“گفتمان” اختراعی یک “پرفسور”
حوصله کنید و این نقل قولها در نوشته های “عباس ولی” را بخوانید.
رویکرد عباس ولی به ناسیونالیسم کرد، خصوصیات عجیب و غریبی دارد. مستقل و صرفنظر از تفاسیر عاریه ای “فلسفی” این دیسکورس یا “گفتمان”- discours – که تلاش دارد بی پایگی اش را در پرده مغلق گوئی پنهان کند، یک ویژگی دارد. قدری دندان روی جگر بگذارید و نقل قولی را که با حروف قرمز رنگ و بین دو کروشه مشخص کرده ام، بخوانید. اگر آنها را فهمیدید، من و دیگران را هم خبر کنید.
در ستایش آن “دائی” و کانون محبت، یدی بیگلری
“آبرا” یدی را از قدیمها میشناختم. علاوه بر اینکه در حوالی “مسجد دو در”، همسایه بودیم، از طریق مادری با “رعنا خانم”، مادر بزرگ او، نسبت خویشاوندی داشتیم.
تاریخی طولانی از مبارزه در جهت آرمانهای برابری طلبانه داشت، که خود بخشهائی را مستند کرده است.
او همواره کانون “محبت” بود و هیچگاه، حتی در دوره اختلافات شدید سیاسی، “کینه” علیه مخالفان سیاسی به دل نگرفت. در این اواخر هر بار که او را به مناسبتهائی، از جمله در مراسم یادبود “نقلی خانم”- مادر گرامی پیشیاری ها-، یا عیسی جمشیدی میدیدم، از اعماق قلب احوال عزیزهایمان”- یعنی فرزندان و همزی من- را میپرسید.
یک خاطره بیادماندنی از این “محبت” در طول زندگیم از یدی عزیز دارم: