iraj farzad site
Wordpress Themes

در آستانه انزوا

آقای حسن رحمان پناه، درست در لحظاتی که “کمیته رهبری” کومه له فعلی از ورود هفت نفر از کادرهای استخوان خورد کرده به اردوگاه مستقر در “زرگویز” سلیمانیه جلوگیری و به انواع تهدیدات دست زده اند، یکباره به سی سال قبل برگشته و وقیح و بی شرم ادعا کرده است که منصور حکمت و کمونیست کارگری ها، اموال کومه له را دزدیده و کاوصندوق خالی تحویل دادند. همانوقتها، هر کس که در خلوت به وجدان انسانی اش مراجعه میکرد، از جمله شخص ابراهیم علیزاده در برابر همه اتهامات و پاپوش دوزی ها، شرم داشت که به حقیقت پشت کند. بطور مشخص تر، آن اتهام در مجلس خصوصی تر از جانب خالد علی پناه و با حضورتنی چند از جمله زند ه یاد خالد رحمتی مشخصا رو به ابراهیم علیزاده مطرح شد. او نه تنها، چنان اتهامی را بی پایه دانست، بلکه اقرار کرد که در زمان تحویل همه امکانات، از منصور حکمت خواهش کرده بود که یک دستگاه تلفن موبایل، که در آن هنگام به اندازه یک دستگاه فرستنده بی سیم بود، به عنوان “هدیه” از او بپذیرد. به گفته ابراهیم علیزاده منصور حکمت حتی آن هدیه را نپذیرفت. و این در حالی بود که در مقطع جدائی، جناح چپ و مدافع کمونیسم کارگری در آن زمان، ۸۰ درصد نیروهای تشکیلاتی را با خود همراه داشت. از این نظر حتی اگر منصور حکمت امکانات مالی را قبضه میکرد و “گاو صندوق” کذائی را خالی، کاری تماما مُجاز و قانونی انجام داده بود. با اینحال، منصور حکمت، آن “هدیه” را از جانب جناح ۲۰ درصدی آقایان حسن رحمان پناه و ابراهیم علیزاده نپذیرفت، دقیقا به همین دلیل که او گروکشی بعدی، بی پرنسیپی و همین بُهتان و اراجیف را از جانب ۲۰ درصدی های درمانده پیش بینی کرده بود. کار بجائی رسیده بود که منصور حکمت، در همان ایام به بخش ۸۰ درصدی تشکیلات وقت توصیه کرده بود، پرنسیپ های رفیقانه را پاس دارند و حفاظت از امنیت خود ابراهیم علیزاده را به دلیل فقدان نیرو، بر عهده بگیرند. آقای رحمان پناه در خلوت خود، همه حقیقت را میداند، اما ترجیح داده است که در “ملاء عام” حتی وجدان شخصی اش را نفرین کند.

 تکرار پاپوش دوزیها توسط حسن رحمان پناه، اما، دلائل دیگری دارد. خود او و ابراهیم علیزاده به خوبی میدانند که مزخرف میگویند. میدانند اگر بحث از سلامت اخلاقی و “شفافیت مالی” به میان آید، نه در سی سال قبل، که هم اکنون و از دورانی که اینها زیر سایه جناح اتحادیه میهنی، و به عنوان محصول عروج خونین نظم نوین و جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱، اردوگاه نشین شده وا ز چندین منبع مشکوک و بدنام مبالغ میلیونی و “ماشین ضد گلوله”، دریافت کرده اند، نه تنها توده تشکیلات در اردوگاه، بلکه ارگانهای “رسمی” از کم و کیف مساله تماما بی خبرند. مُهمل بافی های حسن رحمان پناه، با هدف زدن دو نشان با یک تیر سرهم بندی شده است، و چه بسا با مشورت و رایزنی قبلی با “دبیر اول” نازنین:

 اول: پنهان کردن سقوط سیاسی، فساد مالی و اخلاقی که “کمیته رهبری” کومه له فعلی در آنها تماما غرق شده است. و دوم: منحرف کردن اذهان از رفتار ناشایست، ضد انسانی، و ضد کمونیستی در رابطه با مخالفان خط “کمیته رهبری” در راستای به سرانجام رساندن یک کودتای کامل علیه هر رگه ای از کمونیسم؛ و “چپ زدائی” و اعلام برائت از تاریخ کمونیسم در  کل تاریخ “کومه له” قبل از عروج خونین نظم نوین در ایام جرج بوش پدر.

 اما خط راهنمای جناب حسن رحمان پناه، و گرایشی که او و کمیته رهبری کذائی نمایندگی میکنند، در معرض افلاس، سراشیبی و انزوای سیاسی است. اینها در روز روشن، رو به جامعه، بدون هیچ شرم، از کومه له آشنای خاص و عام در تاریخ جنبش کمونیستی، یک سکت، یک فرقه عاری از وفاداری به رفاقت و سلامت سیاسی، یک محفل فاسد، توطئه گر، ناسالم و فالانژ ناسیونالیسم کرد مهندسی کرده اند. رفتار کمیته رهبری کذائی با جمعی از شخصیتهای تشکیلات خود آنها، ماهیت این سکت ناسیونالیستی و مهندسی شده توسط ضد کمونیست کارگری های مکتبی چون جناب حسن رحمان پناه را، برای جامعه افشا کرده است. اراجیف حسن رحمان پناه، سنگر مقوائی در مقابل هجوم چپ و آزادیخواهی و کمونیسم، در سیر فرار و عقب نشینی به کنج و کوچه بن بست انزوا از جامعه است.

 ایرج فرزاد

۱۴ ژانویه ۲۰۲۲

سیاست شلخته

اصغر کریمی، خود و حزب متبوع اش را “بعد از جمهوری اسلامی” در مقام دفاع از “اعتقادات مذهبی مردم” تصویر کرده است. انگار این “مردم” و کل جامعه و شهروندان آن، با سقوط رژیم اسلام سیاسی در ایران، تازه باید متوجه شوند که مبادا با فروپاشی رژیم یک مشت لومپن و جنایتکار، در باورهای خرافی شان “خللی” وارد شود.

  ادامه مطلب را بخوانید »

“طریقت” که س نه زانی

در روزهای اخیر تعدادی از “خواهران” محله شریف آباد سنندج، خانقاه شیوخ کەس نەزانی را با بیرق و علم و کُتل، افتتاح کردند.

برای کسانی که با تاریخ مبارزات مردم کردستان ایران و بویژه سنندج علیه شیوخ مرتجع و همواره جاسوس و مزدور دستگاههای اطلاعاتی رژیم شاه یا آشنا نیستند و یا عمدا نادیده میگیرند، یادآوری چند حقیقت در این مورد، میتواند روزنه ای به فلسفه سرهم بندی کانون ارتجاع کەس نەزانی در سنندج باشد. اینکه رژیم جمهوری اسلامی، برنامه ریزی شده، وزن و نفوذ ارتجاع “طریقت” کەس نەزانی را، آنهم در شهر سنندج، برای برجسته کردن آن باورهای خرافی در برابر یک تاریخ واقعی و سطح درک و توقعات و دستاوردهای مردم طی مبارزاتی عظیم و افسانەای در بوق و کرنا میکنند، گوشه ای از چسپیدن به یک تخته پاره فرسودە در ایام سقوط و فروپاشی رژیم اسلام سیاسی در ایران است. این سنگر پوشالی و مقوائی است. به چند دلیل روشن:

ادامه مطلب را بخوانید »

آب در لانه مورچگان

به این جملات دقت کنید:

۱. [“تغییر اوضاع سیاسی ایران، شکست دو خرداد، مقابله سنت های سیاسی مختلف موجود در جنبش سرنگونی برای تامین رهبری جنبش اعتراض مردم، همه احزاب جدی را در مقابل مسئله سازمان سازی حزبی به معنی اخص کلمه قرار داده است. همه احزاب در حال گذار از شیوه کار جنبشی به شیوه فعالیت سازمانی تر هستند. این «مشغله» برای ما، به ناچار، پای تئوری سازمان حزب را به میان میکشد و ما را در مقابل مسائل جدیدی قرار میدهد که باید به آنها پاسخ به گوئیم.»]

(کورش مدرسی، کمیته های کمونیستی- مارس ۲۰۰۶)

 ۲. [«گرایش چپ و راست در جنبش کارگری»

  ادامه مطلب را بخوانید »

بستر اصلی شماره ۷۴ منتشر شد

مجمع عمومی “مقوله” ای در “جنگ مواضع”

قبل از اینکه توضیح بدهم که چرا مهمترین شکل سازمانیابی کارگران، یعنی مجمع عمومی و شورا، شکل “پایه ای” است، اما به یک “مقوله” در جنگ مواضع بین انواع سوسیالیستهای خلقی و کارگر کارگری های کنونی تبدیل شده است، یک اشاره به سیر تاریخی مبارزات کارگری لازم است. در این میان بحث بر سر سیر تشکیل و دگرگونی “اتحادیه” و “سندیکا”، که بزعم جمعهای متنوع گرایش مورد اشاره، به عنوان “اشکال درونی طبقه کارگر” قلمداد شده است، ضروری است.

ادامه مطلب را بخوانید »

حقیقت ساده

نقطه عطف درخشان در جنبش کارگری ایران

کمی بیشتر از یک هفته قبل، چهارم اکتبر ۲۰۲۱، از ابراز وجود “رسمی” یک پدیده بسیار با شکوه در صحنه جنبش کارگری ایران و در صفحه معادلات سیاسی و در جنگ میان طبقات، آگاه شدیم. روز ۱۲ مهر، ۴ اکتبر، مجمع عمومی شورای ۵۰۰۰ نفره کارگران هفت تپه در شهر شوش برگزار شد.

ادامه مطلب را بخوانید »

بستر اصلی شماره ۷۳ منتشر شد

فرا تر از نوار مرزی حکومت “اقلیم”

حملات نظامی به محل استقرار و مقرهای کومه له فعلی، سازمان زحمتکشانی ها و حزب دمکرات ها، حکایت از اجراء مراحلی از یک سناریو جدید در تجدید آرایش نیرو و موازنه قوا بین قدرتهای منطقه ای و در نقشه “خاورمیانه جدید” است. ادامه مطلب را بخوانید »

نگاهی به ریشه های فروپاشی حزب کمونیست کارگری در بازخوانی یک “نامه” 

از همین آغاز بحث میخواهم با یک پیشداوری و طرح یک سوال که به اشکال گوناگون در برابر من قرار گرفته است، گارد خود را محکم کنم. میگویند و گفته اند، پرداختن به نظرات کورش مدرسی و حتی حمید تقوائی، نا لازم و بیهوده است. چه، اولی “کنار” کشیده است و دومی هم مدام با ریزش در درون صفوف خویش مواجه است و نظرات او مسبوق به سابقه است و برای همه واضح. تصور من این است که طرفداران این موضع، متوجه اند که با کل خاستگاه و نقطه نظرات این دو راس انشقاق در حزب کمونیست کارگری هم جهت اند. نقد “نظرات” کورش مدرسی و حمید تقوائی بنابراین الزاما به “بازخوانی” خاستگاه خود طرح کنندگان سوال می انجامد.

ادامه مطلب را بخوانید »