با سیامک عزیز در زندان کمیته مشترک و اواخر پائیز سال ۱۳۵۳ به مدت بیش از یک ماه هم سلول بودم. “رسولی” بازجوی او و گروه “رازلیق” بود که سیامک در واقع موسس آن بود. او را چنان شکنجه کرده بودند که بازجویان ناچار شدند او را به بیمارستان بفرستند که خون او را عوض کنند چون خطر مرگ داشت. با خمیر نان و خاکستر سیگار و صابون یک تخته نرد ساخت و با هم بازی میکردیم. هر کس میباخت میبایست دیگری را روی کول بگیرد و سه دور در اطاق سلول بگرداند. بسیاری از خاطرات دوره جوانی و “عشق” هایش را برایم تعریف کرد. به دلیل شدت شکنجه، رسولی خیلی تلاش میکرد که دل سیامک را به دست آورد. وقتی به سلول ما سر میزد میگفت: “حال سی سی” چطور است؟ بعضی اوقات علاوه بر جیره یک نخ سیگار برای هر فرد، رسولی چند نخ سیگار برای سیامک می آورد و من را هم شریک میکرد.
ادامه مطلب را بخوانید »
گرایشات سیاسی و طبقات و احزاب و شخصیتهای متعلق به آنها، از “انقلاب” ۵۷ “درس” های مختلفی گرفته اند. تصور میکنم گرایش راست و ناسیونالیست و طبقه بورژوا و احزاب آنها “آموخته” های خود را به شیوه ها و روش های گوناگون توضیح داده اند.
من از موضع مبانی کمونیسم کارگری، میخواهم به چند “درس” از آن دوره بحران انقلابی بپردازم. از آنجا که من در روزهای انقلاب ۵۷ به دوران سی سالگی ام قدم گذاشته و در ماجرای انقلاب شرکت داشتم، اولین درس را با “تجربه” خود، و تصور میکنم میتوانم از جانب کلیه فعالان و سازمانهای انقلابی هم تیپ خود و نیز از جانب سازمان متبوع ام(سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران)، شروع کنم:
ادامه مطلب را بخوانید »
- بحث منصور حکمت در سمینار حزب کمونیست ایران- سال ۱۳۶۵
یک مقدار از نکاتی را که میخواستم بگویم امیر(حمید تقوائی) گفت. فکر میکنم در بحث رضا یک قانونگرایى معیّنى دیده میشود که وقتى مثالهایش را میزند میبینید که دیگر پذیرش آن ساده نیست. فکر میکنم مهم است که کمونیستها بدانند کار قانونى چیست، و تفاوت آن را همانطور که امیر گفت با کار علنى، یعنى کارى که مخفیانه صورت نمیگیرد بلکه جلوى چشم جامعه صورت میگیرد ولى کسى کارى علیه آن نمیتواند بکند، روشن کنیم.
ادامه مطلب را بخوانید »