iraj farzad site » Blog Archive » “زیر سطح” خبر دو اتفاق
Wordpress Themes

“زیر سطح” خبر دو اتفاق

دو اتفاق، یکی ظاهرا “غیر سیاسی” و کم اهمیت در ایران و دیگری اتفاق مُهمِ  باخت حزب اله در انتخابات اخیر لبنان نیاز به یک ارزیابی عمیقتر و فرا رفتن از سطح نگاه ژورنالیستی دارد.

  خبر دوم، در حقیقت مُهر پایانی بر داعیه پان اسلامیسم و اهرم فشار اسلام سیاسی در ماوراء مرزهای ایران بود. این خبر در مهمترین عرصه “برون مرزی” و جائی که اسلام سیاسی همزمان با انقلاب ۵۷ بر آن سرمایه گذاری کرده بود، پایان قطعی تثبیت نوعی “جدید” قدرت در معادلات سیاسی، لااقل به عنوان یک جریان “منطقه ای” بود. اسلام سیاسی در هیات پان اسلامیسم در این مهمترین نقطه قدرت خود، یعنی لبنان و در “جنوب لبنان” که پایه “توده ای” اش را در “جهان عرب” و بیخ گوش اسرائیل با کمک بیدریغ جمهوری اسلامی از هر لحاظ، برپا کرده بود، در انتخابات اخیر باخت. زعمای اسلام سیاسی به این ترتیب با این حقیقت مواجه شدند که پان اسلامیسم چندان هم  “غیر قابل اغماز” نیست. لاجرم در دنیای واقع، سالها پیش و قبل از وضعیت رو به انقراض حزب اله لبنان، رژیم اسلامی همه نیروهایش را بر حفظ قدرت “داخل” متمرکز کرد.

خبر  اتفاق اول، یعنی ماجرای “گروگان گیری” در ایلام، اما راوی سرنوشت جالبی برای اسلام سیاسی در محدوده ایران، نیست. این اتفاق چنین مخابره شد:

“در سازمان اموال و املاک بنیاد مستضعفان ایلام شخصی اقدام به گروگانگیری کرد. گفته می شود این شخص از نیروهای سابق این مجموعه بوده که اخراج شده است”. این ماجرا با کشته شدن ۴ نفر از جمله با خودکشی  شخص گروگان گیر و زخمی شدن هفت نفر پایان یافت. در جمهوری اسلامی از این نوع قتل ها و باج گیری ها، زیاد اتفاق افتاده است. اما آنچه که گوشه های پنهان یک تقابل بسیار خونین تر و در ابعاد وسیعتر را در آینده های نه چندان دور، نشان میدهد، این نکته است:

دو جزء این خبر قابل تامل اند: ۱- مهاجم از نیروهای سابق بنیاد مستضعفان ایلام بوده است و ۲- که بهر دلیلی “اخراج” شده است.

اما در سیر روند رویدادها، سپاه پاسداران و زیر مجموعه نهادهای اسلامی در مواجهه با بحران عمیقی که جمهوری اسلامی را به لبه پرتگاه رانده است، مجبور خواهند شد که در جهت حفظ آن سلاحهای “غیر متعارف” از طریق مرخص کردن لایه های وسیعی از اقشار در حاشیه تولید و طفیلیهای اجتماعی که از دوران انقلاب ۵۷ تاکنون به سهمی از قدرت محلی و سراسری دست یافتند، از شر “سهم خواهی” ها خود را خلاص کند. دوران پایانی اتکاء اسلام سیاسی به آن لایه وسیع اجتماعی سالهاست آغاز شده است. اسلام سیاسی، بنابراین مدتهاست که مترصد این فرصت بوده است که خود را به عنوان یک رژیم “دایر” و در اوضاع فعلی به عنوان “حکومت ایران” و عاری از هر شائبه “غیر متعارف” در مناسبات بین المللی و طرف مذاکره و تعامل و سازش با غرب بقبولاند. اعلام خبر خارج کردن سپاه پاسداران از لیست تحریم توسط دولت آمریکا، رعد و برق در آسمان بی ابر نبود. توهماتی که اپوزیسیون بورژوائی ظاهرا با این حرکت حکومت بایدن، “متعجب” شدند.

اما، اتفاق ظاهرا کم اهمیت و “غیر سیاسی” گروگانگیری توسط یک عضو برکنار شده بنیاد مستضعفان، که سمبل تعداد بسیار وسیعی از پایه اجتماعی حاکمیت اسلام سیاسی در ایران است، گویای این حقیقت تلخ و در عین حال وحشتناک است که مقاومت مسلحانه در مواجهه با حذف اینها از سهم سیاسی و اقتصادی نیز یک خطر بالقوه و نزدیک به وقوع است. چه، رژیم اسلامی نه تنها دست اش از منابع مالی و تامین امکان ادامه کاری انواع نهادهای سیاسی و مذهبی “نامتعارف” کوتاه و کوتاه تر شده است، بلکه در مواجهه با مردمی که با بحران نان و قحطی روبرو شده اند، راهی جز هرس کردن سهم خواهیهای نهادهای طفیلی و دست و پاگیر در راستای بقاُء در دروه آتی ندارد. به این ترتیب رژیم جمهوری اسلامی، عملا در یک حالت آچمز سیاسی زمین گیر شده است. نارضایتی و خشم عمیق مردم از اوضاع فلاکتبار، این تهدید جدی را نیز بالای سر اسلام سیاسی آویزان نگاه داشته است که لایه وسیع حذف شدگان از سهم “انقلاب اسلامی”، مُجّرب در قتل و آدمکشی و برخوردار از سالها تجربه حرکت سازمان یافته، “شهادت” و جانبازی در هشت سال جنگ با عراق و قبول مخاطرات در ماموریتهای “گردان فاطمیه” اعزامی به سوریه،”سرکوب ضد انقلاب”؛ و دسترسی به “اسلحه” و… خود را با موج نارضایتی ها و اعتراضات همسو کنند. چه، این لایه وسیع و “بی پارتی” بروشنی میبیند که درست در همان حال که آنان را در برابر خشم مردم تنها و “بی پناه” رها کرده اند، “دانه درشت” تر ها و ذُرّیه و تخم و ترکه آنان براحتی راهی آمریکا و کانادا و کشورهای غربی شده و با “گرین کارت” و از مجاری “قانونی” نه تنها خود را از مخمصه طرف شدن با مردم به جان آمده خلاص کرده اند، که بعلاوه در جهت گرفتن سهمی از قدرت در رژیم جانشین، خود را با انتظارات و توقعات غرب و آمریکا “تربیت” میکنند. اینها در دور آتی و در سناریوهای آماده شده، قطعا از هر شائبه تعلق به اسلام و اسلام گرائی تکانده شده اند. لاجرم طیف وسیع رها شده پایه اسلام سیاسی، در مواجهه با “خیانت”ی که زعما به آنها روا داشته اند، و با آشکار تر شدن ابعاد این شکاف بین زندگی اشرافی نخبگان در بالا و از دست رفتن موقعیت و سهم خود در ارگانهای مختلف اداری-سیاسی- سپاهی و غیره به “انتقام” روی خواهند آورد. بسیار روشن است که اوجگیری مبارزه مردم در مقابل رژیم، این طیف وسیع را به جائی خواهد رساند که امر واقعی خود را از طریق همراه شدن با مبارزات شهروندان ایران پیگیری کنند. اما این عامل میتواند به شدت فریبنده باشد، چه، مردم و شهروندان حاضر در صحن خیابان بروشنی میدانند که “چرک را با چرک پاک میکنند”، میدانند این “لشکر امام زمان” که بسیار وسیع اند، فوت و فن در افتادن و حتی ساقط کردن رژیمی را که خود سالهای سال ارکان آن بوده اند، بلد اند و همه سوراخ سمبه ها و نقاط ضعف رژیم را میشناسند، به اطلاعات سرّی زیادی دسترسی دارند و… 

اما این مساله در عین اینکه امکان دسترسی مردم معترض به اسلحه را ممکن است فراهم، و حتی ساقط کردن رژیم را تسریع کند، اما در عین حال میتواند باعث یک سردرگمی، بوجود آمدن یک حالت “هرج و مرج” و “بلبشو” نیز باشد. میتواند در صورت نا هوشیاری مردم و گرفتار شدن به این حالت که “جمهوری اسلامی” در فقدان یک آلترناتیو پیشرو و مترقی “فقط برود”، میدان را برای جولان خرده بقایای جریانات اسلامی و تکه پاره کردن مبارزه مدنی مردم به بار بیاورد. درست در همان حال که بقایای ارگانهای سیاسی و نظامی رژیم به تلاشها در جهت یک استحاله، تغییر رفتار و یا یافتن راههای سازش و تعامل با غرب در تکاپو اند. اسلام سیاسی از این نظر بطور رسمی، آماده است قدرت را واگذارد تا در چیدمان قدرت آینده سهمی داشته باشد. در چنین حالتی بیم این وجود دارد که نارضایتی مردم با مقاومت و انتقامجوئیهای کور و خونین اسلامی از سوی لایه های حذف شده از قدرت، چه اکنون، و چه بطریق اولی در آینده بدون جمهوری اسلامی، همسو و چه بسا همخوان تلقی شود.

نسبت به این وضعیت محتمل باید بسیار هوشیار بود، این حالت، یعنی وضعیت بلبشو که لایه های ساقط شده از قدرت اسلام سیاسی به هر جنایت و آدمکشی دست میزنند که وضعیت و امتیازات سابق خود را “اعاده” کنند، میتواند مبارزات مردم را خدشه دار کند، به امر عادلانه و خواستهای برحق و مدنی آنان، رنگ انتقامجوئیهای کور بزند و در یک کلام جامعه را به حالت “سناریو سیاه” گرفتار کند. اوضاعی شبیه به یکه تازی گروههای باند سیاهی و  ارتش های “آزادیبخش” قومی در یوگوسلاوی سابق که غرب موفق شد در جهت اعاده “آرامش”، عملا نقشه های خود را با نشان دادن حسن نیت و “احساس مسئولیت” در خلع سلاح نیروهای سیاه – که خود در آن دوره بانی و سازمانده آنها بود-؛ به تمامی به مرحله اجراء بگذارد. مردم، رهبران سیاسی، فعالان سیاسی و تمامی احزاب متعهد به حفظ شیرازه مدنی جامعه مُکلّف اند، مرز و خط فاصل روشن، برنامه و نقشه و سیاست های خود برای جامعه ایران را با نیروهای سیاه برآمده از لایه های “محروم” شده از سهم سیاسی و اقتصادی، و تمامی جریاناتی که سهم خواهی و قدرت گیری خود را در گرو غرق شدن جامعه در گنداب سناریو سیاه ذخیره کرده اند، بروشنی و صریح ترسیم کنند. باید بدون هیچ مماشات و امتیاز دهی به “پایگاه توده ای” و “میلیتانسی” این نوع جریانات، نشان داد که مدنیت و هویت انسانی جامعه ایران و شهروندان آن در برابر هر نوع باج خواهی سکتاریستی و ارتجاعی، خط قرمز است. در این شرایط دوران “همه با هم” و توهماتی از این قبیل، گرفتار شدن به “تب سرنگونی”- بدون اینکه معلوم باشد که چه نیرو و یا شخصیتهائی “رهبری” سرنگونی را، آشکار و یا پنهان، در دست دارند و یا به آنها “محول” شده است-؛ و بی مبالاتی نسبت به آلترناتیو  حاضر و آماده نیروی پیشرو، از هر طرف که باشد، چه چپ و مدعی سوسیالیسم و یا راست و مدعی سلطنت “دمکراتیک”، سمّ مُهلک است و خاک پاشیدن به چشم جامعه. غرق شدن در هیجان آتش و نور اعتراضات مردم و مسابقه در دنباله روی چشم بسته از رویدادها، بدون تعمق بر نقشه ها و بند و بست های آشکار و نهان که دست اندرکاران اسلام سیاسی با همکاری و در هماهنگی با دولتهای غرب در همین لحظات اوجگیری احساسات بدان مشغول اند، شایسته نیروهای مسئول در قبال مدنیت جامعه ایران نیست. 

جامعه ایران تاوان بسیار سنگینی را در ناتوانی چپ سوسیالیست، از به میدان آوردن یک نیروی آلترناتیو مترقی و پیشرو در انقلاب ۵۷ پرداخته است. تکرار موهومات انقلاب ۵۷ دیگر فقط یک کمُدی نیست، یک فاجعه تمام عیار است.

۱۹ مه ۲۰۲۲

ایرج فرزاد

محل نوشتن نظرات