئولوژی مارکسیسم” است. از این نکته فعلا صرفنظر میکنم که آقای حکیمی “ترجمه فارسی” آثار کسانی دیگر را که روی این تاپیک سالها قبل از ایشان، و بعضا در دوران جنگ سرد، کار کرده اند، چنین نشان میدهد که انگار خود او مستقلا تحقیق کرده و برای آن عرق ریخته است و چنان به همه “منابع” و اسناد مربوطه رجوع داده است که گویا همه را خوانده است. فروپاشی بلوک سرمایه داری دولتی در شوروی سابق، برای اینها “پایان تاریخ” بود و تحقق پیش بینی های “جورج اورول” در مورد سرنوشت کمونیسم که او آنها را “قلعه حیوانات” نامیده بود. در دنیای واقعی، نسب سیاسی بخشی از این آکادمیسین نماهای مارکس شناس خود خوانده، به “مک کارتیسم” میرسد. هدف همین است که آقای حکیمی از آن میراث، رونویسی کرده است: ایدئولوژی مارکسیسم همان “انگلسیسم” است که انگلس با گروگرفتن زندگی مارکس در اواخر عمر او از طریق “پول”، “ماتریالیسم تاریخی” را چون “علم” به “زبان مارکس” گذاشت تا بعدا از آن لنینیسم و حزب لنینی را به میراث بگذارد. تمام این داستان ریشه در دنیای اسطوره ای جنگ سرد حضرات دارد که فروپاشی “سوسیالیسم واقعا موجود”، آنان را به غبارزدئی از ضد کمونیسم جهان سرمایه داری و “مکاتب” روشنفکران طبقه بورژوا سوق داد و تشویق کرد. Posted in: ایرج فرزاد | No Comments » حامد خاکی “نیز” سلسله نوشته هائی را در قطع رابطه با مبانی “کمونیسم کارگری” آغاز کرده است. اولین تاثیری که با نوشته اول او گرفتم، این بود: حامد خاکی هم به “خویشتن بازگشت”. از نظر من هیچ نیازی به شرح وبسط تشریفات این گسست, و ردیف کردن کلمات قصار نبود تا همین را در یک جمله بیان کند: “وداع با کمونیسم کارگری”. شاید نویسنده، در یک توهم و خودفریبی البته، چنین خیال کرده است که هر چه مفصل تر و پیچیده تر بنویسد، ممکن است روزنه ای برای “دیالوگ” ظاهرا تئوریک و تحلیل گرانه با خیل کسان دیگری که از ارابه کمونیسم کارگری به لابلای علفها پرتاب شدند، باز کند. شاید قصد این باشد که نشان دادن تحقیر و تکفیر آرمانهای “گذشته” او و آن “آدمها”، عین ذکاوت و بلوغ سیاسی به “نظر آید”. اما، امثال من که موارد فراوانی از این نوع “استعفا” از جنبش کمونیستی را در پرده جملات پرطمطراق و در پرده تئوریسین و تحلیلگر نمائی دیده ام، از میان سیل عبارت پردازیهای حامده خاکی، یک پاراگراف را برکشیدم که دقیقا خاستگاه او را زمخت و لخت، عیان میکند. پاراگراف او در سری دوم نوشته ها این است: ” اگر یک حزب کمونیستی جدی در جغرافیای محدودی روی کره زمین میتوانست قوی ظاهر بشود و حتی اگر ممکن نبود قدرت را بگیرد، ابراز وجود اجتماعی قوی میکرد، بسیار بیشتر از هر بحث و پلمیکی تأثیر داشت. همیشه پراکتیک کمونیستی و جدی بهترین دفاع سرراست از کمونیسم است. در آن اوضاع احوال، حتی اگر قرار بود حزب دیگری ساخته شود که شد، باید حزبی میبود که در میدان میماند. ممکن است به سیاق رایج به این عبارات من خرده بگیرند که در میدان ماندن تنها در آن منطقه و مسلح ماندن نیست. اما من مصمم هستم که بگویم چرا دقیقاً در میدان ماندن برای آدمهایی که در آن منطقه به عنوان کمونیست شناخته شدهاند، در عرصههای مختلفی از جمله مبارزه مسلحانه کارایی و مهارت و توانایی دارند، ادامه مبارزه و در میدان ماندن یعنی ادامه همان کار کمونیستی که سالها در آن آب دیده شدهاند. ( حامد خاکی، بخش دوم سریال: حزبی برای هیچکدام از فصول. خط تاکیدها از من است) برای حامد خاکی مساله اکنون این شده است که “در میدان ماندن” به معنی “ادامه همان کار که سالها در آن آبدیده شده اند”، لقب “کار کمونیستی” گرفته است. اما از نظر من این نمونه دیگری از همان تبدیل شدنهای “آبدیده شدگان در جنبش کردستان با همه مهارت و توانائی ها در ادامه سنت مسلحانه و پیشمرگانه ناسیونالیسم کرد به “نردبان ترقی” دیگرانی است که در آن “جفرافیا” ریشه نداشتند و سیاست را، از جمله سیاست کمونیسم ملی را، به آن “سرزمین” گره نمی بستند. کسی که زمان و مکان و نیز نوع “کار کمونیستی” و اندیشه و جنبش کمونیستی را از “ادامه همان کارها” منفک میکند، و انگار در خلاء و “درخلوت انس” یک بحث انتزاعی را به میدان پرتاب میکند، دقیقا قصد دارد “ادامه همان کارها” را از زیر انتقاد مارکسیستی خارج کند. امثال من میدانند که دست کشیدن از “ادامه همان کارها” و “ماندن در میدان”، درست در آن شرایط که مورد نظر حامد خاکی است، “آش بتال”، “هزیمت” و “پشت کردن به جنبش کردستان” لقب گرفت. حامد خاکی، به شیوه وارونه، مدافع “ادامه عملیات طوفان صحرا”، یعنی “ماندن در میدان” درست در زمان عروج خونین نظم نوین در جریان “جنگ خلیج در سال ۱۹۹۰ است. تفاوت فقط در این وارونگی و ظاهر شدن در همان موضع ناسیونالیسم کرد، با ادعای ریاکارانه بازبینی کمونیستی و در پرده نقل قولها از لنین و مارکس و مارکسیسم انقلابی است. برای حامد خاکی “عمل” در آن شرایط مشخص، که بحثها و جدلهای داغ و پرحرارت و قطبی بین کمونیسم کارگری و ناسیونالیسم و “چپ و راست” در گرفت و عده ای که در “ادامه همان کارها” ،”در آن جغرافیا”، “ماندند”، همانجا زمین خوردند که آخر و عاقبتشان را اکنون دیگر میتوان دید، “ادامه کار کمونیستی” نامیده شده است. و از همین زاویه تازه دارد خود را به عنون پس قراول “منتقدان” ماقبل و دیروزی و امروزی مبانی کمونیسم کارگری، معرفی میکند. به نظر من سنگین تر بود که در ارائه “استدلال” در جهت علل پیوستن دیرهنگام، و حالا دیگر به این شکل عقب مانده و مستاصل و وامانده، به قافله داران مُعّرف خاص و عام، قدری تامل کند. قدری به دورنمای جنبشهائی فکر کند که شوق پیوستن به آنها، پیشینیان را در مناسک برائت از مبانی کمونیسم کارگری به حال و روز کنونی شان رساند. در این اوضاع نه از “جنبش جامعه مدنی” و “متعارف سازی” سرمایه داری دو خردادیون اثری مانده است و نه تب “روژآوا” بر اندام نحیف منشویک ها و سوسیالیست های ملی و ناسیونالیستهای چپ کُرد، کماکان “مسری”. این دیرهنگامی، باید بالاخره به او بفهماند که به سرنوشت آن سرباز ژاپنی در جنگل گرفتار آمده است. ایرج فرزاد ۱۷ ژوئن ۲۰۲۲ Posted in: ایرج فرزاد | No Comments »
توضیح بر این ترجمه من حداقل دو ترجمه از این کتاب را با عناوین: “پاسخ های کوتاه به سوالات بزرگ” و “پاسخهای مختصر به پرسش های بزرگ” دیده ام. راستش در ابتدا تلاش کردم که به نسخه ورد و یا حداقل پی دی اف این ترجمه ها دسترسی پیدا کنم و یکی را که مناسبتر بود در نشریه بستر اصلی منتشر کنم. اما با مطالعه متون موجود، در نهایت تصمیم گرفتم خودم ترجمه جدیدی را انجام بدهم که در این شماره مقدمه ها و پاسخ به پرسش اول را می خوانید. علت اینکه زحمت این کار را قبول کردم این جمله از خود استیفن هاوکینگ است که در همین کتاب مورد نظرآمده است و من عنوان پاسخهای کوتاه به ۱۰ پرسش بزرگ را به عنوان تیتر برگزیده ام: «این واقعیت که ما انسانها که خود مجموعه ای از ذرات بنیادی طبیعت هستیم، توانسته ایم به درک قوانین حاکم بر ما و جهانمان برسیم، یک پیروزی بزرگ است. من می خواهم مردم را با شور و هیجان خود در مورد این سؤالات بزرگ و اشتیاقم در تلاش برای یافتن پاسخ را با خود سهیم کنم..» Posted in: ایرج فرزاد | No Comments »
رفقا بحث کنترل کارگرى و رابطهاش با مواضع بلشویکها را من از این جهت انتخاب کردم که بنظر من یک گوشه مهمى از تجربه شوروى است و یکى از مسائل مهمى است که انحرافاتى که بعداً انقلاب اکتبر به آن دچار میشود را در این رابطه توضیح میدهند و یکى از پایههاى هر نوع نقد جامع شوروى بحث کنترل کارگرى است. ما در برنامه خودمان یک خواست اینطورى داریم که کنترل کارگرى توسط شوراها در تمام سطوح. اگر همینطور این برنامه را بدست ما بدهند و در بحران انقلابى یا در فرداى یک انقلاب پیروزمندى رهایمان کنند من فکر میکنم هر کدام ما یک نوع کنترل را تبلیغ میکنیم و هر کدام ما یک نتیجهگیرى از این بحث کنترل میکنیم. این همان واقعیتى است که در روسیه هم اتفاق افتاد. یعنى تفسیر مسأله کنترل کارگرى به اَشکال مختلف و اینکه بالأخره چه تفسیرى تثبیت شد و جا افتاد، محور بحث است. الآن اگر خود برنامه حزب کمونیست بنا بود براى رهنمود دادن به ما کافى باشد و اگر بنا باشد فقط بر آن مبنا برویم چیزى بهتر از آن از ما در نمیآید، شخصاً اینطور فکر میکنم. هر کس میتواند پیش خودش فکر کند این کنترل کارگرى یعنى چى؟ و من اینجا سعى میکنم بگویم براى بلشویکها به چه معنى بود؟ براى منشویکها به چه معنى بود؟ براى آنارشیستها به چه معنى بود؟ و آن چیزى که واقعاً عملى شد چه بود و تا چه درجه میشود یک موضع مستقل کمونیستى را این وسط پیدا کرد؟ Posted in: ایرج فرزاد | No Comments » همراه با یک دیالوگ و جدل سیاسی سالم پیرامون این نوشته جامعه ایران در جوشش و غلیان است. مردم دائما در خیابان اند و اعتراض میکنند. تجمعات هر روز به شهرها و نقاط مختلف ایران گسترش می یابد. کمپینی براه افتاده است در تقابل با شعار “سلام فرمانده”، با عنوان “تفنگ ات را زمین بگذار”. “مقام معظم”، این بار دیگر به “فتنه” اشاره نمیکند. چه، وقتی گوشه چشمی به خروش خشم مردم دارد، میفهمد که مردم این اعتراضات را با استفاده از شکافهای بالا، عمدتا در ایام “انتخابات”، سازمان نداده اند. این اعتراضات، بطور اخص پس از خیزشهای شهری سالهای ۹۶ و ۹۸ مستقیما به مطالبات مردم متکی است. چه، از سوی دیگر میدانند که سپاه اسلام در رویاروئی با مردم قادر نیستند به تئوری توطئه “استکبار جهانی” و یا شیطنت “صهیونیستها” چنگ اندازند. فلان مسئول قوه قضائیه گفته است که نمیتواند برای مردمی که بخاطر نان اعتراض میکنند، پرونده امنیتی و یا وابستگی به نیروهای دشمن، تشکیل بدهد. Posted in: ایرج فرزاد | No Comments » |