“خط رسمی” علیه من یک اطلاعیه بسیار “سیاسی” و سرشار از “نزاکت” داده است. بهانه، آوردن اسم کورش مدرسی در ماجرای کمک گرفتن از جلال طالبانی بود. من به توصیه فهیمه، همسرم و تذکر رفیق رحمت فاتحی، آن بخش از پست ام را در فیس بوک، که به جنبه شخصی طرفهای آن رابطه اشاره داشت، کلا حذف کردم. علی القاعده اینها دیگر نمیبایست به آن جمله گیر بدهند.
من هیچ پاسخی به جنجالی که نویسندگان اطلاعیه مذکور بر پا کرده اند، نمیدهم. اما فقط برای وجدانهای بیدار و قضاوت در باره اصل “تفاوت” و نه فقط اختلاف من با نویسندگان اطلاعیه مذکور و ماهیت واقعی “خط” کورش مدرسی، میخواهم با سرچ در عنوان: “این نمیتواند پایان کارباشد” خود تشخیص بدهند که “نفرت نامه” کنونی شان در ادامه و تداوم کدام “محبت نامه” است؟
ایرج فرزاد
۲۹ سپتامبر ۲۰۲۰
اسد گلچینی میخواهد جنگ و دعوای درونی با یاران دیروز خود را به هزینه من پیش ببرد. این پند و اندرزها به من: که از “دنبالچه سیاست کومه له شدن” دست بردارم و در عوض به “بحث روشن در مورد وضعیت فعلی کومه له” بپردازم، ظاهرا خطاب به من است، اما بطور واقعی رو به جماعت خط “غیر رسمی” است. چه، در دور اول اعتصاب عمومی، مه سال ۲۰۱۰، آن زمان که هنوز حزب اسد گلچینی تجزیه نشده بود، اینها حتی کار را بجائی رساندند که بگویند فراخوان دهنده اصلی بوده اند. این آنها بودند که نه تنها به “دنبالچه” سیاست کومه له تبدیل شدند، بلکه علنا اعلام کردند که خودِ کومه له اند!
ادامه مطلب را بخوانید »
اسد گلچینی در برابر یک نوشته صالح سرداری، نوشته مفصلی دارد با عنوان: “نقطه کور ناسیونالیسم در حزب حکمتیست”.
به این جمله توجه کنید:
“کومه له این جریانات را از لیست صفوف جریانات ارتجاعی و ضد انقلابی خود قبلا بیرون آورده بود و داستان زندگیش در اردوگاه به دیپلماسی با این احزاب و احزاب ناسیونالیست سرمایه دار حاکم در کردستان عراق گذشته است.” ادامه مطلب را بخوانید »
نوشته محمد فتاحی و ف- ش: “کومه له در انتهای دگردیسی سی ساله” را خواندم. این نوشته “کومه له” را در سیر تاریخ و در متن اتفاقات بسیار بزرگ و تکان دهنده بررسی نمیکند. رسیدن جنگ ایران و عراق به مرزهای کردستان رونمائی از یک کومه له غیر کمونیست و گسست قطعی از تاریخ تا آن وقت، و تغییر ریل به جنبش برخاسته از جغرافیا بود. فاجعه گردان شوان، بخشی از این “فدیه” برای اتحاد و پیوند سیاسی با اتحادیه میهی و کل احزاب اسلامی و ناسیونالیستی عراق؛ و غیر مستقیم ائتلاف غیر رسمی با جمهوری اسلامی در ماجرای عملیات مشترک “آزاد سازی حلبجه” بود. در ادامه این “پیشروی”؛ جنگ خلیج و فروپاشی دیوار برلین، از آن کومه له “سی سال پیش”، یک سکت متحجر در “نوارهای مرزی” باقی گذاشت. به یک معنی کومه له های فعلی، مطلقا ادامه خطی کومه له سی سال پیش نیستند، این نوشته با روی برگرداندن از این تحولات و رویدادهای بزرگ، انگار کومه له را از آن اوضاع بی تاثیر میداند. “همه” کومه له های فعلی، بطور واقعی محصول جانبی آن تحولات اند، از نظر من مواضع نویسنده ها گویای بی تاثیری همان زلزله های سیاسی در نگرش و مواضع کنونی شان نیز هست. به نظر میرسد سحر سیاست بر مبنای جغرافیا، بر ذهن نویسندگان نیز تاثیر گداشته است.
زندگی در گذشته، لاجرم حسرت خاطرات ایام “فعال” بودن در جدلها بین “چپ و راست” را، آنگاه که هنوز زمینه سیاسی و مادی برای گسست قطعی کومه له از کمونیسم، فراهم نشده بود، به یک نوستالژی تبدیل کرده است.
۲۴ سپتامبر ۲۰۲۰
اعدام نوید افکاری، کارگر گچ کار و کشتی گیر نامدار، موج بیسابقه ای از نفرت مردم ایران علیه رژیم اسلام سیاسی را به دنبال داشت. اعدام ناگهانی نوید افکاری که در مدتی کوتاه با اظهارات و نامه های خود و سرنوشت تلخی که یافت در سراسر ایران و جهان به چهره ای محبوب و سمبل مبارزه و مقاومت در ایران تبدیل شد، نفرت کم سابقه ای را در سطح جهانی نسبت به حکومت اسلامی دامن زده است. احزاب و سازمان های سیاسی، هنرمندان، ورزشکاران، نهادهای بین المللی ورزشی و مدافعان حقوق بشر، یک صدا این جنایت تکان دهنده را محکوم می کنند. شاید برای اولین بار است که دیدار وزیر خارجه جمهوری جنایت به آلمان، لغو شده است. بغیر از آلمان بقیه کشورهای اروپائی بیشتر از هر چیز نگران سرنوشت «برجام» و ادامه داد و ستد با جمهوری اسلامی بودند. جمهوری اسلامی در مواجهه با انبوه هشتک: «اعدام نکنید»، نشان داد تا آخرین روزی که در قدرت است، دنبال گردن، گردن هرکس که میخواهد باشد، برای طناب های دار است. جمهوری اسلامی به این ترتیب خود فقط یک گزینه را در برابر مردم ایران گذاشته است: «سرنگونی و بزیر کشیدن با زور».
ادامه مطلب را بخوانید »
ابراهیم علیزاده در تازه ترین اظهارات خود، تلاش کرده است که اصل مساله مورد اختلاف در صفوف کومه له فعلی را از انظار پنهان کند. گویا در آن مباحث: ” در عین اینکه سایه روشنی از تفاوت نظر را در خود دارند، اما اختلافات جدی نیستند و بزرگنمائی می شوند”.
دلیل هم می آورد: ” انشعاب مهم که در گذشته در حزب کمونیست ایران اتفاق افتاده اند، انشعاب سال ۱۹۹۱، و انشعاب سال ۲۰۰۰”:”انعکاس تحولات مهم سیاسی و اجتماعی در صفوف تشکیلات ما بودند”
من بخاطر اینکه روشن کنم که پنهان کردن اصل موارد اختلاف در هر دو مورد که بطور یکسان و بسیار آگاهانه و با هدف از پیشی از هر دو به عنوان “انشعاب” از آن اسم برده میشود، درز گرفتن مهمترین فاکتورهای سیاسی است، عین عبارات را اینجا نقل میکنم:
ادامه مطلب را بخوانید »
جمال بزرگپور خیال میکند میتواند آنقدر توی سر مخالفان بیرونی و درونی بزند که “بالا بیاورند”
نوشته است:
“لطف کنید بە ما بگوئید، شما که در فاصله بین کنگره ۲ تا ۶ دریافت کمک مالی از حکومت فاشیستی بعث را مجاز دانسته اید و سالانه مقادیر کلان آن هم به حساب همان سازمان مرکزی حزب که شما نیز در آن فعالیت می کردید ، واریز می شد، با کدام منطق امروز دریافت کمک ناچیز از حکومت محلی کردستان را این چنین مورد حمله قرار می دهید؟”
چند نکته “جزئی” را جهت اطلاع افکارعمومی توضیح میدهم:
ادامه مطلب را بخوانید »
اکنون برای هر کس که مجادلات و مباحث جاری بین طرفداران خطوط مختلف در کومه له را تعقیب کرده باشد، روشن است که شکاف جدی است. اما جدی بودن این شکاف به معنی وجود دو گرایش متضاد از نظر سیاسی و دو نوع تبیین کاملا متباین از “کومه له” نیست. در این رابطه برخی از مواضع طرفین این کشمکش، گویا هستند. جهت اطلاع خوانندگان، من قبل از نوشتن این یادداشت توهم داشتم که آیا میتوان “چپ” فعلی کومه له را وادار به اقدامی جدی کرد؟ مواضع این چپ من را به این نتیجه رساند که از هرگونه ابهام و خوش باوری دست بردارم.
به این جملات توجه کنید:
” چند ماه قبل از کنگرە ١۶ کۆمەلە در سال ٢٠١۴ بروزاتی از اختلافات بە شیوەای غیر سیاسی و بیشتر بصورت اتهاماتی از جملە تعطیل کردن اردوگاههای کۆمەڵە، حذف رفیق ابراهیم از دبیر اولی کۆمەڵە و گرایش بە حزب کمونیست کارگری و … از طرف تعدای از رفقای طرف مقابل و در سطح وسیعی در درون تشکیلات اشاعە دادە شد کە درکنگرە فوق ناکام ماندند.”
ادامه مطلب را بخوانید »