Archive for خرداد ۱۱ام, ۱۴۰۳
حسین مرادبیگی(حمه سور)، در میان جمع ما “بنیانگذاران” کومه له کمونیست، ویژگیهای منحصر بفردی داشت. از نظر فکری و بینش، تعلق خاطر زیادی به اندیشه های پیشرو داشت. از نظر تعلق طبقاتی، او در آن فضای سنگین سوسیالیسم در “خدمت خلق” و آموزه های عقب مانده “از توده ها بیاموزیم” و “انتقاد و انتقاد از خود” در آن راستا، هیچگاه نیازی نمیدید که ارزشهای سیاسی و اخلاق انقلابی خود را در “مکتب توده ها” آزمایش کند. اگر بقیه ما هر کدام کم و بیش برای آموزش و نیز شُستن بار گناهان انحرافات “لیبرالی” و “روشنفکرانه” با کار بدنی در کارخانه و مزرعه، “درعمل” به “انتقاد از خود” میپرداختیم، من در هیچ دوره ای از آن سالها ندیدم و نشنیدم که حمه سور، خود را “روشنفکر جدا از طبقه” بشناسد. او تنها کسی از میان آن جمع بود که نه فقط در آن پروسه خُرد کردن شخصیت و نیز تحقیر ارزشهای سیاسی و اخلاقی در حضور دهقان و یا کارگر به عنوان “صنف” در پروسه کار بدنی، آگاهانه شرکت نداشت، بلکه برخلاف همه ما، “اعتصاب کارگری” را رهبری و به پیروزی رساند. او “روشنفکر”ی بود که برای خودش مُسجّل بود به طبقه کارگر تعلق دارد. و نه تنها تعلق خاطر عرفانی، که خود را عنصری پیشرو و پیشتاز از طبقه میدانست. به نظر من، از نظر نظامی و در مقام فرماندهی نیروی پارتیزانهای کمونیست، او همین تعلق به طبقه خود را نمایندگی میکرد. در دورانی که حزب دمکرات، در صدد بود که جمع “قابلمه دلمه”* را از صفحه سیاسی کردستان پاک کند، دو خاطره بیاماندنی از این تعهد به طبقه را از او دارم. Posted in: ایرج فرزاد | No Comments » |