iraj farzad site
Wordpress Themes

فیلسوف های مقوائی

آقای محسن حکیمی، بار دیگر و این بار به شیوه دیگری، مواضع خود علیه لنین و انگلس را به نمایش گذاشته است.

این جناب “دورینگ” ایرانی، اما، به این توهم دچار شده است که گویا کسی نمیتواند علل و ریشه های اجتماعی و سیاسی رویکرد ضد لنینی- ضد لنینیستی او را رد یابی کند.

او در آخرین نوشته خویش و در مورد “اختراع”، “مارکسیسم” و دستکاری “نظریه” مارکس توسط انگلس، این ناشیگری آماتور را چنین فرموله کرده است:

ادامه مطلب را بخوانید »

در باره تبدیل جنگ به جنگ داخلی و…

توضیح بر متن پیاد شده این مباحث:

نوارهای صوتی بحث منصور حکمت در ۱۵ تیر ماه سال ۱۳۶۴-۱۵ ژوئیه ۱۹۸۴- اند که رفیق عزیز، «دنیس مر» زحمت پیاده کردن و مقابله اولیه را به درخواست من بر عهده گرفت. همینجا برای چندمین بار از رفیق دنیس گرامی نهایت تشکر را اعلام میکنم.

متن پیاده شده، بار دیگر و در چندین نوبت توسط من مقابله و ادیت شده اند. لازم است توضیح بدهم که ترتیب متن پیاده شده به همان روال بحث در نوارهای صوتی نیست، بلکه نکاتی را که در بخشهای مختلف بحث آمده اند، به زیر عنوان بحث مربوطه منتقل کرده ام. بعلاوه در متن موجود، در تبدیل لحن گفتاری به نوشتاری، تغییراتی را در ترتیب جملات و کلمات منظور کرده ام و به جای ضمائر بکار برده شده، خود اصل منظور نظر را وارد کرده ام. با اینحال باید اضافه کنم که من در محتوا و منظور منصور حکمت در جملات، با اینکه متن پیاده شده، عینا همان نیستند که گفته شده اند، هیچکونه تغییری نداده ام. و بخشهائی را که تکراری بودند، حذف کرده ام. و این را با توجه به اینکه من شخصا بسیار با شیوه بیان او آشنائی دارم، مجاز دیدم. با اینحال مسئولیت صحت و سقم این متن تماما بر عهده من است.  زیر نویسها را همگی من اضافه کرده ام.در متن پیاده شده به بحثهای مورد اشاره منصور حکمت، لینک اضافه کرده ام. 

مباحث منصور حکمت، بسیار عمیق اند. بحث او در مورد کلیشه سازی از احکام مارکسیستی، در باره مطلوبیت و یا عدم مطلوبیت اسلام سیاسی برای سرمایه داری، در باره عدم امکان «متعارف» شدن تولید کاپیتالیستی تحت سیطره اسلام سیاسی، که طی سالها بعد نیز به آنها مراجعه و تکامل داده است، واقعا خیره کننده اند.

این مباحث بسیاری را که یا با موج انقلاب ۵۷ با حزب کمونیست آمدند، و یا در دوره آستانه فروپاشی دیوار برلین، با کمونیسم کارگری همراه شدند، وقتی آن امواج فروکش کردند، «به خویش» و یا منشویسم سنت دار و کارگر پناه بازگرداند. کافی بود که دو خرداد به میدان بیاید تا بار دیگر ایده و اسطوره بورژوازی ملی و مترقی، حامل «متعارف» سازی سرمایه داری در «ایران» تلقی شود. خیل وسیعی که با موج انقلاب ۵۷ و در سایه «جنبش مقاومت خلق کرد»، حتی تازه به سیاست قدم گذاشته و تحت آن اوضاع مادی و اجتماعی، خو را «کمونیست» نامیده بودند، با فروکش فضای آن دوران، به «کرد» بودن خود به عنوان هویت سیاسی و «حق تعیین سرنوشت ملت کرد» به عنوان سایه ای از ایام کمونیست شدن خویش و حتی در خوشبینانه ترین حالت، چون یک اصل و بنیان سوسیالیسم، چسپیدند.

در این نوارها بروشنی می بینید که بحث «تشکیل» یک حزب کارگری، با تشکیل کنگره موسس حزب کمونیست ایران، تازه آغاز راه بود. اینکه کمونیسم را باید از نو به میان طبقه «منتقل» کرد، را خیلی از آن لایه، بروی خود نیاوردند و گفتند و تکرار کردند که «دوخرداد» و «جنبش کرد»، نشان داد که نمیتوان چنان حزب کمونیست کارگری را ساخت و بنیان گذاشت. بحثها را چنان تعمیم دادند که حتی بر عقایدی که در ایام براه افتادن مبارزه نظری علیه پوپولیسم و انواع سوسیالیست های خلقی، به آن «آویزان» شده بودند، مهر باطل کوبیدند. این نوارها و انتقادات و کینه توزیهائی را که علیه مبانی کمونیسم کارگری براه افتاد بخوانید تا متوجه شوید که روند «کمونیسم کارگری» در مبارزه علیه انواع سوسیالیسمهای بورژوائی، خرده بورژوائی و خلقی و کارگر پناه، «ادامه» دارد.

با سپاس مجدد از رفیق دنیس عزیز.

ایرج فرزاد:     ۲ آوریل ۲۰۲۲

  ادامه مطلب را بخوانید »

باز هم در باره بحران اوکراین

سیر تحولات در جریان بحران اوکراین، از این واقعیت حکایت میکند که در پی ویرانی بخش زیادی از زیربنای اقتصادی اوکراین توسط ارتش روسیه، سرها به سوی “مذاکره و توافق” بچرخند و دامنه عملیات نظامی محدود شود. به نظر میرسد، هم دولت برخاسته از کودتای ۲۰۱۴ پرو غرب و پرو نانو در اوکراین و هم آمریکا و اروپا مجبور شده اند که به “صلح و آتش بس در مقابل سرزمین” رضایت بدهند. اینکه “مبادله اسرا” در جریان است و چانه زنی و گروکشی در مورد اینکه پرداخت ها بابت گاز و نفت روسیه به روبل و یا دلار و یورو باشد، به عنوان نشانه های مدارا  و معامله، به میان آمده است.  دلیل هم تا حدی روشن است، افزایش قیمت کالاهای مورد نیاز مردم در کشورهای غربی و در میان آنها، بالا رفتن قیمت بنزین و سوخت، در حد بالاتر از صد درصد، میتواند عامل فشاری به دولتهای مربوطه، در تلاشها برای متوقف کردن جنگ باشد. دور از انتظار نیست که دولت اوکراین، پس از اینکه اعلام کرد که “چندان به عضویت رسمی در ناتو” دل نبسته است، در رابطه با این فشار عمومی از جانب شهروندان غرب برای متوقف کردن جنگ، با الحاق و واگذاری مناطقی در اودسا به روسیه، حسن نیت خود را به “دمکراسی” نشان بدهد. چه، از هم اکنون زمزمه “بازسازی اوکراین جنگ زده” و بازگرداندن هزاران نفر از “فراریان” اوکراینی، که با دست ودل بازی کشورهای غربی، تحت پوشش قرار گرفتند، شروع شده است. اروپا محوری و سیاست شبه نژاد پرستی در مورد “پناهنده و جنگ زدگان”، اینجا در مقایسه با رفتاری که در برابر صدها هزار پناهنده “غیر اروپائی” شاهد بودیم، بسیار آشکار بود. صدها هزار نفر پناهنده غیر اروپائی که آنها هم از جنگهای به مراتب ویران کننده تر “فرار” کرده بودند، در مسیر یافتن سر پناه، در دریاها غرق شدند، در بسیاری از کشورهای مسیر عبور “غیر قانونی” بازداشت شدند و یا در بنادر کشورهای مقصد، بلاتکلیف ماندند. اما فراریان از جنگ اوکراین در انتظار ” بازسازی”، نیازی به سالها انتظار برای کسب اجازه اقامت و کار، برخلاف دیگر پنادهنگان غیر اروپائی، ندارند.

  ادامه مطلب را بخوانید »

بستر اصلی شماره ۷۷، منتشر شد

نه چندان “کارشناسانه”

جناب اکرم کرمی، در سایت اخبار روز، نوشته ای دارد با عنوان “چپ چپر چلاق و آسیب شناسی آن”.

ایشان شناسنامه سیاسی خود را چنین معرفی کرده است:

“عبور اصلاح‌طلبانه از جمهوری اسلامی راه‌کار من برای نقد و گذار از جمهوری وحشت اسلامی بود و هنوز هم است” و در ادامه اضافه میکند که: “من در ایران یک لیبرال و کمی راست محسوب میشدم”.

ایشان، به این ترتیب دست خود را رو کرده است، چه، به یمن سلطه رژیم اسلامی و اختناقی که هر دو جناح “اصلاح طلب” و اصولگرا بر جامعه و قلع و قمع “چپِ” بیرون دز دایره جناحهای رژیم، بیش از چهل سال است برقرار کرده اند، “راست” بودن ایشان فقط در عرصه کشمکش و اختلاف بین جناحهای رژیم اسلامی، بر سر “بقاء” اسلام سیاسی میتواند معنی بدهد.

اما اینکه ایشان به عنوان کارشناس “آسیب شناسی چپ” با تعبیر تحقیر آمیز “چپرچلاق” نیز ابراز وجود کرده اند، دیگر فراتر از “ایران” است. این فاکتور دوم اساسا از اوضاع برآمده پس از فروپاشی اردوگاه شوروی سابق نشات گرفته است. در آن فضای ایجاد شده، به هر طلبه “نو اندیش”، هر “فعال ملی مذهبی” و هر موجود متوهم بخود، جرات داد که مارکس و سوسیالیسم او را نیز با چالنج بکشد. و یا در مقام حک و اصلاح تئوریهای او ظاهر شود.

 

با اینحال جناب اکرمی هنوز و کماکان در یک دوره سپری شده زندگی میکند. چه، بسیار مارکس خوانده های نادم از چپ و سوسیالیسم، برعکس ایشان و اسلاف خویش که نمیدانند کاپیتال مارکس و مانیفست کمونیست اصلا وجودخارجی دارد یا نه، زود دریافتند که آن دوره فترت نفرت از سوسیالیسم، دیری نپائید. ایشان به این ترتیب نشان میدهد که “لیبرالیسم” ایرانی شان در عقب مادندن از سیر تحولات چه در سطح جامعه ایران و جهان کم نیاورده اند. فضای “چپ ستیزی” دوره عروج دوخرداد، توسط تئوریسین های دو خرداد و بنیانگذاران وزارت اطلاعات، از جمله سعید حجاریان، مسدود اعلام شد. با اینحال جناب اکرمی هنوز در دنیای نوستالژیک هیاهوی هیستریک چپ و سوسیالیسم ستیز زندگی را سپری میکند. نوشته ایشان، سیاسی نیست، حتی از منظر “یک لیبرال” و مدافع “گذار اصلاح طلبانه از جمهوری اسلامی”، از درایت و متانت و نزاکت همتایان خویش، و چه بسا بسیار “زندان کشیده تر” از ایشان، درسی نیاموخته است. آگاهانه و عامدا از “آسیب شناسی” دیدگاه خویش و علل نا ممکن بودن “گذار اصلاح طلبانه” از جمهوری اسلامی، خود را کنار کشیده است؛ و در مقابل ناشیانه کوشیده است، در ژستی عاریه ای و شبه آکادمیک – نیمه اسلامی، این بن بست و نازائی رویکرد خود و کل طیف “ائتلاف” غیر رسمی نفرت از سوسیالیسم و چپ سوسیالیستی را  با هجمه و تمسخر چپ در ویرانه های دوران جلال و جبروت و دولت مستعجل دو خرداد سال ۷۶ از انظار پنهان کند.

این اصرار و افتخار به عقب ماندگی لیبرال ایرانی و اصلاح طلب اسلامی، و دلبستگی به ادامه و بقاء سانسور و بستن دهان چپ سوسیالیست، واقعا، “یک آسیب شناسی” کارشناسانه لازم دارد.

 دوستان گرامی! فراتر از آخوند اصلاح طلب و بنیانگذار اصلاح طلب وزارت اطلاعات، انقلاب کبیر فرانسه، جنگ داخلی علیه برده داری در آمریکا، انقلاب اکتبر و جنبش های نافرمانی مدنی در سراسر جهان راه افتاده است. و فراموش نفرمائید که این نه اسلاف مشروعه طلب شما، که ادامه دهندگان انقلابی و سوسیالیست انقلاب مشروطه علیه “رویکردهای” امثال “شیخ فضل اله نوری” بودند که در دیوار اختناق آریامهری شکاف انداختند. آن شیخ “شهید” اسلام سیاسی نیز قصد داشت با رویکرد “اصلاح طلبانه مشروعه گری” و در تملق و چاپلوسی به ارتجاع، از استبداد قاجارها، “عبور” کند.  تلاش شما برای نشان دادن تعلق به یک پیوستگی رویکرد ارتجاعی و نفرت ضد چپ و ترقیخواهی، در دورانی که کل بساط اسلام سیاسی و اختناق اسلامی، با جناح های اصلاح طلب و اصولگرا، در سرازیری است، بویژه اگر به سرنوشت عبرت انگیز منتور، پدر خوانده و شیخ خط تکریم به؛ و سازش با ارتجاع اسلامی نظری بیافکنید،  اصلا عاقلانه نبود.

 

ایرج فرزاد

۱۳ مارس ۲۰۲۲

مهندسی تصاویر در پس “بحران اوکراین”

وقتی به بحران اوکراین نگاه میکنیم، متوجه میشویم در سطح جهان و بویژه در جهان غرب، تصویری، در یک حالت هیپنوتیزم گونه، جا بجا شده است.

 در پی قتل جرج فلوید در آمریکا، جنبش عظیمی آمریکا و سراسر اروپا  را در برگرفت. نمادهای برده داری، که استثمار کار مزدی و سلطه سرمایه آنها را “مدرنیزه” و در ابعاد جهانی گسترش داده است، بزیر کشیده شدند.آن حرکات فقط در مخالفت با چند مجسمه نبود، علیه اساس برده داری در شرایط حاکمیت استبداد سرمایه بر کار و نیروی کار بود. نه فقط مجسمه “کریستف کلمب” به عنوان پدر خوانده استقرار بردگی سیاه پوستان در خود آمریکا بزیر کشیده شد، بلکه در انگلستان، بلژیک و  فرانسه بانیان تجارت بردگی و سیاستهای مستعمراتی بزیر کشیده، آتش زده و به دریا سرازیر و یا تخریب شدند. اتفاقات در آمریکا حکایت از یک تعرض بنیادی تر داشت:

  ادامه مطلب را بخوانید »

بستر اصلی شماره ۷۶ منتشر شد

بحثهای منصور حکمت در پلنوم ۱۲ و ۱۵ حزب کمونیست ایران

توضیح:

متونی را که میخوانید، متن پیاده شده بخشی از سخنان منصور حکمت در پلنوم ۱۲ و ۱۵ کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران است. توجه داشته باشید که بحث اول، ۳۷ سال قبل و سه سال قبل از نوشتن نامه به پلنوم ۲۰ کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران، در مهر ١٣٧٠ ، در مورد قصد او برای کناره گیری از آن حزب انجام گرفته است. دقت کنید به پیش بینی منصور حکمت در مورد تصمیم لاقیدانه و نامسئول در برابر سرنوشت سیاسی کومه له در استقبال از “اردوگاهی” شدن کومه له تحت حاکمیت رژیم عراق و بعدها اسیر تحت نظارت نیروهای “آسایش” اتحادیه میهنی. و توجه کنید به راه حلهای او که میخواست تعداد وسیعی که “خانواده” بودند می بایست از مهلکه پس از ختم جنگ ایران و عراق، نجات داده شوند. و دقت کنید که آن سیاستهای انسانی و سرشار از عاطفه نسبت به جان انسانها، چگونه توسط سنت “سیاست در جغرافیا”: “آش بتال”، “هزیمت از جنبش کردستان” و “بی تفاوتی” نسبت به سرنوشت کومه له خاک و عِرق ملی، توصیف شد که هنوز هم، حتی پس از انشعاب جدیدی که در کومه له فعلی انجام شده است، با ادبیات چارواداری امثال حسن رحمان پناه، کماکان ادامه دارد.

در همان حال می بینید و میخوانید که منصور حکمت نسبت به این توهم و خوش خیالی که اوضاع بصورت “همه با هم”، بسوی “انقلاب” میرود، چگونه در همان ۳۷ سال پیش، هشدار داده بود. جوهر آن تحلیل را اگر در اوضاع کنونی مورد توجه قرار بدهیم، انگار او دارد برای همین امروز ایران و در باره سرنوشت رقت انگیز کومه له فعلی حرف میزند.

متن این نوار پیاده شده را در کنار متن کتبی سخنان منصور حکمت در پلنوم ۱۵ حزب کمونیست ایران، خرداد ۱۳۶۸، سی و دو سال قبل قرار بدهید و خود بار دیگر به قضاوت بنشینید که بر سر جدال بر سر حیثیت سیاسی کومه له، ابراهیم علیزاده، همان وقت کجا ایستاده بود و منصور حکمت کجا؟ بحث قطبی منصور حکمت علیه لاقیدی رهبری کومه له وقت نسبت به خطر مهلک اردوگاه نشینی تحت انقیاد دولت عراق و یا در “توافق با اتحادیه میهنی” جلال طالبانی، همانوقتها و چند سال قبل از انشعاب کومه له از کمونیسم کارگری، رو در رو انجام شده بود. این مباحث تاریخ واقعی جدالهای سیاسی بین منصور حکمت به عنوان تدوین کننده مبانی کمونیسم کارگری و کمونیستهای کومه له، در یک جبهه؛ و میراث داران جنبش و سنتهای دیرپای ناسیونالیسم کرد، در صف مقابل اند، که تمامی قصه و داستان پاپوش دوزها و فحاشان و شارلاتانهای “ادامه دار” این سی و هفت ساله را از جانب کومه له ای های جغرافیا، بروشنی و قاطعیت سر جای خود مینشاند.

باشد تا نسلی که خوشبختانه زندگی اش در گرو مواجب بگیران اردوگاه نشین نیست، با چشم باز، در باره “افسانه” کومه له “خونین بر سر خاک و جغرافیا”، به قضاوت بنشینند. این اسناد، ماتریال لازم برای چنین قضاوت عادلانه و مسئولانه است.

خط تاکیدها در هر دو مورد از من است و در داخل پرانتز اسامی برخی را که با نام تشکیلاتی سخن گفته اند، اضافه کرده ام.

ایرج فرزاد

۲۶ ژانویه ۲۰۲۲

ادامه مطلب را بخوانید »

سمّ مُهلکِ خود فریبی در سیاست

سران جمهوری اسلامی،پانیک کرده اند. یک آیت اله گفته است، مردم بالاخره آنها را به دریا میریزند. یکی دیگر بر لبه پل سراط با یاس و درماندگی اعلام کرده است: “هر آخوند در مواجهه با سرنوشت تلخی که در انتظارشان است، باید یک قرص “سیانور”، در دهانش داشته باشد که “زنده” بدست مردم گرفتار نشود. آشکارا نوشته اند که آخوند و هر آدمک با سر و وضع اسلامی، در مترو و اتوبوسها، امنیت ندارد، چون “انگشت کردن” آنها به یک امر عادی تبدیل شده است.

  ادامه مطلب را بخوانید »

بستر اصلی شماره ۷۵ منتشر شد